دنیای بورس: اقبال عمومی و ورود نقدینگی جدید به بازار سهام در حالی هفته گذشته با روندی مطلوب همراه بود که رشد ارزش معاملات روزانه تا بیش از 900 میلیارد تومان، یکی از نشانههای ورود پولهای جدید است. نقدینگی مزبور که پس از کاهش نرخ سود سپردههای بانکی از سال گذشته، به دنبال مکانی مناسب برای سرمایهگذاری بود، با مسائل سیاسی رخ داده وارد بازار طلا و سکه شد. اکنون این پولهای سرگردان، بورس را به عنوان بازاری جدید برای سرمایهگذاری برگزیده و راهی این بازار شده است. امری که به عقیده فعالان بورسی، همچنان ادامه دار خواهد بود و پولهای تازهتری را روانه بورس خواهد کرد. در این راستا یکی از مهمترین سوالات مطرح شده، چگونگی حفظ وافزایش نقدینگی مزبور است؟ آیا بورس به عنوان جذابترین بازار سرمایهگذاری است یا دیگر بازارها از جمله ارز و طلا در صدر قرار دارند؟ سیاستگذاران بورسی باید چه راهکارها و اقداماتی بکار گیرند تا بازار سهام به عنوان برترین گزینه سرمایهگذاری برای عموم مردم شناخته شود.
«اتاق فکر» این هفته «دنیای بورس» برای پاسخگویی به این سوالها به سراغ دو فعال و مدیر باسابقه بازار سرمایه رفته است. ولی نادی قمی، مدیرعامل شرکت تامین سرمایه نوین و ابوالفضل شهرآبادی معاون تامین مالی شرکت تامین سرمایه لوتوس پارسیان پاسخگوی سوالات مطرح شده در این زمینه بودند.
دنیای بورس: نقدینگی کنونی را چگونه ارزیابی میکنید؟
ابوالفضل شهرآبادی: حجم نقدینگی موجود در اقتصاد کشور بالغ بر 1500 هزار میلیارد تومان است. ورود تنها بخشی از این نقدینگی به هرکدام از بازارهای مالی کشور، رشد این بازارها را به دنبال خواهد داشت. این رشد منجر به ایجاد تورم در آنها میشود. به عبارت دقیقتر ورود بخش کوچکی از این نقدینگی به هریک از بازارهای سرمایهگذاری، عوارض به شدت تورمی در آنها برجای میگذارد. ما با این دانش اقتصاد کم و اندک، تدبیری برای حفظ و کنترل این نقدینگی بدون تورم نخواهیم داشت.
تا مشکل نظام بانکی ما حل نشود، مشکلات مزبور ادامهدار خواهد بود. شاید این نقدینگی در حال حاضر برای خود بانکها نیز مشکلساز باشد. متاسفانه در دولتهای گذشته از روشهای غیر علمی، پول را ساکت نگه داشتند. یکی از مهمترین این عوامل حبس نقدینگی و کنترل آن در بانکها بود. این پول با اعطای سود 24-25 درصد هر سال بزرگ و بزرگتر شد. از آنجا که این نقدینگی جریانی نداشت و در یک رکود قرار گرفته بود، با یک روش غیرعلمی مسکوت ماند. این نقدینگی 4 سال به این روش کنترل شد و با نرخ سودهای مزبور و لحاظ بهره مرکب حدود 26 درصد با رشد قابل ملاحظهای همراه شد. به طوریکه این پول در 13 سال، رشد 30 برابری را تجربه کرد و در حال حاضر به 1500 هزار میلیارد تومان رسید. این مساله خود بزرگترین خطر است. راهکاری برای مهار این موضوع وجود ندارد. حتی اقتصاددانان بزرگ ایرانی که در بازارهای بین المللی فعالیت میکنند نیز راهکاری برای خروج از این شرایط ندارند.
دنیای بورس: بورس یک تهدید و فرصتی برای همین نقدینگی تورمی دارد؛ دولت قبلی میتوانست با همان نرخ تورم 20 درصدی طی 4 سال اما نرخ سودی پایینتر، بحران بانکها را حل کند. اکنون نیز هرچند تهدید خیلی بزرگ است اما راه حل وجود دارد. این امر نیازمند امید سیاسی است.
ولی نادی قمی: برای خروج از این شرایط باید دولت سهام تحت اختیار خود را بفروشد. بخش عمدهای از دارایی دولت در بانکها قرار دارد. میتواند با عرضه و فروش آنها میزان قابل توجهی از شرایط مزبور را کنترل کند. در این راستا 3-4 موضوع اصلی برای بانکها قرار دارد:
تزریق مستقیم نقدینگی به بانکها: شکی در این موضوع وجود ندارد. در راس راه حلها برای بهبود بحران بانکی، بدون شک تزریق نقدینگی به بانکها قرار دارد و باید دولت این کار را در زودترین زمان ممکن انجام دهد. این موضوع نیز با خرید دارایی بانکها از سوی دولت ممکن خواهد بود. در اقتصادهای پیشرفته تنها 5 درصد از GDP در اختیار این موضوع است اما در اقتصادهای ضعیف این رقم به 50 درصد GDP میرسد. یعنی رقمی حدود 200 میلیارد دلار لازم است برای خروج از چنین شرایطی. پس لزوم Cash Injection به وضوح مشاهده میشود.
اصلاح مدیریت ارشد بانکها: عامل تاثیرگذار دیگر در این زمینه مدیریت بانکهاست؛ باید مدیریت بانکها را افرادی در دست گیرند که تصمیمات منطقی و صحیح داشته و با اتخاذ یک تصمیم نامناسب، رفع یک معضل را به بحران دیگری تبدیل نکنند. زمانی که در مقابل یک مدیر بانک بین المللی قرار میگیریم به تفاوتها پی میبریم. باید به سمت استفاده ازمدیران برجسته و با اطلاعات بالا حرکت کنیم. باید در این زمینه تحولات عظیمی صورت گیرد.
ادغام بانکها: ادغام چند بانک مختلف در یک سیستم مدون و یکپارچه میتواند هزینهها را کاهش و در نهایت بسیاری از مشکلات موجود در آنها را رفع کند.
ایجاد ارتباط بین المللی: بانکها و موسسات پولی برای ایجاد ارتباط بین المللی باید اقدامات لازم در این زمینه را انجام دهند و استانداردهای بین المللی را در این رابطه بکار گیرند.
در مجموع سیستم و نظام بانکی مدون و مناسبی داریم اما برنامههای عملیاتی خاصی در این زمینه نداریم. با تجمیع تمامی این موارد میتوان اصلاح نظام بانکی را شاهد باشیم. به عبارت دقیقتر رفع این مشکلات نیاز به یک تصمیمگیری جامع در سطح کلان دارد و تا این بحران نظام بانکی حل نشود، دیگر معضلات و مشکلات موجود در اقتصاد کشور برطرف نخواهد شد.
شهرآبادی: در هر بحرانی یک فرصت مناسب وجود دارد و نباید اجازه دهیم فرصتها در این شرایط از دست برود. بحران از یک سو تخریب و بدبختی به دنبال دارد و از سوی دیگر فرصت برای رشد در آن نهفته است. به عبارت دقیقتر بحران فرصتی مناسب برای بازسازی خواهد بود.
دنیای بورس: نقدینگی سرگردانی با حجم عظیمی وجود دارد. در این شرایط کسی که تازه میخواهد به بازارهای سرمایهگذاری وارد شود چه گزینههای برای سرمایهگذاری دارد؟ دلاری که از ابتدای سال تا کنون با رشد بیش از 50 درصدی همراه شده، یا سکه که در این مدت با افزایش بیش از 60 درصد قیمت همراه شده و یا بورسی که با رشد کمتر از 20 درصدی شاخص کل همراه شده است. این موارد از مهمترین گزینههای پیش روی سرمایهگذار است. در این راستا با توجه به شرایط مختلف حاکم بر بازارهای سرمایهگذاری متنوع، کدام بازار پتانسیل و جذابیت بیشتری برای سرمایهگذاری دارد؟ در واقع کدام بازار به عنوان بازار مناسبتر برای سرمایهگذاری چه در بعد کلان اقتصاد و چه برای خود سرمایهگذار مطرح است؟
شهرآبادی: اقتصاد از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ اقتصاد واقعی و اقتصاد پولی یا همان کاغذی. اقتصاد واقعی آن قسمتی است که در آن تولید واقعی انجام میشود. در آن کارخانهها به فعالیت پرداخته، دستگاهها و ماشین آلات با روندی مطلوب کار کرده و صنعت و تولیدات پررونقی دارند. در اقتصادهای پیشرفته این بخش خیلی قوی و قدرتمند است. اما فلسفه وجودی اقتصاد مالی یا کاغذی بر تغذیه اقتصاد واقعی شکل گرفته است. به طور مثال شکلگیری بورس و کارکرد آن تهیه نقدینگی و پول لازم برای افزایش چرخه تولیدات صنعت و در نهایت رسیدن به اقتصاد واقعی است. بانکها و دیگر موسسات این چنینی نیز وظیفه مشابهی دارند و در مجموع اقتصاد کاغذی قوی در اختیار این نهادها قرار دارد. در اقتصادهای پیشرفته و مدرن این دو بخش در کنار یکدیگر فعالیت مناسب و مطلوبی دارند که نتیجه این امر رشد اقتصادی بالا در این کشورهاست. این در حالی است که اقتصادهای معیوب با کوچک شدن و کاهش روند صعودی اقتصاد واقعی مواجه هستند. در مقابل اقتصادهای مالی و کاغذی با رشد قابل توجهی همراه هستند. به عبارت دیگر رشد غیرمولد را در این اقتصادها شاهد هستیم.
در این قبیل اقتصادها به دلیل نبود پشتوانههای لازم، شاهد بروز بحرانهای شدید و ترکیدن حبابها خواهیم بود. این شرایط در کشور ما و اقتصاد ما قابل مشاهده است. به عبارت دقیقتر در سالهای اخیر شاهد بزرگ و بزرگتر شدن اقتصاد مالی و یا همان اقتصاد کاغذی هستیم و در مقابل صنایع ما کوچکتر میشوند. نرخ رشد سرمایهگذاری از سالهای قبل منفی است. این بدان معناست که صنایع فعال در کشور روز به روز کوچکتر میشوند. همچنین رشد سرمایه به ثابت ما نیز در مقایسه با دیگر کشورهای مشابه بسیار ضعیف است.
بررسی روند کنونی بازار سهام نیز در همین راستاست. در واقع علت رشد بورس چه بوده؟ صنایع ما با رشد همراه بوده که جذب نقدینگی جدید را به دنبال داشته؟ خیر. یکی از مهمترین دلایل این صعود هجوم نقدینگی است. روی آودن نقدینگی سرگردان به سمت بورس قطعا یکی از دلایل رشد اخیر بوده است. سرمایهگذاران در حالی از دیگر بازارهای موازی سرمایهگذاری به کسب سود و بازدهی بالایی دست یافتند که حال به فکر انتفاع از بورس افتادند. به این ترتیب نقدینگی از دیگر بخشها به بازار سرمایه وارد شد.
علت دوم را نیز باید در تاثیرگذاری افزایش نرخ دلار جستجو کرد. فروش تولیدات شرکتهای فعال در بورس با نرخ دلار جدید، رشد کرده است. البته این افزایش تولید به معنای رشد بخش واقعی اقتصاد نیست. این همان رشد کاغذی اقتصاد است. چون افزایش نرخ دلار در سودآوری شرکتها منعکس شده است. بنگاهها همان 10 واحد کالا را به فروش میرسانند اما با نرخ بیشتر. مشاهده میشود که بخش واقعی اقتصاد رشد نداشته و تنها سودهای کاغذی با رشد دلار، افزایش یافتهاند. این امر یک سود حسابداری را نمایان میسازد که برای سرمایهگذاران بسیار جاذب است.
این موضوع در واقع به معنای سراب است. رشد واقعی اقتصاد را نداریم و تنها اقتصاد کاغذی ما رشد کرده است. این جریان با یک اتفاق، یک بحران و رخداد دچار از هم پاشیدگی خواهد شد و ترکیدن حبابها را به دنبال دارد.
دنیای بورس: حال با توجه به تمامی موارد عنوان شده، شاهد ورود نقدینگی و پولهای جدید به بورس هستیم. در این شرایط چه راهکار و سیاستی اتخاذ کنیم تا نه تنها این نقدینگی در بازار سهام حفظ شود، بلکه شاهد ورود هر چه بیشتر پولهای جدید باشیم؟
نادی: بازار سهام به عنوان دماسنج اقتصاد در هر کشوری شناخته میشود. به عبارت دقیقتر برای رصد و بررسی وضعیت اقتصاد به بررسی بورس آن میپردازیم. در بورس شرکتهای فعالی قرار دارند که بخش مهمی از اقتصاد کشور را نیز در دست دارند. البته این موضوع در کشور ما با ضریب پایینتری همراه است که دلیل اصلی این موضوع فعالیت دولت به عنوان یک کارگزار اقتصادی در کنار دیگر بنگاههای فعال است در واقع بخش عمدهای از اقتصاد کشور در اختیار شرکتها نیست و به دولت اختصاص دارد. به هر حال شرکتهای بورسی و فرابورسی بخش مناسبی از اقتصاد و یا همان GDP کشور را تشکیل میدهند.
در این جا سوالی مطرح میشود: آیا رشد قیمت سهام شرکتها در زمان رونق، بیانگر این است که شرکت کارا است؟ به طور صحیح و حرفهای مدیریت میشود؟ به نحو مطلوب از منابع خود استفاده میکند؟ با مطرح شدن این سوالات به این نکته پی میبریم که وضعیت کنونی بورس تنها یک سراب بیش نیست. امری که با ظاهر و پوستهای شبیه رونق همراه است، اما واقعیت نهفته در آن نشانی از رونق ندارد.
در هر جای دنیا زمانی که بورس با وضعیت صعودی همراه میشود و حاکمیت روندی افزایشی بر قیمت سهام را شاهد هستیم، با افزایش بهره وری همراه هستیم. یا علت دیگر این افزایش سرمایهگذاری در دیگر بازار بین المللی در کشوری جدید است. به عبارت دقیقتر این رشد یا از ناحیه توسعه بازار و یا از ناحیه توسعه بهره وری رخ داده و یا اینکه ریسک آن جامعه و اقتصاد کاهش یافته است. این در حالی است که در هفتههای اخیر که بازار سهام با روند صعودی همراه شده، انواع ریسکهای مالی، اقتصادی و سیاسی شدت گرفته است.
از سوی دیگر از آنجا که بورس محل فروش انتظارات است، ما انتظار داریم که 6 ماه آینده میزان فروش نفت کشور افزایش خواهد یافت؟ یا در واقعیت با توجه به مسائل سیاسی رخ داده و تحریمها باید در انتظار کاهش فروش نفت باشیم؟ میزان فروش شرکتهای بورسی با توجه به بازگشت تحریمها راحتتر خواهد بود یا سختتر دنبال خواهد شد؟ به نظر میرسد با توجه به مجموع اخباری که وجود دارد (فارغ از تحقق یا عدم تحقق)، در 6 ماه آتی وضعیت شرکتها و فروش آنها با روندی سختتر دنبال شود.
بنابراین مجموعه ریسکها در حال افزایش است. از سوی دیگر بررسی آمار و ارقام طی سالیان اخیر نشانی از رشد بهره وری ندارد. در واقع بهره وری در اقتصاد ما یک عدد ثابت بوده که هیچ موقع نشان از افزایش و رشد این مولفه مشاهده نمیشود. هر چند بعضا رشد سرمایه ثابت طی سالهای اخیر افزایش یافته که این امر به دلیل نقش پررنگ دولت در اقتصاد رخ داده است. در واقع رشد سرمایه ثابت ما بسته به نقش آفرینی دولت، افزایش یا کاهش را تجربه کرده است.
به این ترتیب مشاهده میشود که آنچه در حال حاضر رخ میدهد، ناشی از رونق بخش واقعی اقتصاد نیست. در واقع این رشد تنها ناشی از کاهش ارزش پول (Devaluation) بوده که از افزایش نرخ ارز نشات میگیرد. حال ورود این پولهای جدید به بورس لزوما چیز بدی نیست. سرمایهگذار تصمیم گرفته همانطور که در دیگر بازارهای موازی بازدهی بالایی کسب کرده، حال از پتانسیلهای موجود در بورس نیز به سود مطلوبی برسد.
اما آیا این موضوع و نقدینگی وارد شده کمکی به بخش واقعی اقتصاد ما کرده است یا خیر؟ در پاسخ باید گفت که خیر. این نقدینگی وارد شده نه به شرکتها، نه به کارآفرینها و نه به بخش واقعی اقتصاد کمک نکرده، بلکه تامین مالی برخی بنگاهها و بخش عمومی دولت را با دست انداز نیز مواجه کرده است. چرا؟ چون وقتی سهام رونق دارد که کسی به سمت اوراق بدهی و سرمایهگذاری در این بخش نخواهد بود. این در حالی است که ابزار مهم تامین مالی دولت و بخش خصوصی از راه انتشار اوراق بدهی است.
حال چرا این اتفاق به رونق واقعی اقتصاد ختم نمیشود؟ در راستای این موضوع چند دلیل متعدد وجود دارد: در گام نخست وجود قوانین و مقررات ناهمگام و ناهماهنگ با قوانین حاکم بر یک جامعه مدرن قرار دارد. در بازارهای مالی بین المللی زمانی که شرکتها با افزایش قیمت سهم روبرو میشوند، شرکت قادر به فروش سهام خود خواهد بود. لذا شرکتها میتوانند هم از محل افزایش قیمت سهام تامین مالی پروژههای خود را انجام دهند و هم چنانچه ساختار سرمایه غلطی دارند، به اصلاح آن بپردازند.
در گام دوم نیز آیا با همین قوانین و مقررات موجود همه تلاش بر این است که به ساختاری بهینه در شرکت دست یابیم؟ متاسفانه شواهد بیانگر دچار شدن مدیران بنگاهها به یک روزمرگی دارد. برنامه ریزی دقیقی برای 6 ماه آتی وجود ندارد. نه تنها تدبیری برای تبدیل این پول به یک پول مولد وجود ندارد، بلکه ریالی از این پول به قصد تولید وارد بازار نشده است.
دنیای بورس: در مریض بودن اقتصاد شکی نیست. اما رشد کنونی بورس واقعی است، هر چند شاید رونق اقتصادی در آن نباشد. الان یک توفیق اجباری برای رشد بازار به وجود آمده، چرا از این فرصت استفاده نکنیم؟ نبود بهره وری درست است. چه کار باید کرد؟
نادی: در این میان خصوصیسازی واقعی مهمترین گزینه است. با ورود واقعی شرکتها از بخش دولتی به بخش خصوصی میتوان در راستای واقعی شدن اقتصاد گام مهمی برداشت.
دنیای بورس: هر چند در کشورهای غربی اول صنعت ایجاد شد و بعد بورسها در آن کشورها شکل گرفت. حال چرا ما از راه برعکس را در پیش نگیریم؟ چرا از نقدینگی موجود در بورس به کمک صنعت نرویم؟ مگر نه اینکه طبق گفتههای معاون رییس جمهور، بورس به عنوان یکی از ابزارهای رونق اقتصادی مطرح است، چرا از این ظرفیت استفاده نکنیم؟
شهرآبادی: در حال حاضر صنایع ما به شدت به نقدینگی نیاز دارند. بورس ابزاری مهم برای جذب نقدینگی و هدایت این نقدینگی به سمت صنعت است. اما تجربه نشان داده که بارها این نقدینگی به بورس وارد شده، اما مانند افرادی که توانایی مصرف بهینه این نقدینگی را ندارند، پس از مدتی از بازار خارج شده است. پروسه ورود نقدینگی به بورس هم به این صورت است: در گام نخست صفهای طویل نقدینگی در خرید سهم نمایان میشود. سپس قیمتها به شدت حبابی شده و با ترکیدن این حباب، خروج افراد و سرمایهها را از بازار شاهد خواهیم بود. چرایی تشکیل چنین پروسه معیوبی نیز در نبود راهکار مناسب برای جذب و هدایت مناسب و بهینه این نقدینگی است.
دنیای بورس: قیمتها الان در بورس حبابی شده است؟
شهرآبادی: در حال حاضر خیر. اما چنانچه روند افزایش قیمتها به همین روند ادامه داشته باشد، شاهد تشکیل حباب در بازار خواهیم بود.
دنیای بورس: چه راهکاری برای هدایت این نقدینگی به بخش مولد اقتصاد وجود دارد؟
شهرآبادی: چند راهکار برای هدایت نقدینگی به بخش واقعی اقتصاد وجود دارد که متولی بیشتر این راهکارها، بورس است و شاید سازمان بورس نیز در این زمینه کم کاری کرده باشد:
1) عرضههای سهامداران عمده و افزایش میزان سهام شناور آزاد: وقتی ورود نقدینگی داریم، باید اجبار به افزایش میزان سهام شناور آزاد شرکتها را از سوی سازمان بورس داشته باشیم. در حالی میزان سهام شناور آزاد بنگاههای فعال در بازار سرمایه ایران از میزان جهانی بسیار کمتر است که این رقم در شرکتهای ما بالغ بر 15 تا 16 درصد و در مقابل در دنیا حداقل 25 درصد است. سازمان بورس باید شرکتها را مجبور به افزایش این میزان سهام شناور آزاد کند.
2) عرضههای سازمان خصوصی سازی: فرصتی مناسب برای عرضه از سوی سازمان خصوصیسازی است. سازمان بورس هم به این عرضهها نظارت کند.
3) افزایش سرمایه شرکتها: پروسه افزایش سرمایه شرکتها به شدت زمان بر است. حدود یکسال زمان صرف طی شدن این مراحل میشود. یکی از مهمترین راهکارها برای جذب نقدینگی و جلوگیری از حبابی شدن این است که فرآیند افزایش سرمایه بسیار کوتاه شود. به طور مثال شرکت ظرف یک هفته بتواند افزایش سرمایه خود را انجام دهد.
4) بحث IPOهای جدید: باید دستورالعملها به گونهای ساده و تسهیل باشد که در چنین موقعیتهای مناسب بازار که حجم نقدینگی ورودی به بازار افزایش مییابد، 10 شرکت جدید در یک هفته به بازار وارد شوند. حال این عرضههای اولیه هم میتواند برای شرکتهای خصوصی و هم برای شرکتهای عادی صورت پذیرد.
5) افزایش سرمایه از محل صرف سهام: از پتانسیلهای ایجاد شده در رشد قیمت سهم استفاده کنیم. مثلا یک سهمی ظرف 10 روز اخیر 30 تا 40 درصد رشد قیمتی را تجربه کرده است، این امر یک صرف سهام برای سهامداران قدیمی شرکت ایجاد میکند. شرکت میتواند از محل نقدینگی موجود در صرف سهام به افزایش سرمایه مورد نیاز اقدام کند. در این صورت من به عنوان سهامدار جدید خوشحال و راضی از کسب سود از این محل هستم و شرکت نیز توانسته نقدینگی موجود را به ساختار واقعی و رسیدن به تولید بیشتر هدایت کند.
6) بین الملی بودن: این راهکار میتواند برای بسیاری از مشکلات کارساز باشد. تا وقتی در یک جزیره هستیم باید قوانین جزیره را رعایت کنیم و این جزیره هیچ زمان بزرگ نمیشود. تنها زمانی توسعه و گسترش جزیره صورت میگیرد که ارتباطات با خارج از جزیره برقرار شود. ما در حال حاضر سرمایهگذاران زیادی تشنه ورود به بازار سرمایه ایران در خارج از کشور داریم. ورود این گروه از سرمایهگذاران نه تنها ما را بینیاز از نقدینگی میکند، بلکه این گروه به دنبال خود تکنولوژی و مدیریت صحیح را نیز وارد میکنند.
7) توسعه صندوقهای سرمایهگذاری: در حاضر حدود 200 صندوق سرمایهگذاری فعال در بازار سرمایه داریم که حدود 150 هزارمیلیارد تومان نقدینگی در آنها وجود دارد. این معادل 10 درصد کل نقدینگی کشوراست. این نهادهای مالی از قابلیتهای بالایی برخوردار هستند. 10 درصد از نقدینگی مزبور توسط مدیریت حرفهای این صندوقها اداره میشود. اما در این راستا بازهم قوانین و دستورالعمل دست و پاگیر برای صندوقها وجود دارد. سازمان بورس موانع متعددی در توسعه این صندوقها ایجاد میکند؛ به طور مثال الزام به رعایت حد نصابها پیامدهایی از قبیل تخلف در این نهادها و یا عدم رعایت دستورالعملها را در پی دارد. سازمان بورس باید این موانع توسعهای را مرتفع کند.
8) آرامش سیاسی: در کنار تمامی این موارد بازار سرمایه برای رسیدن به رونق واقعی نیاز به برقراری یک آرامش سیاسی دارد. هر چند در شرایط کنونی شاهد ورود نقدینگی بالا از سوی عموم جامعه هستیم، اما این پول با ترس و ابهام همراه است. باید آرامش سیاسی در کل کشور برقرار باشد تا بورس بتواند تخصیص بهینه منابع را در پیش داشته باشد.
نادی: متاسفانه IPOهای ما نیز با روندی اشتباه همراه هستند. در رابطه با ورود شرکتهای جدید و عرضه سهام بیشتر نیز باید به این نکته توجه کرد که این روند استراتژی خروج سهامدار عمده در نظر گرفته شود. در واقع شرکت یک موجود است و اقدام به انتشار سهام میکند، نه اینکه سهامداران قدیمی در قالب شرکت جدید به مدیریت بپردازند.
دنیای بورس: بحث ایرادهای ساختاری همیشه در بازار سرمایه وجود دارد. چه در زمینه IPOهای جدید و چه در دیگر زمینههای مربوط به این امر. اما فارغ از این مسائل به لحاظ فاکتورهای اقتصادی و با فرض نبود فضای پرتنش در بعد سیاسی، به نظر میرسد وضعیت بورس به مراتب مساعدتر از دیگر بازارهای مالی موازی از جمله ارز، طلا و مسکن باشد. در اینجا یک سناریو مطرح است: از لحاظ بازده سرمایهگذاری در حالی ارز و سکه از لحاظ محاسبات اقتصادی از حمایت و تداوم رشدی برخوردار نیست که بورس با توجه به رشدی که باید متناسب با رالی دیگر بازارها داشته باشد، هنوز به این نقطه نرسیده است. آیا میتوان این اطمینان را به سرمایهگذار داد که رشد بورس ادامهدار خواهد بود یا خیر؟
اگر جمع بندی بر صحت این سناریو باشد و اینکه بورس هنوز برای ادامه رشد جا دارد، آیا افزایش تعداد مشارکتکنندگان در بازار سهام، میتواند به یک مطالبه عمومی و اهرمی برای ایجاد فشار به سیاستگذار (سازمان بورس و یا خصوصیسازی) برای اجرای راهکارهای توسعه بازار تبدیل شود؟ در واقع ضریب نفوذ بورس را میتوان تقویت کرد؟
از سوی دیگر بدون لحاظ دید کسب سود، کدام یک از این بازارهای مالی با هجوم نقدینگی زمینهساز تهدیدهای بزرگ برای اقتصاد خواهند بود؟
نادی: هجوم نقدینگی و به دنبال آن تشکیل حباب در هر بازار مضر است. به عبارت دیگر تشکیل حباب به معنای عدم توسعه و پیشرفت آن بازار خواهد بود. این حباب در هر بازاری چه مصرفی و چه سرمایهگذاری، عواقب ناخوشایندی دارد.
نگاه دولت به بورس و بازار سرمایه چیست؟ سیاستگذاران کلان اقتصادی بورس را یک مقوله شیک و لوکس میپندارند که یک سری مرفه بیدغدغه در آن به فعالیت میپردازند. از سوی دیگر بخش دیگری از نگاه دولت به بازار سرمایه، تامین مالی از طریق این بازار است. این نگاه، دید بدی نیست اما بیشتر از آنکه بر مبنای خصوصیسازی واقعی باشد، ناظر بر انتشار انواع اوراق بدهی به منظور تامین مالی مورد نیاز است.
البته کارکرد بورس در زمینه تامین مالی بسیار عالی و مطلوب است، اما نگاه اصلی باید بر مبنای شفافیت ایجاد شده از طریق بازار سهام باشد. یعنی اینکه بورس به چه میزان در جهت افزایش شفافیت در اقتصاد نقش داشته و به عبارت دقیقتر چه میزان در تسهیل کسب و کار واقعی مفید بوده است. به نظرم تا این کارکردها حل نشود، نمیتوان به نقش تامین مالی بورس توجهی داشت. در واقع باید این مسائل و مشکلات حل شود تا بورس تنها یک محل برای جبران کسری بودجه دولت و انتشار اوراق بدهی تبدیل نشود. در چرایی این مساله نیز همان عدم مشاهده دیگر کارکردهای بورس و صرفا نگاه به بورس به عنوان یک کالای لوکس بیشترین تاثیر را داشته است.
در پاسخ به این سوال که بورس به یک مطالبه عمومی تبدیل شود باید گفت که 50 سال فرهنگسازی و کوشش مداوم لازم است تا ضریب نفوذ بورس میان عموم مردم افزایش یابد. در حال حاضر ضریب نفوذ بورس میان عموم مردم بسیار پایین است.
آیا پیشنهاد به افراد و عموم جامعه به سرمایهگذاری در بورس میکنم؟ بررسی شرایط افراد در بخش عمده نشان از آن دارد که افراد ریسکپذیری بسیار پایینی دارند. به چنین افرادی معمولا پیشنهاد ورود به بازار سهام را نمیدهیم. فارغ از آنکه سلیقه مشتری چیست، معمولا بازار سهام نمیتواند کل نقدینگی در اقتصاد را جذب کند. مخصوصا در زمانی که دولت بخواهد بازارهای مالی را کنترل نیز بکند. در این شرایط سرمایهگذاریها با روندی سختتر همراه خواهد شد. در شرایط صعودی شدن بازارهای مالی به دنبال شوک ارزی، بورس تنها حدود یک سوم از بازدهی دیگر بازارهای رقیب را کسب میکند. البته تجربه نشان داده که بازار سهام در شرایط شوکهای ارزی در بازه زمانی کوتاه مدت (2-3 ماهه) و میان مدت واکنش مثبت به این موضوع نشان داده و در بلند مدت همیشه روندی معکوس و نزولی داشته است. در کوتاه مدت و میان مدت قیمت سهام شرکتها با جهش قابل توجه تا حدود 30 تا 40 درصد رشد میکند و سپس برای یک دوره چند ساله بازار در رکود به سر خواهد برد.
به این ترتیب نمیتوان بازده محقق شده در دیگر بازارهای موازی را برای بورس متصور شد. بازار سهام سوددهی بیشتر و یا در حد بازدهی این بازارها در شرایط شوک ارزی به دنبال نخواهد داشت.
اینکه بورس تاثیر مثبت و به سزایی در کل اقتصاد کشور دارد، قطعا صحیح و درست است. حتی با همین قوانین موجود و ناکارآمد نیز میتوان تاثیر مثبت بازار سهام در اقتصاد را مشاهده کرد. چنانچه قوانین و دستورالعملهای مزبور با شرایط سادهتری همراه بود، که 100 درصد به بخش اقتصاد واقعی و تولید واقعی کمک میشد. اما باز هم تاکید میشود برای رسیدن به چنین جایگاهی، نیاز به صرف 50 سال زمان برای فرهنگسازی داریم. البته ممکن است ورود تکنولوژی، این زمان را به 10 سال کاهش دهد.
شهرآبادی: میان بازارهای سرمایهگذاری، تنها رشد بازار سهام است که به رشد و توسعه اقتصاد کمک میکند. در دیگر بازارها هجوم نقدینگی، قطعا به تشکیل حباب ختم میشود، اما در بورس با توجه به موارد مطرح شده و راهکارهای ارائه شده، میتوان به تولید واقعی و بدون حباب دست یافت. یکی دیگر از منفعتهای این موضوع، جلوگیری از بزرگ شدن بازار ثانویه و سفته بازی خواهد بود.