دنیای بورس: افتوخیز سنگین بازارهای ۹۷ نشانههای جدی از رفتار هیجانی فعالان را به همراه داشت؛ شرایطی که نوعی بیتوجهی به نگاه کارشناسی را تایید میکند. علی ابراهیمنژاد، استاد دانشگاه از ریشههای این معضل در اقتصاد ایران میگوید. ضعف در تحلیلهای کارشناسی، زمانبر بودن مشاهده نتیجه پیشبینیها و کلیگویی درباره مسائل مالی از جمله ریشههای نادیده گرفته شدن متخصصان این حوزه ازسوی عموم است. همچنین تعدد عوامل تصادفی و سوگیریهای سیاسی سیاستگذار منجر به تشدید به حاشیه رانده شدن کارشناسان اقتصادی میشود.
بازارهای سرمایهگذاری در سال جاری شاهد تلاطمهای بسیار زیادی بودند. در حالی روند صعودی و جهش بیوقفه تمامی بازارهای مالی از جمله دلار، سکه و بورس تا مهر ادامه داشت که رشد بیسابقهای در کارنامه آنها ثبت شد؛ عبور نرخ دلار از ۱۸هزار تومان و بازدهی ۲۷۳درصدی این بازار در کنار صعود ۲۳۶درصدی نرخ سکه از ابتدای سال تا ۴مهرماه از جمله این جهشها بود. در همین راستا بازار سهام نیز از ابتدای سال تا هفته نخست مهرماه توانست قلههای جدید را فتح کند و به سود بیش از ۱۰۰درصدی دست یابد. اما روند مزبور با همان شدتی که صعود کرد، با نزول مواجه شد. بهطوریکه تعدیل بیش از ۴۰درصدی نرخ دلار و رسیدن به محدوده ۱۰هزار تومان در این دوماه شکل گرفت. نرخ سکه نیز در این مدت از اوج ۵میلیون و ۴۵۰هزار تومانی فاصله گرفت و با تعدیل بیش از ۳۰درصدی مواجه شد. بورس تهران نیز در این روند ۳۳درصد از بازدهی خود را از دست داد و توانست به سود ۶۷درصدی از ابتدای سال تا روز گذشته اکتفا کند.
این تلاطمها و نوسانات نامتعارف مهمترین نکتهای را که یادآور میشود، نبود رفتار عقلایی و طبیعی سرمایهگذاران است. رفتارهای هیجانی و بهدور از منطقی که صرفا ریشه در هیجان دارد و چه در زمانهای صعود و چه در نزول بازار، نقش مهمی ایفا میکند. به عبارت دقیقتر این رفتارها بیانگر آن است که عوامل ذهنی و نگاه غیرکارشناسانه تا چه میزان در معاملات و خرید و فروشهای سرمایهگذاران غالب بوده است. در واقع این موضوع یکی از مهمترین مواردی است که چرا در اقتصاد کشور ما توجه به توصیههای کارشناسی و نظرات فعالان و متخصصان بازارها کمرنگ است؟ در حالی توجه به نظرات کارشناسان و خبرگان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین موارد در ترسیم یک بازار مالی توسعهیافته و پویا به شمار میآید و میتواند زمینهساز دستیابی به اقتصادی موفق را نوید دهد که این موضوع در بازارهای مالی ما قابل مشاهده نیست.
اما همانطور که عنوان شد متاسفانه در حال حاضر یکی از مهمترین دغدغهها بهخصوص در بازارهای مالی، کمتوجهی به نظرات کارشناسان و خبرگان بازار است. بر خلاف جامعه پزشکی که مردم اعتماد کامل به توصیههای پزشکان دارند، جامعه مالی و اقتصاد کشور به صحبتهای کارشناسان توجه زیادی ندارد. بهطوریکه سرمایهگذاران بیشتر به شم اقتصادی خود اهمیت میدهند تا نگاه کارشناسی. امری که میتواند تلاطمهای بسیار بالا در بازارها یا حتی زیانهای زیادی را برای این گروه از مردم به همراه داشته باشد.
در این راستا «دنیای بورس» در گفتوگوی خود با علی ابراهیم نژاد؛ عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف به بررسی جایگاه نگاه کارشناسی در بازارهای مالی بهخصوص بازار سرمایه پرداخته است. مواردی از جمله بررسی جایگاه کارشناسی و نظرات فعالان در معاملات، میزان توجه و اهمیت قائل شده از سوی سرمایهگذاران به این نظرات در خرید و فروشها از جمله مهمترین محورهای این گفتوگو است. در واقع فعالان و معاملهگران بازارها، تا چه میزان به نظرات و تحلیلهای ارائه شده از سوی کارشناسان توجه و اهمیت نشان میدهند؟ اطمینان معاملهگران به صحبتهای ارائه شده توسط کارشناسان به چه میزان است؟ به عبارت دقیقتر ریشهیابی جایگاه نگاه کارشناسی بهطور کلی در اقتصاد کشور و بهطور خاص در بازارهای مالی و بورس چگونه است و چه اقداماتی میتوان برای بهبود و ارتقای این موضوع انجام داد.
***** ***** *****
پرسش: در بازارهای مالی و کلیت اقتصاد، کمتوجهی به نظرات کارشناسان و خبرگان یکی از معضلات مهم است. بر خلاف موارد دیگر مانند جامعه پزشکان، افراد به توصیههای کارشناسی توجه زیادی ندارند. به نظر شما ریشه این بیتوجهی یا به عبارتی اهمیت دادن سرمایهگذاران به شم اقتصادی خود در چیست؟
پاسخ: برای پاسخگویی به این موضوع باید از دو جنبه مساله را مورد بررسی قرار دهیم؛ از یکسو از سمت عرضه و از سوی دیگر سمت تقاضا.
در سمت عرضه، متاسفانه حرف درست و کارشناسی و به اصطلاح، حرف حساب کم زده میشود. به این ترتیب چون عرضه محصول باکیفیت کم است، مردم نیز طبیعتا تمایل چندانی به استفاده از نظرات در این زمینه ندارند. در واقع چون حرفها و نظرات چندان دقیقی از سوی کارشناسان ارائه نمیشود، مردم نیز تمایلی به پرداخت هزینه برای اطلاع از این صحبتها ندارند.
به عبارت دقیقتر نخستین شرط برای پذیرش و متقاعدشدن به صحبتهای کارشناسان اقتصادی این است که صحت صحبتها و نظرات این گروه از خبرگان مشخص شود. واقعیت این است که در زمینه کارشناسی و برخورداری از افراد خبره در زمینه مالی و اقتصادی، با ضعف جدی مواجه هستیم. دلیل دیگر برای کمواکنشی به نظرات کارشناسان، نبود بازخورد (فیدبک) مناسب و سریع از صحبتهای این گروه از خبرگان است. بهطور مثال در حوزه پزشکی مراجعه به دکتر و مشاهده سریع نتیجه درمان، سبب میشود که این دکتر را به دیگر بیماران توصیه کنیم یا خیر. یا برای درمان یک بیماری با جستوجو میتوان بهترین متخصص در این زمینه را پیدا کرد. به این ترتیب فیدبک متخصصان حوزه پزشکی بسیار ملموس است.
بهعنوان یک مثال دیگر، یک مهندس به ساختن دستگاهی میپردازد که خروجی آن کار کردن مناسب یا کار نکردن دستگاه است. بر این اساس میتوان نتیجه کار را بهطور واضح و خیلی سریع مشاهده کرد. اما هرچه به حوزههای علوم اجتماعی و اقتصادی نزدیکتر میشویم، مشاهده چنین نتایجی سختتر خواهد بود. بهطوریکه در حوزه مالی وضعیت به این میزان آشکار و قابل ارزیابی نیست و تایید خروجی نظرات کارشناسی ارائه شده در این حوزهها بسیار سخت خواهد بود.
به همین دلیل، در شرایط کنونی اقتصاد کشور شاهد اظهاراتی از سوی دو طیف مختلف اقتصادی هستیم که هر کدام از آنها ادعا میکنند وضعیت موجود به وضوح نشانگر اشتباه بودن نظرات طیف مقابل و صحت نظرات خود است. بر این اساس امروزه با واژگانی بر مدار «دیدی گفتم»، بر درستی صحبتهای خود پافشاری میکنند. به این ترتیب، تشخیص اینکه کدام طیف فکری درست میگوید به خصوص برای عامه مردم کار سادهای نیست. همانطور که گفتم، این مشکل در رشتههای مهندسی و پزشکی بسیار کمتر است و به هر حال، ادعای متخصصان در آزمایشگاه قابل آزمودن و صحتسنجی است.
البته در مقایسه با حوزه اقتصاد و به خصوص اقتصاد کلان، این موضوع در حوزههای مالی تا حدی کمتر است، چون در نهایت سود و زیان آتی نمایانگر صحت صحبتهای مطرحشده از سوی کارشناسان مالی خواهد بود. البته این به معنای نبود مشکل در حوزه مالی نیست، زیرا از یکسو اینکه کدام کارشناس چه صحبتی برای روند آتی بازارهای مالی کرده بود، معمولا در خاطر افراد باقی نمیماند، اما از سوی دیگر، افرادی که ارائه نظر کارشناسی کرده بودند و پیشبینی آنها درست از آب درآمده، مدام به صحبتهای قبلی خود اشاره میکنند که چه نظرات دقیقی از روند آتی بازار داشتهاند. در مقابل، نظرات کارشناسانی که پیشبینی غلطی از بازار داشتهاند به سادگی به فراموشی سپرده میشود و کسی آنها را به خاطر پیشبینی اشتباه تخطئه نمیکند.
نکته پایانی اینکه در فضای کارشناسی در حوزه اقتصاد و تا حدی مالی، امکان کلیگویی و دادن نظرات غیردقیق و غیرقابل رد و تایید وجود دارد. حرفهایی از این جنس که «اقتصاد باید توسط مردم اداره شود»، و «فضای کسب و کار بهبود یابد» و «از بازار سرمایه باید حمایت شود» گزارههایی کلی هستند که همواره و در هر شرایطی میتوان بهصورت کلی بیان کرد و هیچ کس هم با آنها مخالفت نخواهد کرد، اما ارزش محتوایی و عملیاتی ندارند.
بازهم در مقام مقایسه با علوم مهندسی و پزشکی، امکان کلیگویی بسیار کمتر است و بهعنوان مثال، پزشک ناچار است تشخیص خود بر اینکه بیمار نیاز به عمل جراحی دارد یا نه، را صریحا بیان کند. اگر پزشکی به جای بیان تشخیص خود از علت بیماری و تجویز درمان و داروی مشخص، به بیمار صرفا توصیه کند که «مراقب سلامتی خود باش»، قطعا با اعتراض بیمار روبهرو خواهد شد، اما در فضای اقتصاد و مالی به سادگی میشود کلیگویی کرد و مورد اعتراض واقع نشد.
در جمعبندی میتوان عنوان کرد که پایین بودن کیفیت عرضه، قدرت تشخیص بسیار سخت بین کارشناس خوب و بد، احساس صاحبنظر بودن طیف گستردهای از مردم در حوزههای اقتصاد با تکیه بر شهود در عین غلط بودن آن شهود و پررنگبودن تضاد بین نظرات کارشناسان از جمله عواملی است که سبب شده تا پیشبینیهای خبرگان در این زمینه کمتر مورد توجه قرار گیرد.
پرسش: به نظر میرسد یک مکانیزم تشدیدکننده از لحاظ سیاستگذاریها در این زمینه اثرگذار است. بهطور مثال پیشبینیها نشان از رشد بازار سرمایه و افزایش سودآوری داشته، اما بنا به یکسری دلایل بازار ارز و سکه با رشد ناگهانی مواجه شده است. این امر همان صحبتهای سنتی را که هیچ سرمایهگذاری به اندازه ورود به بازار طلا و دلار مطمئن و سودآور نیست تایید کرده است. این موارد را چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ: این صحبت کاملا درست است. از آنجا که در برخی مواقع محیط بهصورت ذاتی قابل پیشبینی نیست و عوامل تصادفی مثلا تصمیمات غیرکارشناسی یا منافع سیاسی سیاستگذار در آن زیاد است، بالطبع نمیتوان برآورد دقیق و مشخصی از روند آتی بازارها داشت. البته بروز عوامل تصادفی به این معنا نیست که علت و معلولی برای آن وجود ندارد، بلکه چون عوامل متعددی در آن دخیل و تاثیرگذار است و نمیتوان تمامی این عوامل را درنظر گرفت و به آنها توجه کرد و مدلسازی انجام داد، بنابراین تنها چند عامل در این پروسه درنظر گرفته میشود. به این ترتیب قدرت یادگیری و پیشبینی دقیق به شدت کاهش مییابد.
به عبارت دقیقتر در محیطهایی مثل بازارهای مالی که قدرت پیشبینی بسیار پایین است و فیدبک (بازخورد) با تاخیر و نویز بالا به افراد منتقل میشود، یادگیری ضعیف خواهد بود. در واقع در چنین شرایطی نمیتوان به راحتی آموزش دید و یاد گرفت. این موضوع هم قدرت یادگیری برای کارشناس و هم برای افراد عادی را به شدت کاهش میدهد. بهطور مثال در پزشکی یک دارو تجویز میشود و با دیدن نتیجه کار (خوب شدن یا عدم بهبود بیماری) تجربه کسب شده و یادگیری صورت میگیرد. اما در علم اقتصاد چنین وضعیتی برقرار نیست. ممکن است تجویزی برای یک برهه زمانی برای درمان بیماری اقتصاد صورت گیرد که جوابگو باشد، اما همان تجویز در برهه دیگر کارآیی نداشته باشد.
پرسش: حال با توجه به شناسایی موارد تاثیرگذار بر روند مزبور، چه راهکاری برای بهبود این شرایط میتوان درنظر گرفت؟ چه کار میتوان انجام داد تا بهبود نسبی در بهکارگیری نظرات کارشناسان ایجاد شود؟
پاسخ: همانطور که عنوان شد بخشی از این مساله را به دلیل ماهیت بازار و اقتصاد نمیتوان اصلاح کرد. اما تقویت توان کارشناسی از مهمترین اقدامات در راستای بهبود این امر خواهد بود. همچنین آموزش دادن حداقلی از دانش اقتصادی و مالی به عموم مردم به آنها کمک میکند درک کنند که این حوزهها هم مانند حوزههای فنی و چه بسا بیش از آنها از پیچیدگی برخوردار است و نیازمند علم است. به زبان سادهتر، لازم است جامعه بداند که نمیداند و آموزش عمومی این حوزهها کمک میکند جهل مرکب میان عموم جامعه تا حدی از بین برود.
بهطور مثال اگر افراد یک درس اقتصادی در طول دوره تحصیل بگذرانند، طبعا متخصص این حوزه نخواهند شد اما میتوانند برداشت صحیحتری از این حوزه داشته باشند و تا حدی پیچیدگیهای مسائل اقتصادی و نیاز به کارشناسان را درک کنند.
در این راستا یک نکته دیگر که بهطور خاص برای ایران و اقتصاد کشور وجود دارد این است که محیط زندگی ما چندان محیط مناسبی برای پویایی و فعالشدن ذهن اقتصادی افراد نیست. به عبارت دقیقتر محیطی نیست که دید اقتصادی افراد را پرورش دهد. بهطور مثال زندگی در کشورهای توسعهیافته مانند آمریکا به گونهای است که شما با انواع پیچیدگیهای اقتصادی بهطور ناخودآگاه آشنا میشوید؛ فرمهای مالیاتی، خرید خانه و خودرو با شرایط گوناگون از قبیل وام، لیزینگ و...، داشتن کارت اعتباری و لزوم توجه به محاسبه سود آن و... از جمله مواردی است که افراد در زندگی روزمره خود با آن آشنا شده و به این ترتیب درگیر مفاهیم اقتصادی میشوند.
با بررسی موارد مختلف از ریسکها و فرصتهای نهفته در هر کدام از آنها اطلاعات کسب میکنند و بهصورت خودکار بخش اقتصادی ذهن فعال میشود. اما متاسفانه چنین شرایطی در ایران نداریم و افراد کمتر در معرض این تصمیمات قرار میگیرند. در زندگی ایرانی، همواره وام گرفتن از بانک بهعنوان تنها گزینه جذاب مطرح بوده و انواع و اقسام تصمیمات پیچیده اقتصادی از زندگی ما غایب است. به عبارت دیگر، اینکه من با مفاهیم اقتصادی آشنا باشم تاثیر کمتری بر هزینههای زندگی در ایران دارد، در حالی که آشنایی یک فرد آمریکایی با مفاهیم مالی و اقتصادی تاثیر قابل توجهی بر هزینههای زندگی وی دارد و بنابراین همواره با این مسائل در زندگی روزمره درگیر است.
پرسش: بهنظر میرسد با توجه به موارد مطرح شده، یکسری موارد همچنان با ابهام همراه است. مشکل اصلی ریشه در چه موضوعی دارد؟
پاسخ: دقیقا چون در این حوزهها امکان آزمایش معمولا مهیا نیست، به تبع قدرت تشخیص و یادگیری نیز کاهش مییابد. به این ترتیب تنها امکان دسترسی به مشاهدات و در نهایت نتیجهگیری را داریم. این مشاهدات نیز در بسیاری از موارد از جنس همبستگی و همزمانی است، نه علت و معلولی. در واقع رخ دادن یک رابطه به وقوع رابطهای دیگر ارتباط پیدا میکند. همانطور که عنوان شد چون ابزاری برای آزمایش نداریم در نتیجه بدون توسل به علم و مدلسازی علمی و انجام کارهای آماری گسترده نمیتوان گفت که این همبستگی ناشی از وجود رابطه علت و معلولی بوده یا نه. به عبارت دقیقتر کشف رابطه علت و معلولی در این حوزهها بسیار سخت است و بخش عمده انرژی پژوهشگران تراز اول دنیا در این حوزهها صرف همین موضوع میشود.
پرسش: در یکی دو سال اخیر که شاهد ظهور تلگرام در بورس هستیم، بعضا به فعالیت و تحلیلهایی از افرادی برمیخوریم که ضعف عرضه را بهخوبی نمایان میکنند. در واقع هیچ نوع دید کارشناسی ندارند، اما خود را کارشناس و حرفهای در این زمینه میپندارند. حال با توجه به این شرایط چه کار میتوان انجام داد که تاثیر صدای این گروه از کارشناساننماها کمتر شود؟ یا بالعکس صدای کارشناسان واقعی را بلندتر کنیم؟
پاسخ: در این راستا چند نکته اساسی وجود دارد؛ اولا باید بدانیم که پیشبینی روند کوتاهمدت بازار اگر نگوییم ناممکن، کاری بسیار سخت و دشوار است. بهطور مثال در حال حاضر بازار سهام نسبت به یکسری از عوامل بنیادی زیر ارزش ذاتی است. اما اینکه چه زمانی این رشد آغاز خواهد شد و بازار به مسیر صعودی دست مییابد، به سادگی قابل پیشبینی نیست. به عبارت دقیقتر پیشبینی روند آتی بازار در کوتاه مدت مانند قمار (Gambling) است. اما در بلندمدت، از آنجا که احتمال همگرا شدن قیمت و ارزش ذاتی بیشتر است، امکان پیشبینی بیشتر است.
در خصوص کانالهای تلگرامی و تاثیر این موضوع بر معاملهگران نیز به نظر من این مساله بخشی از پدیدهای بزرگتر در ایران است. به آن معنا که شرکتها و نهادها مفهوم و معنای دقیق و کارآیی خاص خود را منتقل نمیکنند. به عبارت دقیقتر در بازارهای مالی موسساتی از قبیل مورگان استنلی یا گلدمن ساکس از جایگاه ویژهای برخوردار هستند و افراد، کارشناسان یا تحلیلگرانی که با این نهادها فعالیت دارند نیز با توجه به جایگاه ویژه این سازمانها، بهعنوان افراد خبره و معروفی مشهور هستند.
این موضوع نشاندهنده این است که افراد فعال در این موسسات از یک حداقل استاندارد کیفیتی برخوردار هستند. در نتیجه زمانی که یک تحلیل از این موسسات منتشر میشود، بهطور قطع عدم اطمینان تا حد زیادی مرتفع میشود.
این موضوع درخصوص دانشگاههای مطرح در سطح بینالمللی نیز حاکم است، یعنی وقتی گفته میشود فلان استاد دانشگاه MIT چنین نظری داده، استاندارد علمی مشخصی به ذهن متبادر میشود و بسیار بعید است که چنین فردی، حرفی متناقض با چارچوب و اصول اولیه حوزه تخصصی خود بزند. اما متاسفانه چنین موضوعی در ایران نداریم. چون شرکت و نهادهای مالی فعال در این زمینه عموما ضعیف و نحیف هستند و استانداردهای محکمی نیز برای افراد فعال در آنها وجود ندارد، بالطبع اتکا به صحبتها و تحلیلهای ارائه شده از سوی آنها نیز چندان بالا نخواهد بود. بهعنوان مثال، کارشناسانی از بهترین نهادهای مالی یا دانشگاههای ایران ممکن است حرفهایی بزنند که از لحاظ علمی کاملا مردود است و با چارچوب کلی آن حوزه هم سازگاری ندارد.
به عبارت دیگر، اینکه من استاد فلان دانشگاه هستم یا کارشناس فلان شرکت مشاوره مالی هستم، در کشور ما تقریبا معنای خاصی ندارد و استاندارد کیفی و علمی خاصی را متبادر نمیکند. در چنین فضایی، طبعا بازار تحلیلهای تلگرامی و کارشناسان بدون سابقه و پیشینه قبلی هم داغ است و هر حرف قشنگ و جذابی میتواند مورد استقبال قرار گیرد. اتفاقا هرچه حرف شما رادیکالتر باشد و با چارچوبهای فکری و علمی پذیرفتهشده ناهمخوانتر باشد، پرطرفدارتر خواهد بود. بنابراین، شما به سادگی میتوانید ادعا کنید که قیمت دلار به فلان عدد عجیب خواهد رسید یا راه درمان تمامی مشکلات اقتصادی کشور را در یک پست تلگرامی خلاصه کردهاید و در فضای مجازی هم موردتوجه بیشتر قرار خواهید گرفت.
به این ترتیب، چنانچه نهادهای مالی فعال در بازار سرمایه از جمله تامین سرمایه، مشاور سرمایهگذاری و... و همینطور دانشگاهها عمیقتر، پرمحتواتر و صاحب برند و استاندارد کیفی بالا شوند، تا حد زیادی فضا برای تحلیلهای پرزرق و برق و عامهپسند تلگرامی تنگ خواهد شد.