حس وفاداری به سهام چیست؟/ چه مدت با یک سهم بمانیم؟

یکی از موارد قابل توجهی که این روزها به وفور میان معامله‌گران بورس تهران مشاهده می‌شود تاکید بر وفاداری به یک سهم است. بر این اساس این ذهنیت برای یک معامله‌گر به وجود آمده است که اگر به یک سهم وفادار بماند بیشتر سود می‌کند. اما این حس از کجا نشات گرفته است. آیا واقعا باید نسبت به سهام نیز وفادار بود. در شرایط کنونی معاملات بورس تهران لازم به نظر می‌رسد که دقت بیشتری در خصوص این موارد داشته باشیم.

دنیای بورس: وفادار ماندن به یک سهم که اصلاح بازاری متفاوتی به جای آن مورد استفاده قرار می‌گیرد یکی از کلیدواژه‌هایی است که در شرایط کنونی به خصوص میان معامله‌گران تازه‌وارد رونق گرفته است. بسیاری را مشاهده می‌کنیم که اظهار دارند اگر همان سهمی که در سال 97 داشتند را نگه می‌داشتند یا همان سهمی که در ابتدای سال در پرتفو خود داشتند را حفظ کرده بودند و از این شاخه به شاخه دیگر نمی‌پریدند چه بسا که سود بیشتری را کسب می‌کردند و بر این اساس خود را به وفاداری و سهام‌داری در یک سهم مشخص اجبار می‌کنند. اما واقعا وفادار ماندن به یک سهم مفید است.

در پاسخ به این سوال لازم است نخست باید این موضوع بررسی شود که چرا ماندن با سهم سود زیادی ایجاد می‌کرد. فضای تورمی اخیر در کنار موج نقدینگی که ارزش معاملات بورس را به سطح 2 هزار میلیارد تومان رساند اگر در کنار عدم گنجایش بازار سهام کشورمان برای این حجم از نقدینگی گذاشته شود مشخص می‌شود که چرا سهام جهش این‌چنینی را تجربه کرده است و انتظارات تورمی که از آینده به وجود آمده در کنار موج‌های سفته‌بازی باعث شده که برخی از نمادها به خصوص کوچک‌ترهای بازار بدون توجه به هشدارهای حباب قیمت به رشد خود دهند در نتیجه طبیعی است ماندن و وفادار ماندن به سهم دلیل اصلی سود در ذهن یک معامله‌گر بدون پشتوانه تحلیلی باشد. برای مثال ساده‌تر بهتر است که وضعیت بازار سهام را با بازار مسکن مقایسه کنیم.

در بازار مسکن نسبت قیمت به اجاره همسان نسبت قیمت به درآمد در بازار سهام گرفته می‌شود. نسبت قیمت به اجاره در بازار مسکن بسیار بالا است اما سرمایه‌گذاری که خانه خریده آن را نگه می‌دارد و احتمالا همه با این موضوع آشنایی دارند که «ملک همیشه خوب است». اما علت شکل‌گیری چنین گزاره‌ای در ذهن فعالان اقتصادی کشور از آن‌جاست که مسکن همیشه صعود کرده است. اگر همه کارشناسان هم از عدم نقدشوندگی و قیمت پایین آن خبر می‌دادند اما مسکن به رشد خود ادامه داد. اما ریشه رشد همیشگی مسکن دقیقا به وضعیت سیاست‌گذاری در اقتصاد کشور بازمی‌گردد. اقتصاد کشور همیشه آبستن تورم‌های سنگین بوده که دلایل آن نیز مشخص است. به صورت خلاصه وابستگی شدید اقتصاد کشور و بودجه دولت به نفت و سیستم بیمار بانکی و عدم اتخاذ سیاست‌های درست و منطبق با استانداردهای جهانی دو دلیل عمده برای رشدهای فزاینده پایه پولی و نقدینگی در اقتصاد کشور بوده که تورم‌های افسارگسیخته را نتیجه داده است. اثر این تورم‌ها هم باعث شده ملک و مسکن همیشه صعودی باشد. در حالی‌که در اقتصادهای دیگر دنیا هم حباب مسکن تعریف و شرایطی دارد در ایران اما هیچ‌کس به احتمال تشکیل حباب مسکن اعتنا نمی‌کند، حتی اگر مسکن با قیمتی که مطرح می‌شود به فروش نرسد اما تقریبا همه به این اطمینان رسیده‌اند که در وضعیت ناکارآمد سیاست‌گذاری اقتصاد کشور (البته به صورت ناخودآگاه) سرانجام این قیمت‌ها روزی خریدار پیدا می‌کند. در این میان کمتر کسی به خواب سرمایه توجه می‌کند و همین هم باعث شده که بازار مسکن همیشه در نگاه سرمایه‌گذار ایرانی جذاب باشد، آن هم در شرایط کنونی که خرید مسکن به خصوص در شهرهای بزرگ برای عموم جامعه به آرزوی دست‌نیافتنی تبدیل شده است.

اما بازار سهام نیز به نظر وارد چنین فازی شده است. معامله‌گران سهام با الگوی ذهنی که از مسکن داشته به سهام وارد شده‌اند و طی یک سال و نیم اخیر جز مقاطعی کوتاه همیشه صعود سهام را مشاهده کرده‌اند، به خصوص از ابتدای سال 98. از این معامله‌گر چه انتظاری وجود دارد حتی اگر هیچ‌کاری نداشت و سرمایه‌ای اندک را در بورس قرار می‌داد سودی کلان به دست می‌آورد. پس وفاداری به سهم در ذهن وی نقش می‌بندد و در حالی‌که از سهمی که دارد چندین برابر سرمایه اولیه سود کسب کرده نسبت به آن احساس دین می‌کند و سهم را نمی‌فروشد.

آیا وفاداری به سهام خوب است؟

به صورت کلی باید گفت اگر اجباری به سهام‌داری در یک شرکت وجود نداشته باشد وفاداری به سهم معنایی پیدا نمی‌کند. این مفهوم که بین معامله‌گران بازار می‌چرخد در حقیقت ریسک بستن چشم بر حقایق و ریسک‌ها را بالا می‌برد. یک جمله اساسی را باید به این معامله‌گران گوشزد کرد: سهم نمی‌تواند تا ابد رشد کند مگر این‌که بی‌ثباتی کل اقتصاد کشور را در بربگیرد که در چنین سناریویی شاید ماندن در سهام چندان عاقلانه نباشد.

پس به جای ساخت واژه‌های احساسی که در نتیجه معاملات حسی را به دنبال دارد منطق را به کار گرفته و از آن استفاده کنید. سهمی اگر سود می‌دهد دلیل رشد قیمت را پیدا کنید. مگر شما بنیان‌گذار و موسس یک سهم هستید که به آن احساس وابستگی شدید دارید. ما در این‌جا این حس را سرزنش نمی‌کنیم اما به صورت مشخص بارها مشاهده شده است که همین حس وفاداری زمانی‌که سهم در مسیر نزولی قرار می‌گیرد به حس نفرت شدید تبدیل می‌شود. بعضا این نفرت موجب می‌شود که فعالان بازار برای افزایش آگاهی خود تلاش کنند اما برخی نیز همچنان حسی عمل کرده و عدم آگاهی خود را به خرافات و شانس ربط می‌دهند.

به هر حال در شرایطی که معاملات بسیار حسی شده است به معامله‌گران توصیه می‌شود که به جای برخی از حس‌ها که در بازارها معنای چندانی پیدا نمی‌کند و در آنی رنگ می‌بازد منطق را در پیش بگیرند. سهمی را اگر دارند و سود می‌دهد و رشد می‌کند اما حباب آن مشخص است باید در موعد مناسب از آن خارج شوند نه‌ این‌که در دامی که عده‌ای برای وی پهن کرده‌اند و نام آن را وفاداری به سهام گذاشته‌اند گرفتار شود.

البته ممکن است شخصی که مطلب بالا را می‌خواند بگوید در چنین شرایطی سرمایه‌گذاری بلندمدت معنا پیدا نمی‌کند. هیچ سرمایه‌گذار بلندمدتی که از منطق برای سرمایه‌گذاری خود استفاده کرده از واژه‌هایی مانند وفاداری به سهم برای توجیه ماندن خود در سهام استفاده نمی‌کند، وی لیستی بلند از علل سرمایه‌گذاری خود دارد که آن‌چنان آن‌ها را مرور کرده که حفظ شده است. بر این اساس توصیه می‌شود به جای معاملات حسی معامله‌گران منطق را در پیش بگیرند.

Submitted by admin on