به گزارش «دنیای بورس»، دنیایاقتصاد نوشت: در حالی که امروز شاخص تا یک ساعت مانده به پایان معاملات نزدیک 18 هزار واحد رشد کرد و دوباره در کانال 1.5 میلیون واحد قرار گرفت که روز دوشنبه برای دومین مرتبه در سه ماه اخیر شاهد عقبنشینی شاخص کل بورس تهران به سطوح پایینتر از ۵/ ۱ میلیون واحد بود تا کف جدیدی از تیر۹۹ شکل گیرد. هیجان منفی معاملهگران سهام سبب شده با وجود عقبگرد بیش از ۲۸ درصدی دماسنج سهام، همچنان شاهد فشار تمامنشدنی فروش در غیبت خریداران باشیم.
این رفتارهای هیجانی که هم در دورههای صعودی و هم اصلاحی دامن سهامداران را میگیرد در مجموع به چهار عامل مهم فقر تحلیلی بازار، حرکتهای تودهوار ناشی از محدودیتهای خودساخته، فرصتسوزی سیاستگذار در دوره رونق برای توسعه عرضی بازار و البته سلب اعتماد ناشی از سیاستهای غیرکارشناسانه بازمیگردد.
جایی که در روزهای رونق که هر روز رکورد جدیدی در متغیرهای اصلی بازار جابهجا میشد، شاهد انفعال سیاستگذار و رشد حبابی قیمتها بودیم و در شرایط اصلاحی نیز اصل مهم بازار یعنی نقدشوندگی سهام مورد تهدید قرار گرفت.
بورس تهران روز دوشنبه برای دومین بار طی سه ماه اخیر، به زیر مرز ۵/ ۱ میلیون واحد عقب نشست و در کمترین سطح از ۹ تیرماه قرار گرفت. آنچه این روزها سبب افزایش هیجان منفی در بازار سهام شده است را میتوان در بیتحلیلی بازار، قوانین محدودهکننده، فرصتسوزی بیپایان مقام ناظر و سلب اعتماد معاملهگران از سیاستگذار بورسی خلاصه کرد.
جایی که در یک و نیم سال اخیر شاهد رشد افسارگسیخته قیمت کلیه گروهها بدون توجه به مولفههای بنیادی و تبعیت بورسبازان از صفهای خرید و فروش به دلیل محدودیتهای معاملاتی موجود بودیم. ضمن آنکه در دوره رونق بازار که پولهای تازه راه بورس را در پیش گرفته بودند، سیاستگذار برای عمقبخشی و گسترش عرضی بازار حرکتی انجام نداد و در دوره رکود در مقام دلسوزی، اعتماد بورسبازان را سلب کرد.
نیمه گمشده بورس
یک سال و نیم است که بازار سهام به محلی برای کوچ نقدینگی سرگردان تبدیل شده است. جایی که تورم و نگرانیها از آینده اقتصادی و سیاسی کشور سبب شد عموم مردم برای حفظ ارزش سرمایه خود (خرد یا کلان) به بازاری پناه بیاورند که سودای کسب سودهای آسان و البته نامتنهاهی آن شهره خاص و عام شده بود.
این رویا اما دیری نپایید و از میانه مردادماه سال جاری ورق برگشت و در حال حاضر ۳۹ روز کاری است که مسیر شاخص سهام نزولی شده است و بیش از ۲۸ درصد از سقف خود فاصله گرفت. وضعیت برخی سهام اما به مراتب وخیمتر بود و بعضا تا ۷۰ درصد کاهش قیمت را نیز ثبت کردند. واقعیت این است که در اوایل صعود شاخص سهام، این سیگنالهای بنیادی بود که سبب افزایش تقاضای سهام شد.
در ادامه اما شتاب ورود نقدینگی به بازار، سهام بنیادی را پشت سر گذاشت و غالب سهام فعال در بورس را دربرگرفت. نتیجه این روند، رشد دستهجمعی و همهگیر صنایع مختلف بورسی بود. در آن شرایط اگر از سهامداری در مورد دلایل خرید یا فروش سهامی سوال میشد، جوابی جز رصد صف عرضه و تقاضای آن، دریافت نمیشد. از این رو این مسیر به تدریج نگرانی پیرامون بازار را تشدید کرد و هشدار کارشناسان و تحلیلگران نسبت به رشدهای دستهجمعی و پرشتاب را به دنبال داشت.
هر چند این اخطارها مورد عناد بورسبازان قرار میگرفتند. در این فضا به دفعات بر ضرورت توجه سیاستگذار بورسی به برخی از موارد به منظور مدیریت نقدینگی تاکید شد. این مسیر اما همراه با انفعال سیاستگذار ادامه یافت و مقام ناظر از کنار روزهای ۲۰هزار و حتی ۳۰هزار میلیارد تومانی بورس به راحتی گذشت. نتیجه این انفعال اما افزایش افسارگسیخته قیمتها و حبابیشدن بخش عمدهای از بازار بود.
با ورود نماگر اصلی سهام به مسیر نزولی اما سرمایهگذارانی که سراسیمه روانه بازار شده بودند، در فقر تحلیل و تداوم رفتارهای گروهی، راهی جز خروج نیافتند. اما چرا هیجانات در بورس تهران چه در مسیر نزولی و چه در مسیر صعودی اینچنین معاملات را تحت تاثیر قرار میدهد و منطق و تحلیل را در بین سهامداران کمرنگ میکند؟
پاسخ این سوال را باید در قوانین محدودکننده بازار و البته قوانین خلقالساعهای که البته در حسن نیت سیاستگذار برای بازگشت آرامش به بازار مدون میشود، جستوجو کرد. ضمن آنکه عدم گسترش عرضی بازار نیز همچنان حلقه مفقوده حرکت معاملات به سمت تحلیلی شدن است.
در شرایط فعلی این فقر تحلیلی به وضوح در معاملات دیده میشود. جایی که با وجود انتشار گزارشهای قوی از عملکرد ماهانه برخی بنگاههای بورسی روی سامانه کدال، واکنشی درخور توجه از سهامداران دیده نمیشود اما یک خبر کوچک روند سهم را دستخوش تغییرات اساسی میکند.
بلای جان بازار سهام
به اعتقاد تمامی فعالان بازارهای مالی، حد نوسان قیمت یک مداخله آشکار در ساز و کار تعیین قیمت است و در ضدیت با اصل بازار به شمار میرود. نتایج چند پژوهش علمی در ایران و خارج از ایران نشان میدهد، حد نوسان قیمت در بورس تبعاتی دارد که از مهمترین آنها میتوان به تسری نوسانها، تاخیر در رسیدن به قیمت واقعی و مداخله در انجام معاملهها اشاره کرد.
به این معنی که دامنه نوسان بهعنوان یک ابزار مداخلهگر در بازار موجب تسری نوسانات به دورهای طولانیتر میشود و به این ترتیب، فرآیند کشف قیمت و نقدشوندگی سهام آسیب میبیند. مدتهاست وجود این دامنه نوسان بلای جان بورس شده است. زمانی که سهامدار در نوسان مثبت و منفی ۵درصدی، تلاش زیادی برای انجام معاملات تحلیلی به خرج نداده و ترجیح میدهد همان صف خرید و فروش را ملاک دادوستدهای خود قرار دهد.
در معاملات بورس تهران در سالهای اخیر به دنبال ایجاد موجهای سفتهبازانه و کوتاهمدت روی سهام مختلف، بسیاری از سهامداران به جای پرسیدن از وضعیت شرکت به روند فعالیت بازیگران بازار سهام توجه میکنند. به این ترتیب بسیاری از اهالی تالار شیشهای معمولا به جای خرید بر اساس تحلیل و منطق، با پیروی از صف خرید مقاصد نقدینگی خود را انتخاب میکنند.
برخی از سهامداران که غالبا ایجادکنندگان این موجهای سفتهبازی هستند، از رهگذر این موج نقدینگی، سود میبرند، اما در این راه بسیاری از سهامداران به ویژه تازهواردها قربانی میشوند. در این میان، نکته قابل تامل اینکه تبوتاب نقدینگی در پشت هر نمادی نهایتا فرو مینشیند؛ چرا که سهام هیچ شرکتی از بازگشت به ارزش ذاتیگریزی ندارد.
این موارد بارها مطرح شده است اما سیاستگذار همچنان خیال تغییر شرایط را ندارد. شاید نگرانی از تبعات این موضوع در کوتاهمدت (به ویژه با شرایط نامناسب اقتصادی در کشور و ترس از اغتشاش) مانع این امر شده است. اما زمانهای طلایی برای رفع این محدودیتها و رسیدن به استانداردهای جهانی وجود داشت که متاسفانه نادیده گرفته شد و از دست رفت.
فرصتهایی که یکی پس از دیگری سوخت
از آغاز صعود اخیر قیمتها که سقفشکنی پی در پی شاخص کل بورس تهران را به دنبال داشت، مکررا بر لزوم عرضه اولیه سهام شرکتها در بازار تاکید شد. سیاستگذاران بورس و فرابورس اما به ظاهر این خواسته را برآورده کردند و هر هفته بازار سهام میزبان یک تا دو شرکت تازهوارد بود.
این شرکتها اما آنچنان کوچک مقیاس بودند که حضورشان احساس نمیشد. هر سرمایهگذار برای خرید عرضههای اولیه میانگین کمتر از ۱۰۰ هزار تومان نقدینگی نیاز داشت. این در حالی است که شرکتهای جذاب زیادی از منظر بنیادی در صف عرضه اولیه در بورس قرار دارند اما در دورهای که پولهای تازه شتابان راه تالار شیشهای را در پیش گرفته بودند، عرضه نشدند.
اگر این شرکتها در بازار عرضه میشدند، مسیرهای جذابی برای هدایت نقدینگی سرگردان به وجود میآمد و صعود و نزولهای این چنین هیجانی به بازار تحمیل نمیشد. باید توجه داشت در بازاری که سهام شناور آزاد آن تا این حد پایین است، فضاهای هیجانی به شکل کنونی رخ میدهد. چراکه معاملهگران وقتی فرصت خرید سهام ارزنده را پیدا نکنند، پول خود را به سوی سهام غیرارزنده سوق میدهند و به تدریج سکان معاملات سهام را به دست هیجانات میسپارند.
اعتمادی که از دست رفت
واکنش احتمالا از سر دلسوزی سیاستگذار در دوره افول نماگرهای سهام در حمایتهای مصنوعی و دخالت در روند معاملات حقوقیهای بازار مهمترین موضوعاتی بود که سبب شد اعتماد از بازار رخت بربندد و به دنبال آن عدم بازگشت تعادل به بازار را پس از افت حتی ۷۰ درصدی قیمت برخی از سهمها به دنبال داشته باشد.
بایدها و نبایدهای روزهای هیجانی بورس
- ندا کریمیان | تحلیلگر بازار سرمایه
بازارهای مالی و بهویژه بازار سرمایه بهعنوان جریانهای هدایتکننده منابع مالی از بخش غیرمولد به بخش تولید و مولد است که نقش حیاتی در رشد اقتصادی، اشتغالزایی، سرمایهگذاری، تثبیت متغیرهای پولی و مالی و در مجموع بهبود رفاه جامعه دارد. اهمیت این بازار به حدی بالا است که از آن بهعنوان یکی از شریانهای اصلی اقتصاد یاد میشود.
با توجه به اهمیت و نقشی که بازار سرمایه بر اقتصاد کشور دارد و در دو سال اخیر نیز به این مهم رسیدند که بازار سرمایه میتواند ذینفعان متعددی از جمله دولت، شرکتها، ناشران اوراق و سهامداران را داشته باشد اما به جزئیات با اهمیت و حساس بازار که همان وضع قوانین جدید، تصمیمات و اخبار متعدد از سوی مسوولان و از طرف دیگر صبوری و دوری سهامداران از رفتار هیجانی و به عبارت دیگر رفتار تودهای در بازار است، تا به امروز کمتر تاکید و پرداخته شده است.
البته باید این را در نظر داشت که تا سالها بازار سرمایه بهعنوان بازاری کم عمق شناخته میشد و به همین خاطر در حال حاضر این بازار دارای شرایط بسیار متفاوتی است که با مدیریت درست مسوولان، سازمان و سرمایهگذاری درست سهامداران با این دید که بازار سرمایه، بازاری برای سرمایهگذاری بلندمدت است؛ میتوان از این بازار بهعنوان بازاری همیشگی بهره برد و به واسطه این بازار، تلاطم را از بازارهای موازی دیگر که تاثیر مخربی بر شرایط کشور و معیشت مردم دارد، از بین برد.
به همین دلیل بهنظر میرسد که نیازمند بایدها و نبایدهایی در ارتباط با بازار سرمایه و فعالیت در آن هستیم؛ بازاری که اگر بتوان بهصورت اصولی در آن فعالیت داشت؛ منافع بسیاری را برای ذینفعان خود ایجاد خواهد کرد. مواردی که در ارتباط با این بایدها و نبایدها میتوان ذکر کرد، دو دسته اصلی مسوولان و سهامداران را مدنظر قرار میدهد.
دسته اول که بهنظر مسوولیت سنگینتر و حساستری نسبت به بازار سرمایه دارند، مسوولان و قوانین جدیدی است که در ارتباط با بازار سرمایه وضع میکنند یا تصمیمات و اخبار تاثیرگذار بر بازار است که منتشر میشوند. به مواردی از قوانین، تصمیمات و اخبار چند وقت اخیر اشاره میکنیم؛ افزایش نرخ سود به ۱۴ درصد توسط بانک مرکزی که پیش از آن کاهش یافته بود؛ تاخیر پذیرهنویسی دارادوم از مرداد ماه به شهریورماه، اخلال اعلام خبر واگذاری بلوکی شرکتهای پالایشی موضوع صندوق دارا دوم و منتفی شدن پذیرهنویسی دارا دوم یک روز پس از اعلام رسمی خبر پذیرهنویسی توسط صدا و سیما و بنابراین تایید و تکذیبهای چندباره توسط سازمان خصوصیسازی، وزارت نفت و وزارت اقتصاد؛ افزایش سقف فروش سهام عدالت تا سطح ۶۰ درصد؛ اعلام طرح گشایش اقتصادی از سوی دولت و اخبار مربوط به پیش فروش ۲۰۰ میلیون بشکه نفت؛ تغییر زمانبندی بازار و دو شیفته شدن بازار؛ کاهش ساعت معاملات و سپس لغو آن و بازگشت زمانبندی معاملات به روال قبل؛ کاهش و سپس افزایش ضرایب کارگزاریها؛ تمدید زمان برای رسیدن به حدنصاب ۵ درصد و سپس افزایش حدنصاب صندوقهای با درآمد ثابت و... این موارد تنها بخشی از تصمیمات و اخباری است که در بازه دو ماهه تیر و مرداد ماه اتخاذ شد.
در واقع میتوان گفت که در سه ماهه بهار برخلاف دو ماهه مذکور، سیلی از اخبار مثبت به بازار روانه شد به گونهای که در سابقه بازار سرمایه کمتر به چنین مواردی از حیث حجم تصمیمات و اخبار منتشر شده بر میخوریم؛ چه اخبار مثبت باشد و چه منفی؛ وقتی بازار با این حجم از تصمیمات و اخبار روبهرو باشد، هیجانی و دچار تنش میشود، حال در برابر اخبار مثبت، هیجانات مثبت و نامعقول است و در برابر اخبار منفی هیجانات بهصورت منفی و باز هم نامعقول خواهد بود؛ بنابراین در این چند ماه سال ۹۹ به وضوح بازتاب و تاثیر این تصمیمات و اخبار بر بازار بورس دیده شد.
بنابراین مسوولان باید در انتشار تصمیمات، قوانین جدید و اخبار دقت بیشتری داشته باشند. به علاوه بازی با تصمیمات و اخبار خود عاملی برای تنش و سردرگمی بیشتر بازار و اهالی آن است و در این میان برخی از سفتهبازان در بازار از فرصت پیش آمده برای نوسانگیری و بازی با سهام سهامداران استفاده میکنند یا همچون سهامداران عمده که چند وقت اخیر برای حمایت سهام را در صف فروش میخریدند، همان روز در درصدهای بالاتر عرضه میکردند.
با توجه به شرایط حساسی که کشور در آن قرار دارد و مردم بیش از پیش در تلاش هستند فاصله خود را با افزایش همه اقلام زندگی کم کنند و قدرت خرید را بهبود دهند، دامن زدن به این مسائل با دلیل هدایت بازار، تنها شرایط کنونی را به بار خواهد آورد که در روزهای مثبت تنها صف خرید و در روزهای منفی تنها صف فروش شناخته میشود. همچنین بازاری که دارای هیجان است حتی از اخبار کذب و شایعات هم دچار تنش بیشتر میشود.
برای مثال در همین اواخر خبر بازگشایی شرکتهای پالایشی و شستا که بهدلیل افشای اطلاعات الف بسته شده بودند و بازگشایی بدون محدودیت دامنه نوسان دارند، سهامداران را دچار اضطراب ریزش شدید کرده بود و کلیت بازار را منفی میکرد که توسط مسوول مربوطه سریعا شایعه بودن خبر اعلام شد.
حتی میتوان گفت چندی است بهدلیل اینکه اخبار و تصمیمات مهم در روزهای آخر هفته اعلام میشود، سهامداران بهدلیل ترس و هیجانی که دارند، نیمه دوم معاملات روز چهارشنبه را با عرضههای قابل توجه روبهرو میکنند. تمامی این موارد میزان و شدت حساسیت و سردرگمی بازار را نشان میدهد که در نهایت بیاعتمادی عمومی را به بار میآورد.
مورد دیگر آن است که بازار دارای تعداد زیادی نماد فعال و قابل معامله است که شامل شرکتهای بزرگ و کوچک میشوند، هر دو نوع این شرکتها ممکن است به لحاظ بنیادی مطلوب و نامطلوب باشند، بنابراین صرف حمایت از شرکتهای بزرگ سبب دو دستگی در سرمایهگذاری سهامداران خواهد شد؛ به گونهای سهام کوچکی که ارزنده هم هست با قیمتهای نزدیک به آستانه صف فروش عرضه میشود تا وجوه حاصل از آن صفهای خرید سهام بزرگ را سنگینتر کند.
بنابراین حمایت از بازار باید بهصورت یکپارچه از شرکتهای ارزنده صورت پذیرد یا اینکه این دو دستگی را میتوان در بازگشایی نمادها نیز مشاهده کرد. چندی است که نمادهای با بازگشایی بدون محدودیت دامنه نوسان، به هنگام بازگشایی، اگر جزو نمادهای مورد حمایت باشند، با درصد قابل قبول بیش از ۵ درصد بازگشایی میشوند درحالیکه سایر نمادها با وجود ارزندگی و انتشار اخبار مثبت، با بازگشاییهای بیش از ۵ درصد با ابطال مواجه میشوند تا در نهایت با همان محدودیت ۵ درصد بازگشایی شوند.
سهامداران، ناظر تمامی این تفاوتها هستند که یا به سمت نمادهای حمایت شده میروند و یا دچار دلزدگی از بازار میشود؛ بنابراین باید دخالتهای سلیقهای و بدون دلیل در بازار را به حداقل رساند.