دنیای بورس: رالی بورس همچنان با شتاب تند ادامه دارد و شاخص بورس با جهش ۲۷ هزار واحدی فاصله خود تا ابرکانال ۸۰۰ هزار را به کمتر از ۴ درصد رساند. روندهای کوتاهمدت بازار سهام به قدری خیرهکننده شده است که در یک هفته یک ابرکانال به راحتی پشت سر گذاشته شده و در ۲۱ روز کاری بازدهی سهام در سال ۹۹ را به بیش از ۵۰ درصد رسانده است. چنین رشد بیمحابایی هرچند عطش تازهواردها را بیش از پیش کرده است، اما دلهرهای جدی در دل تحلیلگران انداخته است. به راستی صعود سهام تا کجا ادامه مییابد؟ در این بازار سراسر سبز کدام الگو را انتخاب کنیم؟ دل بستن به حمایت دولتی واقعی است یا رویا؟
زنگ خطر نقدینگی بورسی کجاست؟
در مسیر سراسر سبز بازار سهام، عطش خرید بیداد میکند تا جایی که بعضا دیده میشود تازهواردها خطاهای عجیبی در معاملات انجام میدهند که به ظاهر مضحک، اما در باطن هولناک است. خرید یک سهم با نام مشابه سهمی که به آنها پیشنهاد شده (مثلا شسپا به جای شستا یا بنیرو به جای ونیرو) یک نمونه آن است. جالب آنکه در چنین بازاری، گویا چندان فرقی هم ندارد، هر دو مورد صف میشوند. مثالی دیگر در حق تقدمهاست که بعضا حتی نمیدانند چرا در برخی از آنها امکان فروش مجدد آن تا مدتی وجود ندارد. به نظر میرسد همه به دنبال آن هستند که فقط یک سهم بخرند و گویا آمدهاند «بورس» بخرند. به طوری که تبلیغات کانالهای تلگرامی نیز به همین سمت رفته است و پیشنهادها به جای سهام ارزنده، اینطور بیان میشود که صف سنگین ندارد، سهم قفل نمیشود و میتوان آن را خرید! گزارههای ترسناکی که مدتهاست در بورس تهران شنیده میشود و لرزه بر اندام بسیاری از قدیمیهای سهام میاندازد. اما بازار راه خود را میرود و کاری به توصیهها ندارد، فعلا که همه سود میکنند و خشنود هستند.
اما آنچه بر آن اجماع وجود دارد آن است که سرازیر شدن سیل نقدینگی به سمت بورس محرک اصلی صعود این روزها است. اینکه بورس نسبتهای کلاسیک تحلیل را کنار گذاشته است به این دلیل است که تعادلهای قدیمی در فضای کلان اقتصادی برقرار نیست. یعنی اگر پیشتر، توازنی میان بازار ارز، پول، سکه، مسکن و بورس وجود داشت، اکنون چیزی به این عنوان دیده نمیشود. بازار پول یا سپردههای بانکی با کمترین جذابیت همراه هستند. بازار ارز به شدت مهار شده است و به تناسب سکه نیز همین وضع را دارد. بازار ملک نیز طبق آخرین آمارها در رکود معاملاتی سنگینی به سر میبرد و نقدشونده نیست. پس گویا آبی که قبلا بین ظروف مختلف تقسیم میشد همه به سمت بورس تهران گسیل کرده و شتاب بیسابقه سهام را رقم زده است.
حال چگونه میتوان تشخیص داد دیگر به اوج رسیدهایم؟ یا باید بدانیم سرچشمه پول چه زمان تمام میشود یا باید فرض شود ظرف بورس به حدی بزرگ شده که پول موجود توانایی پر کردن آن را ندارد. منبع پول ورودی را از دو جهت میتوان دنبال کرد. نخست سهمی است که بازارهای مالی از نقدینگی در گذشته و حال دارند و سپس تشخیص اینکه با فرض خروج از بازارهای دیگر رخ داده، آیا بورس به اوج رسیده است یا نه. برای این منظور هنوز معیار دقیقی محاسبه نشده و کسی نمیداند تا چه حد نقدینگی بالقوه برای ورود به سهام وجود دارد. اما راهکار دوم رصد افراد تازهوارد به سهام است. اگر فرض شود که کدهای سهامداری جدید هر کدام پولهای تازهای با خود میآورند، تا زمانی که تعداد آنها صعودی باشد، نه آنکه مجموع افزایش یابد بلکه روند نیز صعودی باشد میتوان انتظار داشت چشمه پولرسانی به سهام فعال است. روندی که بر اساس آخرین آمارها در حال تکرار است، یعنی هر ماه بیش از ماه قبل آن کد سهامداری صادر شده است. زمانی که صدور کدها روند کندتری به خود گرفت میتواند یک نشانه احتیاط باشد.
اما در سمت دیگر، ظرف بورس وجود دارد که باید در نظر گرفت چقدر میتواند نقدینگی به خود اختصاص دهد. طبیعی است که با رشد ارزش بازار این ظرف نیز بزرگتر میشود و نیازمند فشار آب بیشتری برای لبریز ماندن است. اکنون ارزش بازار کل بورس تهران حدود ۲۹۰۰ هزار میلیارد تومان است که در یک حساب سرانگشتی اگر شناور آن را متوسط ۲۰ درصد بگیریم، یعنی ظرف سهام ۵۸۰ هزار میلیارد تومان است. حال اگر مطابق میانگین یک ماه اخیر رشد صرفا بر اساس نقدینگی رخ دهد لازم است متوسط ارزش معاملات روزانه ۱.۲ درصد از رقم مزبور باشد. یعنی روزی ۷ هزار میلیارد تومان متوسط ارزش معاملات برای حفظ این سطح از ارزش بازار نیاز است؛ حال برای رشد بیشتر نیز باید ارزش معاملات روزانه بالاتر نیز برود که البته در واقعیت این ارتباط خطی نیست، اما معیاری کلی و دم دستی در اختیار قرار میدهد. پس هر زمان که ارزش معاملات روزانه و از ارزش بازار سهام شناور فاصله معناداری بگیرند میتواند نشانه خطری باشد. در حالت دیگر، فرض کنید عدد شناوری بازار با عرضههای دولتی پیش رو بالا رود در نتیجه با بزرگ شدن ظرف بورس نیاز به پول بیشتری داریم تا این ظرف لبریز شود. بنابراین اینها علائمی است که باید برای معاملات خود مد نظر قرار دهیم.
اعترافهای تلخ؛ سهامداری با کدام الگو؟
به هر حال نکته آن است که بورسبازی در شرایط کنونی ریسک بالایی دارد. کارشناسان به تعداد دیده میشوند که طی ماههای اخیر معترف شدهاند که اگر تازهوارد بودند و احتمالا به ریسکها توجهی نمیکردند اکنون سود بیشتری کسب کرده بودند. این اعتراف برای کسی که سالها درگیر بازار بوده و به اصطلاح خاک آن را خورده است بسیار سخت، اما واقعی است. بنابراین، در چنین شرایطی نمیتوان از ارزندگی سهمها سخن گفت چون بازار توجهی به آن ندارد و دائما صعود الگوی ذهنی سهامداران شده است. نه الگوی بنیادی و نه تکنیکال پاسخ مشخصی برای معاملهگر به همراه ندارد. پس اگر مشغول بورسبازی هستید باید بسیار گوش به زنگ برای دریافت سیگنالها از روند لحظهای بورس باشید؛ زیرا همین هیجان در جهت معکوس نیز میتواند تکرار شود. پس یکی از الگوهای کمریسکتر در فضای فعلی آماده بودن برای عقبنشینیهای احتمالی است.
چشم امید دولتی سهامداران
نکته بسیار مهم دیگری که این روزها میان معاملهگران به گوش میخورد، برنامه دولت برای حمایت از بازار است تا هم بتواند نقدینگی را به نوعی کنترل کند و هم تامین مالیهای خود را انجام دهد. این موضوع بر خوشبینی سهامداران افزوده است. اگر نقش دولت به تنهایی را در نظر بگیریم بارها در مسیر حمایت از سهام شکست خورده و نتوانسته در حضور ریسکهای کلان، مانع افت قیمت سهام شود. اما این بار توجه دولت به سهام از جنس دیگری است که میتواند ریسکهای کلان را نیز به نفع آن تغییر دهد. مثلا ترس از خروج پولها از بورس و هجوم آنها به بازارهایی مثل ارز و طلا میتواند انگیزه دولت برای حفظ مختصات اقتصاد را قدرتمند نگه دارد. این نقطه امیدی است که شاید سهامداران این روزها به آن وزن زیادی میدهند. هرچند که باید دید بازار با سلیقههای بسیار متعدد تا چه حد قابل مدیریت از بالا خواهد بود و چه شرایط غیرقابل پیشبینی را رقم خواهد زد.