به گزارش «دنیای بورس»، دنیایاقتصاد نوشت: فارنافرز در مقالهای با پرداختن به خروج ترامپ از برجام و متعاقب آن کمپین فشار حداکثری، اقدامات دو سال گذشته آمریکا علیه ایران را موجب شکلگیری یکپارچگی کمسابقهای در سیاستخارجی ایران میداند که نقطه آغاز آن ترور سردار قاسم سلیمانی بود.
نشریه آمریکایی فارنافرز نوشت: دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در مه ۲۰۱۸ این کشور را از توافق هستهای با ایران و پنج قدرت جهانی دیگر خارج کرد؛ با هدف اینکه بتواند روند از سرگیری مذاکرات برای نیل به یک توافق بهتر برای ایالاتمتحده را آغاز کند.
در همین راستا، ایالاتمتحده سیاست تحریمهای سرسختانه را تحت عنوان «فشار حداکثری» دنبال کرد که لطمات متعددی را به جامعه ایران وارد کرده است. در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ اقتصاد ایران ۷ درصد کوچکتر شده است و ارزش پول ملی آن نیز به کمترین میزان خود در تاریخ رسیده است. با این حال واشنگتن به تازگی دور جدیدی از تحریمها را علیه سیستم بانکی ایران وضع کرده است.
تهران نیز انجام هرگونه مذاکره را منوط به بازگشت واشنگتن به برجام کردهاست؛ زیرا امتیاز دادن در این شرایط به ایالاتمتحده را به مثابه تسلیم کامل خود میبیند. در عوض، ایران برخی از اقدامات و فعالیتهای هستهای خود را که در نتیجه برجام آنها را محدود کرده بود، از سرگرفته است، برنامه موشکی خود را ادامه داده و عمق نفوذ خود در منطقه را نیز گسترش داده است.
بهرغم تنشزایی خطرناک از سوی هر دو طرف، بسیاری انتظار دارند تا دور جدیدی از دیپلماسی با حضور یک میانجی بین تهران و واشنگتن و پس از انتخابات ریاستجمهوری ماه نوامبر آغاز شود. جو بایدن، نامزد دموکراتها در صورت پیروزی، آمریکا را به برجام بازمیگرداند؛ توافقی که در حضور وی در کاخسفید به دست آمد. در همین زمان، ترامپ ابراز اطمینان میکند که در صورت انتخاب مجدد در انتخابات، در طول یک هفته با ایران به توافق میرسد.
با وجود اختلافات میان موافقان و مخالفان توافق هستهای ایران، اکنون هر دو جبهه بر این باور هستند که تحریمهای بیسابقه دو سال اخیر علیه ایران، اهرم فشار حیاتی را در برابر تهران ایجاد کرده است. دو طرف اگرچه در مورد اینکه آیا ایالاتمتحده باید از این اهرمها در جهت نیل به یک توافق بهتر در چارچوب همان توافق قبلی استفاده کند یا باید تا جایی فشار را ادامه دهد که بتواند امتیازات جدیدی را از ایران دریافت کند، اختلافنظر دارند.
دولت احتمالی بایدن میتواند معافیتهای تحریمی را در ازای اعمال محدودیتهای گستردهتری نسبت به برجام بر برنامه هستهای ایران پیشنهاد دهد. دولت دوم ترامپ از سوی دیگر احتمالا مشوقهای جدیدی را پیشنهاد خواهد داد و همزمان فشار را بر ایران افزایش میدهد تا بتواند به امتیازاتی فراتر از توافق هستهای دست یابد. هر دو جناح تصور میکنند که ایران سخت در تقلای آغاز مذاکرات است تا بتواند با برداشته شدن تحریمها، اقتصاد خود را نجات دهد.
اغلب صحبتها و استدلالها پیرامون ایران در هیات حاکمه سیاست خارجی آمریکا به یک نکته حیاتی توجه ندارد: از زمانی که واشنگتن برجام را ترک کرد، چشمانداز سیاسی ایران با تغییر ساختار مواجه شد که بهطوربنیادی محاسبات تهران را تغییر داد. ایران دارای منابع جدیدی از قدرت چه در داخل و چه در عرصه بینالمللی است و بسیار کمتر از آنچه واشنگتن تصور میکند، نگاهش به کاخسفید دوخته شده است.
یک اتحاد جدید
به ندرت در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی با انسجامی که اکنون شاهد آن هستیم، اجرا شده است. در سهدههای که نقطه آغاز آن را میتوان درگذشت بنیانگذار انقلاب ایران دانست و ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در ژانویه ۲۰۲۰ به دست آمریکا را پایان آن، اختلافات جناحی به همراه دیوانسالاری در حکومت موجب فلج شدن سیاست خارجی ایران شده بود؛ اختلافاتی در زمینههای دیپلماسی و امنیت ملی که میان دولت و سپاه پاسداران به وضوح قابل مشاهده بوده است.
ترور قاسم سلیمانی به همراه کمپین تحریمهای گسترده آمریکا که رئیسجمهور ایران آن را «جنگ اقتصادی» تعبیر میکند، موجب شده است تا جناحهای مختلف سیاسی در این باره به یک نوع از همکاری هماهنگ دست یابند که سپاه پاسداران بر کرسی هدایت آن نشسته است. از زمان دور گذشته مذاکرات، ایران نشان داده است که میتواند نیمی از ظرفیت تولید نفت عربستان را از بین ببرد، یک پهپاد آمریکایی در خلیجفارس را سرنگون سازد و حمله موشکی بالستیک علیه سربازان آمریکایی در عراق را عملی کند. اکنون سپاه دولت را تشویق میکند تا بدون واهمه از میز مذاکرات با آمریکا دور بماند.
چرخش ایران از غرب به شرق
به هم پیوستگی حزبی در ایران به ویژه در اقدامات محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران مشهود است. همان وزیر خارجهای که توافق هستهای را با آمریکا و غرب مذاکره کرد که بسیاری از ایرانیها آن را دروازه بهبود روابط با ایالاتمتحده میپنداشتند، اکنون در حال چفت و بست کردن روابط ایران با روسیه و نهایی ساختن یک توافق استراتژیک ۲۵ ساله با چین است.
ایران با باز کردن پای چین و روسیه به خاورمیانه برای توازنسازی با ایالاتمتحده، بهدنبال ایجاد یک منطقه عاری از دلار با برخی از همسایگان خود به همراه روسیه و چین است. حالا و پس از ۳۰ سال اختلافات داخلی در مورد جهت سیاستخارجی ایران، یک اجماع بین نخبگان برای چرخش به شرق دیده میشود. اندک اختلاف داخلی نیز نسبت به این رویکرد منفعل بوده است.
ایران اکنون چشم خود را به روسیه و چینی که بهطور روزافزونی ضد آمریکایی میشوند دوخته است تا از مزایای اقتصادی و امنیتی این روابط بهرهمند شود. این کشورها اکنون متحدان استراتژیک تهران به حساب نمیآیند؛ اما خصومت مشترک آنها علیه ایالاتمتحده موجب کاهش واگرایی بین آنها شده است و یک جبهه مشترک را که واشنگتن نباید آن را دست کم بگیرد، برپا کرده است.
نهتنها ایران اکنون دارای یک سیاستخارجی جدید و متحد است، بلکه رهبران ایران میدانند که جایگاه و اعتبار ایالاتمتحده بین مردم بهعنوان یک کشور لیبرال، شایسته و دموکراتیک بهدلیل نقض برجام، مخدوش شده است. تهران اکنون یکی از عوامل ناتوانی در کنترل شیوع کرونا را تحریمهای آمریکا میداند و این امر نیز موجب تضعیف تصویر مثبت این کشور در جامعه ایرانی خواهد شد.
در آغاز پاندمی کرونا، ناظران آمریکایی به سرعت ایران را مسوول ناتوانی در شیوع ویروس کرونا بهدلیل بیکفایتی و اختلافات جناحی معرفی کردند. چند ماه بعد اما ایرانیها میدیدند که غنیترین کشور جهان خود نیز نتوانسته است شیوع کرونا را بهتر از دولت تحریمزده خود مدیریت کند. علاوه بر این، ایالاتمتحده اقدامات تنبیهی جدیدی را نیز در دوران کرونا علیه ایران اعمال کرد تا مهر تاییدی بر ادعاهای ایران مبنی بر دشمنی آمریکا با مردم ایران بزند و اینکه برنامه هستهای تنها بهانه آمریکا برای از بین بردن ایران است.
تغییر استراتژی مذاکراتی ایران
مدافعان توافق هستهای در آمریکا میگویند که واشنگتن اگر میخواهد امتیازات بیشتری را از ایران دریافت کند، باید خود را آماده اعطای امتیازات بیشتری کند. اگرچه عوامل موجود داخلی و ژئواستراتژیکی بر رویکرد ایران در هرنوع از مذاکرات هستهای بیش از گذشته موثر هستند. بیانیههای عمومی مقامات ایران به وضوح نشان از موانع دیپلماتیک پیش رو دارند.
ظریف در گفتوگویی که به تازگی با فرید زکریا در شورای روابط خارجی آمریکا داشت، تاکید کرد که «ایران هرگز توافق هستهای را بار دیگر مذاکره نخواهد کرد.» درواقع تهران اکنون خواستار آن است تا ایالاتمتحده غرامت زیانهای واردشده به اقتصاد ایران بهدلیل نقض برجام را جبران کند.
برخی این صحبتها را تنها تلاش برای افزایش قدرت چانهزنی ایران میدانند. اما ایران به نتیجهای رسیده است که توافق هستهای متضمن آن نبود: ایران باید بتواند نفت خود را بفروشد و از عواید آن برای خرید آنچه نیاز دارد، استفاده کند. پیش از آنکه ایالاتمتحده از توافق هستهای خارج شود و بهرغم وعده باراک اوباما، ایران با موانع متعددی برای تراکنشهای دلاری خود مواجه بود؛ چراکه موسسات مالی بینالمللی از احتمال جریمههای وزارت خزانهداری آمریکا واهمه داشتند.
اکنون مقامات ایران با اعتماد به نفس بیشتر و اختلاف کمتر نسبت به سال ۲۰۱۵، دیگر نفس خود را برای یک بسته معافیت تحریمی از سوی ایالاتمتحده در سینه حبس نمیکنند؛ بر خلاف آنچه بسیاری در واشنگتن تصور میکنند.
در عوض ایران ممکن است اهداف بسیار کوچکتری را برای خود قرار دهد و تنها بهدنبال معافیت ممنوعیتهای واشنگتن علیه کشورهای دیگر باشد تا بتوانند با ایران تجارت کنند. در دوره بعدی مذاکرات احتمالی، تمرکز بر گامهای بازگشتپذیر سریع و مشخص خواهد بود. ایران هم انتظار کمتری از طرف مقابل دارد و هم امتیاز کمتری را اعطا خواهد کرد.
تحلیل گلوبال ویلیج | بایدن میتواند برجام را احیا کند؟
دنیایاقتصاد در مطلب دیگری نوشت: در شرایطی که سیاست آمریکا در قبال ایران یکی از موضوعات مهم کمپینهای انتخاباتی بایدن و ترامپ است، باید به این پرسش پاسخ داد که آیا بایدن قادر به احیای برجام خواهد بود یا خیر. با وجود وعده بایدن برای احیای برجام در صورت ورود به کاخسفید، موانع عظیمی وجود دارند که موجب دشواری در این امر و نیز مذاکرات مجدد بین تهران و واشنگتن در دوره احتمالی ریاستجمهوری جو بایدن میشوند.
به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیایاقتصاد»، وبسایت گلوبال ویلیج در مقالهای با بررسی رویکرد دولت تحت رهبری جو بایدن در قبال ایران مینویسد: «دولت ترامپ فشار ریسمانی که اقتصاد ایران را با آن محاصره کرده بیش از پیش افزایش داده است. او در هشتم اکتبر دور تازهای از تحریمها را که بتواند بهطور کامل این کشور را از سیستم مالی جهان خارج کند، اعلام کرد.»
تحریمهای دولت ترامپ علیه ۱۸ بانک اصلی ایران، یکی از وسیعترین اقداماتی است که در ماههای اخیر از سوی واشنگتن و علیه ایران صورت گرفته است. این فرمان اجرایی همچنین موسسات غیرایرانی را که با بانکهای ایرانی تجارت کنند، جریمه میکند تا بهطور موثر دست این بانکها از سیستم مالی بینالمللی کوتاه شود. مهمتر آنکه، تحریمها، شرکتهای خارجی که به تجارت با این بانکها بپردازند را نیز جریمه میکنند؛ به این صورت که به آنها ۴۵ روز فرصت داده میشود که یا تعامل خود با این بانکها را متوقف کنند یا هدف «تحریمهای طرف ثالث» قرار بگیرند.
مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالاتمتحده در سپتامبر گفت: «ایالاتمتحده انتظار دارد تا تمامی اعضای سازمانملل بهطور کامل در راستای پایبندی به این اقدامات گام بردارند. اگر کشورهای عضو نتوانند به وظایف خود در اجرای این تحریمها عمل کنند، ایالاتمتحده آماده است تا از اختیارات داخلی خود در اعمال پیامدها برای آنهایی که قصور میکنند، استفاده کند و اطمینان یابد که ایران از طریق انجام اقدامات ممنوع در سازمانملل، منتفع نمیشود.» دور پیشین تحریمهای ایران که در نتیجه حصول توافق هستهای ۲۰۱۵ برداشته شدند، از جنس «تحریم طرف ثالث» بودند؛ به این معنا که هر دولت یا کسبوکاری که با ایران تجارت داشته باشد، دیگر نمیتواند در فعالیتهای بازرگانی با دولت آمریکا و شرکتهای تجاری این کشور وارد شود.
ابهام آگاهانه در رویکرد بایدن
جو بایدن، نامزد دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری بهطور آگاهانه بیانیههای خود را در مورد ایران دوپهلو و مبهم نگه داشته تا بتواند خلأ موجود در سیاست ایران خود را بپوشاند. از سوی دیگر، او یک قول انتخاباتی میدهد تا در صورت ورود به کاخسفید، بازگشت آمریکا به توافق برجام را مدنظر قرار دهد.
اما از طرفی، او در ماه ژوئن در توییتر نوشت: «اشتباه نکنید: ایران همچنان یک بازیگر بد است که از حقوق بشر سوءاستفاده میکند و حامی فعالیتهای تروریستی در سراسر منطقه است. آنچه ما نیاز داریم، رئیسجمهوری است که اقدامات استراتژیکی را برای مقابله با تهدید ایران اتخاذ و جایگاه آمریکا در جهان را ترمیم کند، ارزش دیپلماسی اصولی را به رسمیت بشناسد و ملت و امنیت ما را از طریق انجام همکاری استراتژیک با متحدان آمریکا، تقویت کند.»
با این حال، حتی اگر فرض کنیم که با وجود نفوذ لابیهای صهیونیستی در واشنگتن که ترامپ را وادار به خروج از برجام کردند، بایدن در ترمیم برجام صادق است، بعید است بتواند تا آخر به لفاظیهای گزاف انتخاباتی خود با استفاده از تصمیمات محسوس سیاسی ادامه دهد.
دونالد ترامپ نیز بارها در ماههای منتهی به انتخابات ۲۰۱۶ و در جریان چهار سال ریاستجمهوری خود گفته که توافق هستهای با ایران که از سوی دولت اوباما امضا شده بود، «توافقی ناعادلانه» بوده است که در ازای دریافت «هیچچیز» برای آمریکا، امتیازات بزرگی را به ایران میدهد.
متاسفانه در کلام ترامپ اندک ردی از واقعیت نیز وجود دارد چراکه دولت اوباما در حالی توافق هستهای با ایران را در جولای ۲۰۱۵ امضا کرد که تحت فشار ناشی از خطا در سیاست خاورمیانه بود و قصد داشت تا همکاری ایران را در سوریه و عراق جلب و از این طریق بتواند حفظ آبرو کند.
سابقه سیاست خاورمیانهای واشنگتن
برای فهم اینکه دولت اوباما چه خطاهایی را در سوریه و عراق انجام داد، باید سابقه سیاست خاورمیانهای واشنگتن را مورد توجه قرار داد. درگیری داخلی ۹ ساله در سوریه، موجب خلق هزاران گروه شبهنظامی نظیر داعش شد و پس از آنکه این نزاع در سال ۲۰۱۴ با عبور از مرزها به خاک عراق رسید، این بحران عامل اصلی حملات تروریستی مرتبط با داعش در اروپا از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ بود.
از زمان آغاز بحران سوریه در آگوست ۲۰۱۱ تا پیش از ژوئن ۲۰۱۴ که همزمان با یورش داعش به استانهای موصل و الانبار عراق بود، یک معاهده غیررسمی بین قدرتهای غربی، متحدان منطقهای آنها و گروههای شبهنظامی (تروریستی) علیه ایران و محور مقاومت وجود داشت.
در راستای این توافق ضمنی، شبهنظامیان در کمپهایی که در مناطق مرزی ترکیه و اردن وجود داشتند آموزش دیده و تجهیز میشدند تا بتوانند با دولت سوریه مبارزه کنند. ترتیبات این معاهده غیررسمی که بین غرب و گروههای تندرو (تروریستی) وجود داشت، تا آگوست ۲۰۱۴ بسیار هم موثر بود.
در این زمان دولت اوباما در یک چرخش از سیاست تغییر رژیم در سوریه، تصمیم گرفت که حملات هوایی را علیه داعش که در مبارزه با دولت بشار اسد بود، انجام دهد. این تصمیم به آن دلیل اتخاذ شد که داعش پا را از گلیم خود درازتر کرد و به عراق یورش برد، کشوری که آمریکا تنها حدود دو سال قبل، نظامیان خود را از آن خارج کرده بود.
پس از معکوس شدن سیاست قدرتهای غربی در سوریه و متعاقب آن، دخالت نظامی روسیه برای حمایت از دولت اسد در سپتامبر ۲۰۱۵، پیشرویهای تروریستها در سوریه و عراق متوقف شد. این شبهنظامیان نیز خیال کردند که غربیها به هدف آنها خیانت کردهاند. خشمی که این خیانت در دل داعشیها کاشت موجب شد تا آنها برای انتقام از غرب دست به اسلحه ببرند.
بایدن و بازگشت به برجام
توافق هستهای ایران نه یک توافق بینالمللی از نظر قوانین آمریکا بود و نه یک توافق کاملا دولتی. برجام تنها بهعنوان یک «تعهد سیاسی» دستهبندی شد. به دلیل نفوذ لابیهای صهیونیستی در واشنگتن، مخالفت با برجام در گفتار سیاسی آمریکا به قدری شدید بود که عملا دولت اوباما امید به تصویب آن را در کنگره از دست داد و تنها کاری که توانست انجام دهد جلب آرای کافی از سوی دموکراتهای مخالف توافق بود تا مانع از تصویب طرح جمهوریخواهان برای ابطال وتوی ریاستجمهوری شود.
اما میراث دولت اوباما مانع از اقدامات دولت ترامپ نشد و از آنجا که هدف شکست داعش در اکتبر ۲۰۱۷ به ثمر نشست، واشنگتن نیز احساس کرد که میتواند بهطور یکجانبه از توافق هستهای با ایران خارج شود و بار دیگر تحریمهای فلجکننده «شخص ثالث» علیه بخشهای مالی و نفتی ایران بازگشتند.
یکی از موانع دیگر برای ترمیم برجام، فناوری موشک بالستیک ایران است. اگر بایدن قرار باشد که توافق هستهای را پس از ورود به کاخسفید زنده کند، باید در مورد توافقی مذاکرات را از سربگیرد که شامل برنامه موشکی بالستیک ایران در کنار برنامه هستهای شود؛ این در حالی است که تهران توان موشکی خود را «بازدارندگی استراتژیک» علیه دشمنان منطقهای خود میداند.
نقش منفی اسرائیل
اما اسرائیلیها نیز در این معادله حضور خواهند داشت. در جریان جنگ ۶ روزه سال ۲۰۰۶ با لبنان، صدها راکت از سوی حزبالله لبنان، نیروی همپیمان ایران به شهرهای مختلف اسرائیل شلیک شدند. اگرچه این راکتها چندان هدفمند شلیک نمیشدند اما این حملات موجب شد تا استراتژیستهای اسرائیلی از خواب بیدار شوند و این احتمال را بررسی کنند که در صورت انتقال دانش موشکی ایران به حزبالله که حوزه عملیاتی آن بیخ گوش مرزهای اسرائیل است، چه اتفاقی رخ میدهد.
از این رو لابیگران صهیونیستی در واشنگتن، دولت اوباما را که البته بایدن نیز معاون آن بود، متقاعد کردند تا یک جنگ داخلی را علیه دمشق و حزبالله لبنان، همپیمانان ایران هماهنگی و راهاندازی کند تا محور مقاومت تحت حمایت ایران علیه اسرائیل خلع ید شود.
جنگطلبان در واشنگتن بهطور کامل از پیامدهای اقدامات خود در سوریه آگاه بودند اما با این وجود، به سیاست بیمار پرورش شبهنظامیان در کمپهای مناطق مرزی سوریه با ترکیه و اردن ادامه دادند تا بتوانند دولت ضد صهیونیستی بشار اسد را تضعیف کنند. در نتیجه نفوذ گسترده لابیهای اسرائیلی در واشنگتن بود که دولت اوباما بهطور عامدانه صداهای هشدارآمیز را مبنی بر اینکه جنگ نیابتی در سوریه میتواند موجب تولد گروههای تندرو و رادیکال شود، ساکت کرد.
در طول این سالها، اسرائیل نهتنها کمکهای تسلیحاتی و پزشکی را در اختیار شبهنظامیان (تروریست) و بهویژه گروههای زیرمجموعه ارتش آزاد سوریه و النصره که شاخه القاعده در سوریه بود، گذاشت بلکه نیروی هوایی آن نیز عملا نقش نیروی هوایی شبهنظامیان سوریه را ایفا کرد و صدها حمله هوایی را در جریان جنگ داخلی ۹ ساله در سوریه عملیاتی کرد. رئیس ستاد مشترک ارتش وقت اسرائیل در مصاحبهای با نیویورکتایمز در ژانویه سال گذشته تایید کرد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل پیشنهادش را در ژانویه ۲۰۱۷ برای تشدید حملات هوایی پذیرفت.
تنها در سال ۲۰۱۸، نیروی هوایی اسرائیل دو هزار بمب را در سوریه رها کرد. هدف این دست از حملات هوایی در سوریه، فناوری و تاسیسات موشکی ایرانی بود که از سوی تهران در اختیار دمشق و حزبالله لبنان قرار گرفته بود، چراکه یک تهدید جدی را برای امنیت منطقهای اسرائیل ایجاد میکرد.