- هادی خسروشاهین | روزنامه نگار
در مقاله حاضر به تشریح یک ترفند انتخاباتی پرداخته شده که در صورت بکارگیری آن از سوی مقامهای ایالتی و فدرال جمهوریخواه، میتواند برخلاف اغلب نظرسنجیها، به پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات منجر شود.
ایالت ویسکانسین در نوامبر سال 2018 در حال برگزاری انتخابات مجلس ایالتی بود؛ همه تصور میکردند دموکراتها بهدنبال پیشروی قاطعانه در نظرسنجیها صاحب اکثریت کرسیهای پارلمان محلی خواهند شد، اما با اعلام نتایج همه به یکباره شگفتزده شدند چراکه جمهوریخواهان توانسته بودند با ۴۴.۷ درصد آرای مردمی در مقابل ۵۳ درصد آرای دموکراتها 63 کرسی از 99 کرسی مجلس ایالتی را از آن خود کنند. دموکراتها در این انتخابات تنها صاحب 36 کرسی شدند و در اقلیت باقی ماندند. اما دلیل این رویداد چه بود؟
جری مندرینگ (Gerrymandering) یا تعیین غیرمنصفانه حوزههای انتخاباتی. این یک ترفند انتخاباتی است که اجازه دستیابی به نتایج مطلوب انتخاباتی را به یک حزب خاص بهخصوص حزب حاکم میدهد. در این تاکتیک سیاسی برای کاهش اثرگذاری جمعیتهای خاص مانند یک گروه سیاسی، قومی، نژادی و زبانی حوزهها و مناطق انتخاباتی بهگونهای طراحی میشوند که حزبی که از مزیت اکثریت آراء برخوردار است، امکان پیروزی در انتخابات را نداشته باشد. درواقع یک حزب با این کار برای خود مزیت سیاسی ناعادلانهای را میسازد.
«تجزیه و ترکیب»؛ دو تاکتیک ترفند جریمندرینگ
اما این ترفند خود با دو تاکتیک تحقق مییابد؛ تجزیه و تجمیع. (Cracking and Packing) تجزیه یا شکستن برای کاهش قدرت رای طرفداران حزب مخالف از طریق توزیع آنها در حوزههای انتخاباتی مختلف انجام میشود. اما در تجمیع یا بستهبندی، آرای حزب مخالف در یک منطقه یا مناطق محدود انتخاباتی متمرکز میشود تا امکان کسب اکثریت کرسیهای پارلمان از آنها گرفته شود.
با این ترفند سیاسی، حزب حاکم برتری خود را بر مناطق مختلف رایگیری حاکم میکند تا حزب اپوزیسیون در هیچ یا کمتر منطقهای بتواند به اکثریت آراء دست یابد (انتخاباتهای پارلمان در امریکا چه مجالس ایالتی و چه مجلس نمایندگان فدرال بهصورت منطقهای برگزار میشود؛ بهطور مثال کالیفرنیا در مجلس نمایندگان 53 نماینده دارد که این نمایندگان براساس تقسیمبندی منطقهای در این ایالت به کنگره فرستاده میشوند.)
حال به انتخابات ویسکانسین برمیگردیم. در سال 2018 آرای دموکراتها در مناطق شهری همچون میلواکی و مدیسون متمرکز بود؛ درحالی که جمهوریخواهان کل آرای مناطق روستایی را از آن خود کردند؛ یعنی تقسیمبندی در این ایالت به نحوی انجام شده بود که مناطق روستایی کاملا از مناطق شهری تفکیک شوند. همچنین مناطق روستایی نیز در خود تجزیه شوند تا امکان کسب اکثریت کرسیهای مجلس ایالتی را برای جمهوریخواهان تضمین کند.
بهعبارت دیگر 50 حوزهی رایگیری به 5 منطقه تقسیم شده بود؛ یعنی برای هر منطقه 10 حوزهی رایگیری وجود داشت که چنین چینشی منجر به بروز نتایج نامتناسب شد.
نمونه دیگر از جری مندرینگ در سال 2010 در میشیگان رخ داد. در انتخابات میاندورهای مجلس نمایندگان در این سال مناطق انتخاباتی به شهرهایی چون بتل کریک، گرند رپیدس، جکسون، کالامازو، لنسینگ و لنسینگ شرقی تقسیم شده بود. این مناطق همه شهرهایی بودند که اکثریت بزرگ محافظهکار در آنجا سکونت میکردند و از سال 2010 هیچ نامزد دموکراتی شانس پیروزی در این مناطق را در انتخابات مجلس نمایندگان نداشته است.
پژوهشی که نورمن اورنسینن و توماس من در بروکینگز در سال 2002 انجام دادند، نشاندهنده تاثیرات عمیق سیاسی جری مندرینگ در تحولات انتخاباتی آمریکاست (این واژه برای اولین بار در ۲۶ مارس ۱۸۱۲ در ایالاتمتحده استفاده شد) و حزب حاکم از این روش برای حداقلسازی ریسک سیاسی استفاده میکند تا کرسیهای پارلمان را همچنان برای خود محفوظ دارد.
چگونه جریمندرینگ راه پیروزی ترامپ را هموار میکند؟
اما واقعیتهای انتخاباتی نیز نتایج تحقیق این دو پژوهشگر را اثبات میکند. در ۷ ایالتی که جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان کنترل آن را بهدست دارند، این کنترل با ۱۶.۷ میلیون رای در برابر ۱۶.۴ میلیون رای برای دموکراتها حاصل شده است؛ یعنی صرفا با فاصلهی ۰.۳ میلیون رای جمهوریخواهان توانستهاند ۷۳ کرسی از ۱۰۷ کرسی متعلق به این ۷ ایالت را از آن خود کنند. بهعبارت بهتر در این ایالتها جمهوریخواهان با ۵۰.۴ درصد آراء، ۶۸ درصد کرسیها را از آن خود کردند.
در طراحی مناطق انتخاباتی و حوزههای رایگیری نقش فرمانداران و بهخصوص قانونگذاران محلی بسیار حائز اهمیت است. با کمک قانونگذاران جمهوریخواه در تعیین نقشههای انتخاباتی، در سال 2018 این حزب در میشیگان، پنسیلوانیا، ویسکانسین و فلوریدا به لحاظ آرای مردمی از حزب دموکرات شکست خورد، اما توانست به ترتیب 53، 55، 55 و 63 درصد کرسیهای مجلس نمایندگان فدرال را از آن خود کند.
اما جریمندرینگ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا چه کاربردی دارد؟ اولین و گستردهترین تاثیر آن همان کالج الکترال است؛ بهطور مثال در سال 2016 کلینتون با ۴.۳ میلیون رای بیشتر در کالیفرنیا بیش از ۱.۷ میلیون رای بیشتر در نیویورک و با ۹۰۰ هزار رای بیشتر در ماساچوست به پیروزی رسید.
اما پیروزی ترامپ در برخی ایالتها با حاشیهی رای 1+ واحد درصد توانست همه این آراء را بیاثر کند یا بهعبارت بهتر با آن آرای میلیونی خود را سربهسر کند. (در انتخابات آمریکا رئیسجمهور توسط آرای مستقیم مردم و آن هم در سطح ملی برگزیده نمیشود؛ بلکه بهصورت ایالتی و از طریق تجمیع آرای الکترال ایالتها و کسب حداقل 200 رای الکترال انتخاب میشود)
مطالعهای در دانشگاه تگزاس نشان میدهد که در وضعیت وارونگی یعنی زمانی که یک حزب در آرای مردمی به پیروزی میرسد ولی در انتخابات ریاستجمهوری بازی را به حزب مقابل واگذار میکند، شانس پیروزی برای جمهوریخواهان به حدود ۶۵ درصد میرسد حتی با حاشیه ۳ تا ۴ درصد رای بیشتر مردمی، احتمال باخت برای نامزد دموکراتها تا ۱۶ درصد افزایش مییابد.
نتایج این تحقیقات نشان میدهد حتی اگر دموکراتها فاصله رای خود را با رقیب به ۵ میلیون رای افزایش دهند، دوباره ممکن است انتخابات را واگذار کنند. (در سال 2016 این فاصله ۲.۸ میلیون رای به نفع کلینتون بود.)
الکتورهای غیرمتعهد
مصداق دیگر جریمندرینگ در انتخابات ریاستجمهوری این است که جمهوریخواهان با استفاده از همین نقشههای انتخاباتی در انتخابات مجالس ایالتی یا فدرال، نامزدهای بیشتری را به کالج الکترال بفرستند و برخلاف رسم معمول از آنها بخواهند به جای کاندید پیروز به لحاظ آرای مردمی در ایالتهایشان به ترامپ رای دهند.
نقش آرای هدر رفته
در جریمندرینگ نقش آرای از دسترفته یا هدررفته نیز بسیار اهمیت دارد؛ بهطور معمول این آرا برای حزب دموکرات همواره بیشتر از حزب جمهوریخواه بوده است. قانونگذاران مجالس ایالتی میتوانند با ترتیبات قانونی آرای بیشتری از اقلیتهای نژادی و قومی را ابطال یا براساس نقشههای حوزههای انتخاباتی و دسترسی سختتر اقلیتهای نژادی به حوزههای رایگیری در فرآیند انتخابات، ممانعتها و دشواریهای قانونی و سیاسی ایجاد کنند.
این امر زمانی اهمیت مییابد که نتایج در ایالتهای حساسی همچون میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین بهشدت به یکدیگر نزدیک باشد و تعیینکنندهی سرنوشت در این سه ایالت حساس نه آرای مردمی بلکه جری مندرینگ باشد.
از طرف دیگر آرای ازدسترفتهی دموکراتها در میان یکی از اصلیترین پایگاههای رایشان یعنی جوانان (گروه سنی 19 تا 35 سال) در سالهای اخیر افزایش یافته است. این وضعیت در نوار شرقی و غربی آمریکا به وضوح دیده میشود؛ جایی که هزاران جوان دموکرات متولدین بین سالهای 1981 تا 1992 در بین سالهای 2012 تا 2017 از منطقهی میانی آمریکا به مناطقی نظیر پورتلند، سیاتل، دنور و سانفرانسیسکو کوچ کردهاند. بهطور مثال پورتلند در ایالت اورگان تقریبا یک منطقهی آبی محسوب میشود (این ایالت در 70 سال گذشته همیشه به دموکراتها رای داده است) و از این حیث مهاجرت جوانان به چنین مناطقی صرفا سبب تراکم آرای دموکراتها در ایالتهای آبی میشود و افزایش آرای از دست رفته برای حزب دموکرات در ایالتهای میدان نبرد را بهدلیل پروژهی جری مندرینگ سبب خواهد شد.
بنابراین پیروزی ترامپ و تداوم ریاستجمهوری وی را با جری مندرینگ نباید اساسا دستکم گرفت.