ساز ناکوک ابزارها در بورس
به گزارش «دنیای بورس»، دنیایاقتصاد نوشت : بازار سرمایه نیازمند تقویت ابزارها و توسعه عملی آنهاست تا بتواند جای خود را بهعنوان بازار غیرتورمی در بهبود وضعیت اقتصادی کشور و کاهش ریسکهای اقتصادی بهخصوص تورم ایفا کند. بررسیهای «دنیایاقتصاد» نشان میدهد که بهرغم رشد کمی بازار سرمایه در ۱۰ سال اخیر تغییرات رخ داده در بازار سهام در بعد ابزارها و کارکردهای عملی آنها از توفیق چندانی برخوردار نبوده است.
بومیسازی واژهای است که در ایران زیاد به گوش میخورد. چارچوب اقتصاد دستوری ولع شدیدی دارد که هر چیزی را به دست توانمند متخصصان داخلی بسازد و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را در محدوده مرزهای وطن تولید کند. سیاستگذار بر این باور است که بومیسازی در هر زمینهای موثر است و هرآنچه در داخل تولید شود لزوما میتواند برای کشور مفید باشد.
این مساله در بسیاری موارد بیراه نیست؛ در سالهای گذشته موارد بسیاری بوده که تولید داخل بهرغم همه حاشیهها و مشکلاتش توانسته کشور را در شرایط تحریمی نجات دهد و تا حدودی گره از کار مشکلات در بخش صنعت باز کند.
بنابراین دغدغه این گزارش نیز انتقاد صرف یا تطهیر و اصرار بر تولید داخلی نیست؛ موضوع اصلی این است که بهرغم اصرار چند دههای بر حمایت بیچون و چرا از صنعت داخلی که در بسیاری موارد مانند خودرو فایده چندانی برای کشور نداشته است، جای حمایت و تولید برخی چیزها در داخل همچنان خالی است.
طبل تو خالی توسعه در بورس
بازار سهام طی سالهای اخیر تحولات چشمگیری را شاهد بوده و اگرچه نتوانسته در بسیاری از زمینهها انتظارات کارشناسان یا سرمایهگذاران اعم از حقوقی و حقیقی را برآورده کند، حداقل توانست با پاسخگویی به برخی نیازها و تلاش برای بهبود کمی ابزارها گامی رو به جلو بردارد.
همانطور که در گزارشهای پیشین نیز به آن اشاره شد ارتقای کمی تعداد ابزارها و بهبود وضعیت جعبه ابزار بازار سرمایه با اینکه نتوانسته بر دامنه سرمایهگذاری افراد حاضر در بازارهای مالی کشور بیفزاید، با این حال حداقل توانسته برای ارتقای جایگاه بازار سرمایه هر چند اندک گامی رو به جلو بردارد.
در این میان ابزارهایی نیز بودهاند که عملکرد آنها از حیطه حرف فراتر رفته و عملیاتی شدن آنها هم به جذابیت بازار سرمایه افزوده و هم توانسته کمک موثری به پوشش ریسک در بازار مالی کشور کرده باشد.
در تمامی بازارهای مالی دنیا مرسوم است که تنوع و ماهیت ابزارهای مالی به کار گرفته شده با توجه به نیازهای داخلی آن بازار یا کل اقتصاد تعریف میشود. به همین دلیل است که در میان رشتههای دانشگاهی، رشتهای تحت عنوان مهندسی مالی وجود دارد که بهطور تخصصی به ایجاد و تغییر ابزارها میپردازد.
بررسیها نشان میدهد این مساله در ایران تا حد زیادی مغفول مانده است. با توجه به اینکه در سالهای گذشته تلاشهای بسیاری از سوی کمیته فقهی سازمان بورس اوراق بهادار برای اسلامیسازی ابزارها و رفع خلأهای موجود در بازار سرمایه کشور انجام شده است، با این حال وضعیت بازار و مقایسه آن با شاخصهای اقتصادی نشان میدهد که رشد کمی بازار سرمایه نتوانسته همسو با رشد کیفی آن اتفاق بیفتد.
مقایسه آمار به ثبت رسیده در ۸ ماه منتهی به دی ماه سالجاری با مدت مشابه آن در سال قبل حکایت از آن دارد که رشد تامین مالی از بازار سرمایه در طول مدت یاد شده ۲/ ۴ برابر شده است. درحالیکه در ۸ ماهه سال ۱۳۹۸ جمع کل تامین مالی (سرمایهای و بدهی) از بازار سرمایه در حدود ۵۴ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بوده؛ این بخش از اقتصاد کشور موفق شده در هشت ماهه سالجاری (منتهی به دی ماه) جمع این رقم را به ۲۳۰ هزار میلیارد تومان برساند.
اگرچه حصول چنین دستاوردی در زمینه تامین مالی برای بازار سرمایه امری قابلتوجه است، با این حال درباره سهام و معاملات مربوط به آن شامل داد و ستدهای نقد، مشتقه و فروش تعهدی، شاهد حصول دستاورد چشمگیری نبودهایم. بازار سهام در سالهای اخیر مانند کودکی بوده که بدون بهبود عملکرد و پختهتر شدن صرفا رشد کرده است.
این بازار همچنان به ابتداییترین شکل ممکن یعنی صرفا با انجام معاملات نقدی سرپاست و قراردادهای آتی و اختیار هم به جز روی کاغذ نمود چندانی در عملکرد بازار سهام ندارند. ابزارهایی نظیر فروش تعهدی هم در عمل جوری طرحریزی شدهاند که انگار برای به ثمر ننشستن ایجاد شدهاند.
سپر تورمی بورس
در حال حاضر به نظر میرسد آنچه در طول ماهها و سالهای اخیر سبب شده تا بازار سهام مجددا با آخرین دور افت ارزش پول ملی بر سر زبانها بیفتد؛ نه جذابیت آن از لحاظ تحلیلی بلکه صرفا توانایی بالای آن برای ایجاد یک سپر کارآمد در مقابل تورم است.
در شرایطی که بسیاری از بازارهای کشور در مواجهه با افزایش نقدینگی و به پیروی از دلار روند صعودی پرقدرتی را آغاز کردند بازار سرمایه تنها بازاری بود که دیرتر خود را با این تورم تطبیق داده و سبب شد تا بسیاری از آنهایی که از قطار آن جا مانده بودند به سمت بازار سرمایه بیایند.
بررسی عملکرد این بازار نشان میدهد که طی ۱۰ سال گذشته یعنی از پایان سال ۸۹ تا پایان دی ۹۹ تعداد کدهای بورسی به شکل قابلملاحظهای افزایش داشته است. تعداد کدهای سهامداری در طول ۱۰ سال یاد شده از ۳ میلیون و ۸۴۰ هزار کد به حدود ۲۵ میلیون کد رسیده است.
این آمار نشان میدهد که در طول کمتر از ۱۰ سال در حالی تعداد اشخاص فعال در بازار سرمایه حدودا ۴/ ۶ برابر شده که در طول همین مدت قیمت دلار از میانگین ۱۰۴۴ تومانی آن در سال ۸۹ به میانگین ۲۲ هزار و ۸۹۰ تومان تومان در ۱۰ماهه سال ۹۹ رسیده است.
افزایش ۵/ ۲۲ برابری قیمت دلار (۲۱۰۰ درصد) در طول ۱۰ سال در شرایطی اتفاق افتاده که در طول همین مدت میانگین روزانه ارزش معاملات خرد در بورس تهران از ۸۹ میلیارد تومان سال ۸۹ به ۱۰ هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان در ۱۰ماهه سال ۹۹ رسیده است.
تحلیل افزایش ۱۲۱ برابری ارزش معاملات خرد در طول این مدت و در نظر گرفتن رشد بیش از ۶ برابری تعداد کدهای اخذ شده سهامداری نشان میدهد که بازار سرمایه در مواجهه با جریان مداوم تورم توانسته به خوبی ضریب نفوذ خود را در میان آحاد مردم افزایش دهد.
تحلیل تغییرات رخ داده در طول این ۱۰ سال به خوبی نشان میدهد هر چقدر ظرف بازار سرمایه برای جذب نقدینگی بزرگتر شده، نیاز به حفظ این نقدینگی در شرایط واژگونی قیمتها و جذابیت سایر بازارهای موازی نیز در بازار سهام افزایش یافته است.
تیشه باورهای غلط به توسعه در باب بورس
تمامی این گفتهها ما را به یک سوال مهم میرساند. آیا ایجاد ابزارها و راهکارها در طول این چند سال به جز در نظر گرفتن خدمات شایان توجه کمیته فقهی سازمان برای پر کردن خلأهای موجود، متناسب با نیازهای کشور بوده است؟
نگاهی به تغییرات رخ داده در بازار سرمایه مؤید آن است که بهرغم تلاشهای انجام شده برای بهبود عملکرد بازار سرمایه بهعنوان یک کل منسجم در اقتصاد کشور، برخی از باورها سبب شده ابزارهایی نظیر آتی سکه که توفیق بالایی در جذب فعالان ریسکپذیرتر بازار سرمایه داشت به دلیل فهم اشتباه از کارکردهای آن با بیمهری مسوولان مواجه و در نهایت تعطیل شود.
این در حالی است که پس از آن ابزارهای مناسب دیگری که بیشتر آنها به دلیل ماهیت کالایی در بورس کالا ایجاد شدهاند در تلاش بودند تا جای این ابزار پر طرفدار را پر کنند.
آتی سکه در بحبوحه افزایش تورمی قیمت سکه در بازار آزاد و در میانه سال ۹۷ با این بهانه که به بازار سنتی خرید و فروش مسکوکات طلا سیگنال غلط میدهد، تعطیل شد.
این در حالی است که از آن زمان تا میانه سالجاری نه تنها روند صعودی قیمت سکه بهار آزادی متوقف نشد بلکه بهای آن به بیش از ۱۵ میلیون تومان نیز رسید؛ در روزهای پر التهاب سال ۹۷ آتی سکه درحالی جمع شد که قیمت سکه در حدود ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود. به عبارتی سیاستگذار برای حل مشکل دما، تنها به شکستن دماسنج بسنده کرد.
اما شاید این سوال مطرح شود که با توجه بهسازوکار متفاوت ابزارهایی نظیر معاملات آتی و گواهی سکه یکروزه که در بورس کالا انجام میشوند چنین ابزارهایی چه تاثیری میتوانند در معاملات سهام داشته باشند؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که در تحلیل تمامی بازارهای موجود در یک اقتصاد ما از روشهایی بهره میبریم که ماهیت بین بازاری دارند به این معنا که با افزایش قیمتها در یک بازار و افتادن آنها در شیب نزولی پس از صعود ممکن است بازارهای دیگر با رشد مواجه شوند.
دقیقا چنین اتفاقی را در میانه تابستان سالجاری زمانی که شاخص بورس تهران از محدوده ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار واحدی افت ۹۰۰ هزار واحدی را شاهد بود و همزمان با آن قیمتها در بازار ارز طلا و مسکن و سایر بازارهای سرمایهپذیر افزایش پیدا میکرد، دیدیم.
به همین دلیل است که گفته میشود بازار نیازمند ایجاد ابزارهایی است تا بتواند با توجه به نیازهای خاص کشور جلوی خروج نقدینگی به سمت سایر بازارها که ماهیت تورمی دارند را بگیرد تا از این طریق هم شیب افزایش قیمت در بازارهایی نظیر مسکن و خودرو گرفته شود و هم نیاز سرمایهگذاران برای حفظ ارزش دارایی خود به هنگام سقوط قیمتها تامین شود.
در دو سال اخیر ابزار گواهی سپرده سکه یکروزه [که نوعی گواهی سپرده کالایی است اما با استفاده از کدهای بورسی عادی قابلیت خرید و فروش دارد] سبب شده به هنگام داغ شدن تنور بازار سکه یا دلار بسیاری از فعالان بازار سرمایه درصدد استفاده از فرصت ایجاد شده برای خرید و فروش این گواهی برآیند و به جای آنکه پول خود را با خرید داراییهایی نظیر ارز صرف کاهش ارزش پول ملی کنند به عمق بیشتر ابزارهای موجود در بازار سرمایه یاری برسانند.
نیاز به خودباوری در بورس
در شرایط فعلی به نظر میرسد یکی از ابزارهایی که میتواند به بهبود کارکردهای بازار سرمایه در شرایط نزولی قیمت سهام کمک کند ایجاد گواهیهایی نظیر گواهی سکه یکروزه برای انواع ارز است. چنین ابزاری به شرط آنکه با استفاده از ارز موجود در کشور و نه با اتکا به منابع خارج از دسترس انجام شود، میتواند کمک شایان توجهی به پوشش ریسک آحاد مردم داشته باشد، بدون آنکه تقاضای حقیقی برای ارز هم به شکل فیزیکی افزایش پیدا کند و کشور را در مواقع خاص دچار مشکل کند.
البته نباید از خاطر برد که در چنین شرایطی فقدان توانِ بهرهگیری کافی از ابزارهایی نظیر فروش تعهدی و اختیارهای خرید و فروش که ناشی از نبود نقدشوندگی در آنهاست، خود مسالهای درخور است که در شرایط جذاب شدن بازارهای موازی خود خروج نقدینگی از بازار سهام را تسهیل میکند.
به نظر میرسد در سالهای پایانی دهه ششم فعالیت بازار سرمایه آنچه بیشتر باید مورد توجه قرار بگیرد، توجه به افزایش واقعی تعداد ابزارها در کنار بیشتر شدن تعداد پژوهشهای علمی پیرامون موضوعات مربوط به بازار سرمایه است. بیراه نخواهد بود اگر انتظار داشته باشیم که در کشوری با مختصات خاص اقتصادی و سیاسی مانند ایران مرکز پژوهشی قدرتمند و کارآمد شکل بگیرد که ضمن بهرهگیری از توان پژوهشی اعضای فعال در جامعه مالی کشور، نیازهای کشور را به دقت رصد کند و برای بهبود کارکرد تنها بازار غیرتورمی کشور راه پیش پای سیاستگذاران بگذارد.
ریشههای حال بد بورس
دنیای اقتصاد همچنین در مطلب دیگری نوشت: نعیمه صفوی، کارشناس بازار سرمایه بازیگر اصلی روند نزولی بازار را انتظاراتی میداند که درخصوص کاهش نرخ دلار و با کارگردانی دولت شکل گرفته است. او این انتظارات را با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی کشور یک «خوشخیالی» مینامد که به گفته او باعث میشود به شکل سنوات قبل، فنر نرخ دلار را فشرده و بعد رها کند.
اما این کارشناس بازار سرمایه به اینکه بازار چشم خود را روی عوامل بنیادینی مانند رشد ارزش و سوددهی شرکتها میبندند و تنها به موضوع تک عاملی نرخ دلار اقتدا میکند، نقد دارد. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
به نظر شما چه عواملی باعث ایجاد روند کاهشی اخیر بازار شده است؟
انتظارات کاهشی نرخ دلار بازیگر اصلی این روزهای بازار است. بسیاری بر این باور هستند که نرخ دلار به سمت پایین میل میکند و همزمان یکسری گشایشهای سریع در اقتصاد و بهطور جزئیتر در موضوعاتی مانند تحریم و فروش نفت اتفاق خواهد افتاد، به بیان دیگر به نظر من یک خوشبینی افراطی وجود دارد، اما با توجه به مواضع سیاسی کلان ما و تنشهایی که بین ایران و آمریکا بعد از شهادت سردار سلیمانی به وجود آمده است، به نظر نمیرسد که به این زودیها مسائل سیاسی قابل حل باشد.
با شکلگیری این خوشبینی حالا دولت هم سعی دارد به آن دامن بزند، درحالیکه به هیچکدام از دیگر برنامههای دولت و وضعیت فعلی اقتصاد مانند کسری بودجه همخوانی ندارد.
بنابراین مواضع فعلی بر مبنای یک خوشخیالی شکل گرفته و بهصورت تجربی مشاهده شده که هر زمانی چنین اتفاقاتی افتاده است، در مرحله بعد با یک جهش در تورم و نرخ دلار مواجه شدیم که مردم و حتی دولتها را غافلگیر کرده است.
یعنی هیچ وقت مطابق وضعیت واقعی اقتصادی و سیاسی جلو نرفتهایم و متاسفانه همیشه تلاش شده که خلاف قاعده و واقعیت بیان شود و این امر در مراحل بعدی موجب غافلگیری حتی دولت شده است چون این سیاست تنها تا حدی میتواند جواب دهد و پیش برود.
به هر حال این خوشبینی که پایهای هم در واقعیت ندارد خیلی زود باید با واقعیت سخت برخورد کند و شکسته شود. به نظر شما این روند تا کی ادامه خواهد داشت؟
به نظر میرسد که دولت تصور میکند با دولت جدید آمریکا به سرعت وارد مذاکره خواهد شد ولی شواهدی وجود دارد که این امر آنچنان در اولویت دولت مقابل وجود ندارد و به نظر میرسد که فرصت این مذاکرات به دولت بعدی ایران برسد.
دولت بعدی در ایران هم در مرداد ماه بر سر کار خواهد آمد، با این اوصاف فرضیه اصلی شاید این باشد که بازار تا مرداد ماه در یک دوره انتظار ۶ماهه به سر ببرد تا به یک نتیجهگیری برسد. در همین گذران روزها احتمالا مردم خسته و منتظر بنشینند و گاهی هم نسبت به اخبار رفتارهایی احساسی نشان دهند.
در حال حاضر افکار عمومی به این نتیجه رسیده که دلار تا مدتی روند کاهشی خواهد داشت که این امر موجب تحریک تقاضای انباشته آنها خواهد شد.
به بیان دیگر تاکنون هربار این اتفاق افتاده یک موج فروشی ایجاد شده است، اما این بار ممکن است سقوط با آن شدت گذشته اتفاق نیفتاد و مردم آنچنان رغبتی به فروش زیاد نداشته باشند و حتی تمایل خرید هم داشته باشند؛ یعنی ممکن است اینبار برعکس تجربههای سنوات قبل اتفاق بیفتد، بنابراین نمیتوان صرفا با خوشبینی جلو رفت.
به هر حال باید به زودی مشخص شود که دلار با نرخهای خیلی پایین وعده داده شده واقعیت ندارد. آیا ممکن است بعد از آن نرخ دلار دوباره روند صعودی مانند گذشته را پیش بگیرد؟
دقیقا همین است و این یک خوشبینی افراطی است. طی این مدتی که مردم با شیوع کرونا دست به گریبان بودند و مسافرتها کاهش یافت، تقاضای ارز پایینی در بازار وجود داشت، اما اگر سایه کرونا برداشته شود و نرخ دلار پایین بیاید، بالاخره بسیاری از تقاضاها برمیگردد و به تبع آن مقداری از نرخ کاهش یافته قبلی اصلاح میشود.
این عوامل قاعدتا بر شرکتهای صادراتی اثر خواهند داشت. اگر گشایشی در اقتصاد صورت گیرد، برنده اصلی آنها خواهند بود؟
اگر موانع صادراتی برداشته شود باعث کاهش یکسری هزینههای مبادله خواهد شد. بهعنوان نمونه روند فولاد مبارکه و یکسری شرکتها از این دست که در حال گسترش و توسعه تولید خود هستند، خیلی در بند کاهش نرخ دلار نیستند. ارزش شرکتی مانند فولاد مبارکه در پایین و بالادست همزمان فعالیت میکند نمیتوان با یک شاخص عددی مثل نرخ ارز تعیین کرد.
همچنین در مقادیر فروش و اندازه بسیاری دیگر از شرکتهای کنونی بازار سرمایه تحول صورت گرفته است، یعنی یک زمانی شرکتی با ارزش ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیارد شرکت بزرگی محسوب میشد اما اکنون یک سایز نرمال است و بسیاری از بنگاهها ارزش ۳هزار میلیاردی دارند.
مثل این است که وقتی کسی پولدار میشود راه سرمایهگذاری کردن و افزایش بازدهی را یاد میگیرد. برای نمونه باید به شرکت خوارزمی اشاره کرد. این شرکت که تا چند سال پیش با ۱۲ تا ۲۰ تومان سود کار میکرد، امسال سود خود را به ۱۲۰ تومان رسانده است، بنابراین پولی که در سال ۹۸ وارد این شرکتها شد به همه آنها یک توان مضاعف برای رشد و توسعه میدهد که بازار ما متاسفانه چشم خود را روی این مساله بسته است.
یعنی همه چیز را در لحظه و تنها بر اساس نرخ ارز محاسبه میکنند، درحالیکه همیشه روندهای بازار به گونهای پیش رفتهاند که طی زمان به ارزش واقعی خود برگشتهاند.
به نظرتان قیمت سهام شرکتها در بازار در حال حاضر به زیر ارزش واقعی خود رسیده است؟
بله. مثلا بانک ملت فقط با ۷ میلیارد دلار دارایی که در کره جنوبی دارد، در حال حاضر با کمتر از ۳ هزار میلیارد تومان معامله میشود، فارغ از تمام داراییهای دیگری که دارد. بازار ما که همیشه در ارزشگذاری شرکتها دچار انحراف میشود، اکنون در اوج بدبینی خود قرار دارد.
فولاد مبارکه هم در چنین وضعیتی قرار دارد. شرکت سنگان از زیرمجموعه این شرکت در حال حاضر راهاندازی شده و همینطور اگر به صورتهای مالی آنها رجوع شود مشاهده میشود، علاوه بر اینکه در خود شرکت اصلی جهش بسیار بزرگی در تولید رخ داده است، این موضوع در بسیاری از شرکتهای زیرمجموعه آن هم به عین مشاهده میشود.
این گونه است که بازار باید کمی با این نگاه لحظهای و آنی و تکبعدی فاصه بگیرد و اگر تنها نگاهی گذرا بهصورتهای مالی ۹ ماهه داشته باشند، به نظر میرسد حال بازار به مقدار زیادی التیام یابد.
همیشه گفته میشد دولت نباید در روندهای بازار دخالت کند. به نظر شما در حال حاضر هم به همین حکم باید عمل شود؟
اگر اکنون دولت و حقوقیها وارد بازار شوند و حمایت کنند در نهایت برنده خواهند بود، چون به هر حال قیمتها بسیار پایین آمده است. گزارشهای پیشرو نشان میدهد که قیمتهای فعلی خیلی جذاب شده و از نظر ارزشی فاصله زیادی با قیمت بازاری خود دارد.
همچنان سیاستگذاریها بهویژه قیمتگذاریهای دستوری در حال اعمال هستند. آیا این مسائل میتواند موجب کاهش سوددهی آنها شود؟
چندسال پیش درباره این موضوع بحث شد و قیمت خوراک پتروشیمیها افزایش یافت، اما اکنون به اندازه قیمت آن زمان در حال سودسازی هستند. ما در شرایط نرمالی قرار نداریم و همیشه در شرایط تورم راهی برای پوشاندن ناکارآمدیها وجود داشته است.
اگر نرخ خوراک هم گران شود طی زمان با کمک تورم جبران میشود. به عبارت دیگر ما نمیتوانیم برای آینده نرخ تورم پایینی پیشبینی کنیم چون همه میدانیم وقتی دست دولت خالی است فشاری روی یک بخش میآورد و بعد این امر سلسله وار روی دیگر بخشها هم اثرگذار میشود.
این روزها برخی انتقادات راجع به دستکاری روند معاملات برای کاهش قیمت سهمها در بازار مشاهده میشود. نظر شما در این رابطه چیست؟
تا حدی در سفارش فروشهای چند روز گذشته شائبه وجود دارد. برای مثال در یک مورد در معاملات نماد «فارس» حدود ۳۵میلیون سفارش فروش (صف فروش) وجود داشت، بعد ما ۱۰ میلیون خرید کردیم که به ۲۵ میلیون برسد، ولی در همان زمان به حدی اُردر وارد سهم شد که به ۶۵ میلیون رسید.
درست است که امکان دارد اینها اُردرهای خرد باشند، اما اینگونه نیست که وقتی معاملهگران مشاهده کنند یک نماد در حال رشد تقاضاست به آن فشار مضاعف وارد کنند. این هجوم ما را غافلگیر کرد. اینها یکسری رفتارهاست که باعث میشود اعتماد مردم بازار کاهش مییابد.