پس از حدود نیم قرن، امروز محمد کردبچه به سازمان برنامه و بودجه نرفت. برای کسانی که از نزدیک با بودجه ریزی آشنا هستند این خبر عجیب است.
در طول این سال ها فقط نگهبانان و اندک افرادی شاهد آن بوده اند که او هر روز چه زمانی به سازمان می رفت و چه زمانی آن را ترک می کرد. اکثریتی شنیده اند که کردبچه، گرگ و میش صبحگاهی به سر کار می رسید و در تاریکی هوا وقتی بسیاری از چراغ های سازمان خاموش بود محل کار را ترک می کرد. زندگی کردبچه در این حدود نیم قرن دو بخش داشت کار در سازمان برنامه و بودجه و خواب در منزل.
خودش می گفت عاشق سازمان و بودجه است. عشقی که از ابتدای دهه 50 شروع شد. وقتی برای خواندن اقتصاد به انگلیس رفته بود و پدر روزنامه نگارش برای آنکه فرزند خود را اتفاقات ایران آگاه کند برای او نسخه از جراید ایرانی را پست می کرد. همین اطلاع داشتن از اوضاع ایران، او را علاقه مند به مباحث برنامه و بودجه کرد. در برگشت به ایران با اینکه در وزارت امور خارجه قبول شده بود اما فرصت حضور در سازمان را بر زرق و برق وزارت خارجه و دیپلمات شدن ترجیح داد. به سازمان برنامه و بودجه رفت و در قسمت امور اقتصاد عمومی شروع به کار کرد. با مدیری سخت گیر و نکته سنج. کسی که خواندن انگلیسی برایش از فارسی راحت تر بود و او را مجبور می کرد تمام گزارش های خود را به انگلیسی بنویسد. کار او در سازمان برنامه و بودجه با برنامه پنجم شروع شد برنامه ای که پس از جهش درآمدهای نفتی در حال تدوین بود و مستی نفت هوش از سر همه ربوده بود.
کردبچه یکی از معدود و شاید تنها مدیر سازمان برنامه در دوره معاصر باشد که هم شاهد سیل درآمدهای نفتی در اقتصاد بود و هم شاهد خشکی منابع در دوران کرونا. در تمامی این نزدیک به نیم قرن او در برنامه و بودجه مملکت حاضر بوده.
زندگی کاری او نیز همانند هر ایرانی از سال 84 دگرگون شد، در دولت محمود احمدی نژاد او را بازنشسته کردند اما ناچار شدند با او در موقعیت تنظیم کننده بودجه ادامه دهند. در دولت ابراهیم رئیسی کار نیمه تمام را تمام کردند او را کنار گذاشتند تا امروز محمد کردبچه پس از 46 سال و در فصل بودجه به جای رفتن به محل کار، خانه نشین باشد.
یکی از مدیران قدیمی سازمان سال ها قبل درباره او نوشته بود: هرگاه روسای جدید سازمان منصوب می شدند قبل از انتخاب معاونان اصلی و همین که از مراسم معارفه فارغ و روانة دفتر کار خود می شدند، محمد کردبچه را به عنوان اولین نفر به دفتر فرا می خواندند تا گزارشی از وضعیت بودجه ارائه کند و او متواضعانه، در حالی که چندین پوشه و گزارش در زیر بغل داشت به سراغ رئیس جدید میرفت تا ضمن ارائه گزارش از وضعیت بودجه، دور جدید کلاس آموزش حین خدمت بودجه ریزی را آغاز کند.
این سنت در دوره اخیر ادامه نیافت، در دوره جدید، انقلاب مدیریتی دامن کردبچه را نیز گرفت. او با اینکه سه ماه بود هیچ دریافتی نداشت و وضعیت قراردادیش نامشخص، از آمدن و رفتن به سازمان دست بر نداشت گزارش اقتصادی سالانه که وظیفه قانونی سازمان است و هر ساله منتشر می شد را با عشق و علاقه تدوین و آماده چاپ کرد. اما روزی که از بودجه رونمایی شد از برنامه خبری نبود برنامه به دستور مقام های عالی سازمان چاپ نشد. کردبچه شاید حقوق نگرفتن و قرارداد نداشتن را بتواند تحمل کند اما کنار گذاشتن از بودجه را نه. این بی اعتنایی ها تیر خلاص به صبر او بود. معروف است او برای آنکه در بودجه ریزی باشد سالهاست با خیلی از مسائل دیگر در سازمان کنار آمده. انعطاف نشان داده و حتی در برابر برخی از مسائل سازمان سکوت کرده تا بتواند بر بودجه تمرکز کند و ایده های خود را در آن پیاده سازی کند. اما در دولت جدید کارد به استخوان رسید و ترجیح داد پس از نیم قرن از نهادی که به آن عشق می ورزید و عمر برای آن گذاشته بود جدا شود.
یک اقتصاددان مشهور درباره او نوشته بود: واقعیت تلخ آن است که برای امثال کردبچه در سازمان برنامه جایگزینی نیست. مسلماً می توان برای کردبچه در سمت مدیر کل اقتصاد کلان جایگزین پیدا کرد، اما برای کردبچه در موقعیت تنظیم کنندة بودجه های سالانه، مسلماً جایگزینی نیست. او در کنار این دغدغه یک نگرانی دیگر را نیز طرح می کند." حکایت بودجة بدون کردبچه یک چیز است و حکایت نگران کنندة دیگر، کردبچه بدون بودجه است." تعبیری که او می کند تعبیر ماهی و برکه است برکه بدون ماهی زیبایی کمتری دارد اما شرط حیات ماهی زندگی در آب و برکه است.
محمد کردبچه نیم قرن زندگی و عمر خود را برای سازمان برنامه و بودجه گذاشت.کاش حداقل بد بدرقه اش نمی کردیم غریبانه و با دلی چرکین.