دنیای بورس- سلیمان کرمی: شاخص کل بورس تهران بازدهی حدود ۴۳ درصدی را از ابتدای سال تا پایان هفته گذشته به ثبت رساند. در حالیکه برخی کارشناسان به پشتوانه الگوهای تاریخی از حباب در سهام خبر میدادند همانطور که در گزارشهای پیشین نیز اشاره شد هیچیک از الگوهای تاریخی نمیتواند حکم قطعی را درخصوص وضعیت سهام ارائه کند و تنها میتواند علائم هشدار را فعال کند تا بررسی دقیقتری از وضعیت ارائه شود.
از طرفی آنچه در روزهای گذشته بر سهام فشار وارد کرد و مانعی در برابر رشد قیمت بود نه الگوهای تاریخی بلکه ریسک اصلی پیش روی بازار یعنی بازار جهانی است. بهصورت کلی میتوان گفت خطایی که در بازار سهام مشاهده میشود علاقه بسیار زیاد به کلینگری است.
بر این اساس تکیه بر نسبتهای کلان میتواند این اشتباه را به دنبال داشته باشد که سهام به منطقه حباب رسیده است و همچنین حکم قطعی برای کل بورس داده شود. گرچه با ریسکها و فرصتهای موجود در فضای کلان اقتصادی و سیاسی نوسان سهام توجیهپذیر است اما اینکه جزئیات نادیده گرفته شود میتواند از طرفی به ارزیابی اشتباه از حباب سهام یا از سوی دیگر به ارزیابی اشتباه از ارزندگی منجر شود.
همانطور که در هفتههای گذشته به نقد حکم کلی که بعضا برای حباب قیمتی سهام صادر میشد پرداخته شد در این گزارش به سمت دیگر طیف پرداخته میشود. نمونه بارز تشکیل حباب قیمتی در سهام را میتوان سهام زیرمجموعه بازار پایه عنوان کرد. با این حال همین ابتدا لازم است تاکید شود که این حکم حباب در بازار پایه نیز تمامی شرکتها را شامل نمیشود. برای برخی از شرکتهای زیرمجموعه این بازار نیز میتوان نشانههایی از ارزندگی را به هر بهانهای پیدا کرد.
در این شرایط لازم است که معاملهگران سهام اندکی الگوهای نموداری خود را کنار گذاشته و به واقعیتهای موجود توجه داشته باشند. شاید در شرایط کنونی تصور رسیدن به خط پایان رالی صعودی بسیاری از نمادها دور از انتظار باشد اما اگر قدرت نقدینگی تنها دلیل برای صعود غیرمنطقی سهام این شرکتها بوده است برای نزول شدید نیز نباید به دنبال دلیل و بهانه بود و خروج نقدینگی میتواند ریزش شدید سهام را به دنبال داشته باشد. این نقدینگی هیچ بهانهای جز اندازه کوچک شرکتها برای حضور در معاملات سهام نداشته است پس بدون بهانه هم میتواند مسیر خروج را در پیش بگیرد.
نمونههای حباب قیمتی در بازار پایه
صحبت کردن درباره موقعیت ارزندگی یک سهم به مراتب راحتتر از اظهارنظر درخصوص تشکیل حباب قیمتی است. با تشدید عدم شفافیت بازار پایه نیز قضاوت درباره تشکیل حباب قیمتی به مراتب دشوارتر خواهد شد.
با این حال برخی از نمادهای بازار سهام تا حدی در منطقه حباب قیمتی فرو رفتهاند که هیچ توجیه و بهانهای برای رشد قیمتی آنها مشاهده نمیشود و بر این اساس باید نسبت به رویه موجود ابراز نگرانی کرد. برای مثال برخی از شرکتهای سرمایهگذاری در این بازار تا چند برابر ارزش واقعی خود معامله میشوند.
برای مثال حقوق صاحبان سهام سرمایهگذاری جامی حدود ۲۰ میلیارد تومان است. با لحاظ حالت خوشبینانه از ارزش روز سرمایهگذاریهای بلندمدت و همچنین داراییهای ثابت، خالص ارزش داراییهای این شرکت از ۲۵ میلیارد تومان فراتر نمیرود و این در حالی است که در معاملات روز چهارشنبه ارزش بازار سرمایهگذاری جامی به حدود ۲۵۰ میلیارد تومان رسید.
نگران عمده آنجاست که هر چه در صورتهای مالی و گزارشهای شرکت یا در میان فعالان بازار جستوجو میشود هیچ بهانهای برای توجیه ارزش کنونی سهام سرمایهگذاری جامی مشاهده نمیشود. فارغ از نوسان آتی قیمت سهام که همچنان با قدرت نقدینگی در عمق کم بازار میتواند سهام را به هر طرف خواست بکشاند اما اینکه سهام یک شرکت سرمایهگذاری که رویه راحتتری برای ارزشگذاری آنها وجود دارد به ۱۰ برابر خالص ارزش داراییها (NAV) رسیده است بسیار عجیب و حتی ترسناک است.
از آنجا که ممکن است معاملهگران اینگونه نمادها هیچ دیدی نسبت به ارزشگذاری نداشته باشند به زبان ساده باید گفت اگر در شرایط کنونی تصمیم گرفته شود که این شرکت سرمایهگذاری بهصورت کامل منحل شود و داراییهای آن میان سهامداران کنونی توزیع شود به ازای هر سهم در حالت خوشبینانه حدود ۲۰۸ تومان به سهامدار میرسد و این در حالی است که قیمت این سهم در معاملات چهارشنبه به بیش از ۲ هزار تومان رسید.
سرمایهگذاری فنی و مهندسی مشانیر نیز از این قاعده مستثنی نیست. این شرکت سرمایهگذاری نیز در حالی با قیمت حدود ۱۲۰۰ تومان معادل ارزش بازار ۲۴ میلیارد تومان در هفته گذشته معامله شده است که خالص ارزش داراییهای این شرکت نیز به سختی به ۴۰۰ تومان به ازای هر سهم (خالص ارزش داراییها حدود ۸ میلیارد تومانی) میرسد. احتمال اینکه اشخاص بدون داشتن کمترین آگاهی به دنبال خرید سهام چنین شرکتهایی هستند وجود دارد البته نمیتوان احتمال وجود یک موضوع مخفی از نگاه نگارنده را نیز انکار کرد.
با این حال بر اساس شواهد موجود سهام این شرکتها تنها به پشتوانه قدرت نقدینگی رشد کرده است و علت اصلی آن نیز اندازه کوچک شرکتها بود که فضا را برای داغ کردن سهم و در ادامه استفاده از عدم آگاهی فعالان بازار فراهم آورده است.
علت استفاده از مثالهای شرکتهای سرمایهگذاری این است که رویه ارزشگذاری آنها در نگاه اول ساده و قابل فهمتر است. این در حالی است که سهام بسیاری از شرکتهای کوچک در محدوده حباب قرار دارند یا اینکه ریسک تشکیل حباب سنگین برای آنها وجود دارد. طرحها و پروژههای پتروشیمی در بازار پایه مشاهده میشوند که پس از ۱۰ سال به جای تکمیل پروژه حتی پسرفت میکنند.
درصد پیشرفت این طرحها در کنار مشکلات عمده بر سر راه آنها این شائبه را به وجود آورده که این پروژهها هیچزمان تکمیل نمیشوند و در حالیکه معمولا زمین ایجاد طرح نیز به شرکت اختصاص ندارد علت استقبال از سهام این شرکتها مشخص نیست.
برای مثال میتوان به سهام «جهرم»، «داراب»، «فسا»، «کازرو» و سهامی از این دست اشاره کرد. اینکه یکی از طرحهای ناتمام پتروشیمی میان سهامداران عمده با قیمت بالا معامله میشود دلایل خاص خود را دارد و این به هیچ عنوان نمیتواند رشد قیمتی سهم مزبور یا دیگر طرحها را توجیه کند.
در میان شرکتهای با بیشترین رشد قیمتی «شمواد» مشاهده میشود. این سهم که در عملکرد بهار سهامداران خود را ناامید کرد از ابتدای سال ۹۸ بیش از ۷ برابر شده است. مالک اصلی تامین مواد اولیه پلی اکریل یعنی «شپلی» نیز در این مدت بیش از ۴ برابر شده است. بعضا بهانههای واهی برای داغ کردن سهام این شرکتها مطرح میشوند که سالیان درازی است سهام این شرکتها را در منطقه حباب قرار داده است. البته تحول سودآوری «شصفها» و «شمواد» را در نیمه دوم سال گذشته شاهد بودیم اما این تحول سودآوری برای تولید مواد اولیه پلی اکریل نیز نمیتواند سطوح کنونی قیمت سهام را توجیه کند.
سهامی که در مسیر تشکیل حباب تا سطح ۱۰ هزار تومان نیز رشد کرد تا در مدت کمتر از دو سال ۱۰۰ برابر شده باشد اما طی هفتههای گذشته از سقف خود فاصله گرفته است با این حال همچنان نشانههای حباب قیمتی را یدک میکشد. در حالی نگرانی از سهام چنین شرکتهایی به اوج خود رسیده است که حتی امکان پیشبینی بهانههای بعدی برای داغ کردن سهام نیز وجود دارد.
بهانههای واهی برای داغ کردن سهام
البته تشکیل حباب قیمتی تنها به بازار پایه و سهام شرکتهای کوچک محدود نمیشود. رشدهای افسارگسیخته در سهام کوچک زیرمجموعه بورس تهران نیز مشاهده میشود. حتی برخی شرکتها که در لیست کوچکترها نیز قرار نمیگیرند بعضا با حباب سنگین قیمتی همراه هستند. نمیتوان تک تک نمادهای بورسی، فرابورسی یا بازار پایهای را در این گزارش مورد بررسی قرار داد با این حال در یک اصل ساده اگر سهام شرکتی رشدهای فراتر از حالت نرمال را تجربه میکند باید توجه داشت که با میزان ریسک بسیار بالاتری نسبت به دیگر شرکتها همراه است.
در این میان باید به بهانههایی که پس از رشد ۱۰ برابر سهم مطرح میشود نیز توجه کرد. معاملات سهام به امسال یا سال گذشته محدود نمیشود و سالیان درازی است که چنین بهانههایی را در خود دیده و آنها را هضم کرده است. بهانههای واهی برای رشد قیمتی سهام نیز جای تعجب دارد؛ مانند اثر عرضه بنزین در بورس انرژی که با توجه به کارمزد 0.08 درصدی روی ارزش معاملات خرید و فروش میتوان به نبود پشتوانه قدرتمند برای رشد این سهم اشاره کرد.
برای مثال اگر طی یک سال هر هفته ۷۰ میلیون لیتر بنزین (یعنی روزی ۱۰ میلیون لیتر) در بورس انرژی معامله شود کل درآمد از این محل برای بورس انرژی حدود ۱۴ میلیارد تومان خواهد بود که به ازای هر سهم بورس انرژی کمتر از ۲۳ تومان است. اینکه تنها به بهانه عرضه بنزین در بورس انرژی سهام «انرژی۳» به ۷ هزار تومان میرسد جای نگرانی دارد و از عدم آگاهی کافی نسبت به ارزشگذاری سهام خبر میدهد. یا اینکه سهام خودروسازان و برخی بانکها چه در بازار پایه چه بازار فرابورس رشد چند صد درصدی را تجربه میکنند نیز عجیب است.
برای مثال آنچه بهعنوان سود سپرده به سپردهگذاران بانک دی پرداخت میشود بهصورت مشخص حقوق صاحبان سهام است. بر این اساس هر روز با این مکانیزم از دارایی سهامداران بانک کاسته میشود اما معاملهگران سهام برای «دی» در ماههای اخیر سر و دست میشکستند. مثالهایی از این دست بسیار است و بهتر است معاملهگران اندکی درخصوص علت خرید یک سهم در بازارهای مختلف تامل کنند، زیرا نمادهای زیادی در منطقه حباب قیمتی به سر میبرند. البته ممکن است این نمادها همچنان با قدرت نقدینگی نیز رشد کنند با این حال نمیتوان واقعیت موجود را از ارزش واقعی شرکتها نادیده گرفت.