بازار سهام برای فعالان اقتصادی و تحلیلگران مالی اصلیترین منبع درآمدزایی پرریسک به شمار میرود. سرمایهگذاری در موقعیتهای سهامی با وجود خطر و ریسک بالایی که به همراه دارد؛ به طور متوسط بازدهی متناسبی را نیز در بر دارد. به همین دلیل فعالان و تحلیلگرانی که توانایی تحلیل مناسب و مدیریت ریسک دارند؛ دست از سر بازار سهام بر نمیدارند و با خرید و فروش سهام به دنبال کسب بازدهی هستند.
ریسک و بازدهی مورد انتظار، همواره در رابطهای مستقیم قرار دارند و سرمایهگذارانی که سرمایهگذاری با ریسک بالا انجام میدهند؛ توقع کسب بازده بالاتری به نسبت موقعیتهای سرمایهگذاری کم ریسک دارند. در این میان باید توجه داشته باشیم که بازدهی مورد انتظار با بازدهی حقیقی کسب شده از سرمایهگذاری متفاوت است و این امکان وجود دارد که بازدهی مورد انتظار با بازدهی به دست آمده در انتهای دوره سرمایهگذاری برابر نباشد. به زبان ساده میتوان گفت که هرچه امکان کسب بازدهی در انتهای دوره سرمایهگذاری با بازدهی مورد انتظار در ابتدای دوره تفاوت بیشتری داشته باشد؛ ریسک سرمایهگذاری بیشتر است.
با این اوصاف، واضح است که چرا بسیاری از کسانی که وارد بازار سهام میشوند؛ داراییهای خود را از دست میدهند و افرادی نیز مدتها در این بازار با برآیند بازدهی مثبت فعالیت میکنند. دو تفاوت اصلی میان حرفهایهای بازار سهام و مالباختگان بورس وجود دارد. درجه اول مدیریت ریسک سرمایهگذاری است و درجه دوم آن، تحلیلهای درست و به دور از هیجان و تخیل است. بازار سهام در ایران معمولاً در هر چند سال با یک موج صعودی شاخصهای سهامی همراه است و سود قابل توجهی را در این مدت زمان کوتاه به سهامداران میپردازد. با این وجود بسیاری از مردم کشور ما از این روندهای رشدی زیان دیدهاند. دلیل این زیان نیز تأخیر آنها برای سوار شدن بر امواج صعودی است که به سرعت به امواجی نزولی تبدیل شده و دارایی تازهکارها را به حرفهایهای بازار تقدیم میکند. با این اوصاف میتوان پیش بینی درست از روند موج صعودی شاخص کل را کلید کسب درآمد از بازار سهام دانست که فعالان بازار سهام را با برآیند بازدهی مثبت همراه میکند. این نکته نیز قابل ذکر است که بسیاری از فعالان بازار سهام توانایی پیش بینی این روندها را ندارند و تنها در اواخر روند رکودی معاملات بازار سهام که احتمال شروع یک موج صعودی وجود دارد؛ سرمایههای خود را در موقعیتهای سهامی سرمایهگذاری میکنند و در انتظار آغاز موج صعودی مینشینند.
با این حال بیشترین سودآوری به سرمایهگذاری تعلق میگیرد که نقطه آغاز و پایان موج صعودی شاخص کل را به درستی پیش بینی کرده و در محدوده مناسب اقدام به خرید و فروش سهام و یا واحدهای اهرمی شاخص کل میکنند.
افسار شاخص کل در دستان شاخص خودرو!
فعالان بازار سهام برای پیش بینی موجهای صعودی شاخص کل بازار سهام دست به دامان متغیرهایی میشوند که در سابقهی تاریخی بازار سهام، قبل از شروع روند صعودی شاخص کل رفتاری خاص را تکرار کردهاند. به عنوان مثال در این گزارش به رفتاری خاص از شاخص صنعت خودرو و ساخت قطعات میپردازیم.
صنعت خودرو و ساخت قطعات پس از صنعت بانکها و مؤسسات اعتباری، هشتمین صنعت بزرگ بورس تهران به شمار میرود و حدودا بین 4 تا 5 درصد از ارزش بازار سهام ایران را در بر میگیرد. برخی از فعالان قدیمی بازار سهام که در موجهای صعودی تاریخی بورس تهران نوسانگیری کردهاند؛ معتقدند که افسار شاخص کل بورس تهران در ابتدای موجهای صعودی به دست شاخص صنعت خودرو بوده و این امر در ابتدای اصلاح موج صعودی نیز اتفاق میافتد. به زبانی دیگر برخی از تحلیلگران معتقدند که اولین شاخص صنعتی که در ماراتون صعودی شاخصها حرکت خود را آغاز میکند؛ شاخص صنعت خودرو بوده و به دنبال آن سایر شاخص صنایع و در مجموع، شاخص کل وارد موج صعودی میشود. حتی آنها روند اصلاح موج صعودی را نیز با همین فرایند توصیف میکنند.
به همین منظور ما در مجموعه اکوایران به بررسی رفتار شاخص کل بورس تهران و شاخص صنعت خودرو و ساخت قطعات به وسیله نسبت شاخص روزانه صنعت خودرو به شاخص کل از ابتدای سال 1390 پرداختهایم. بازار سهام از سال 1389 تا الان سه موج صعودی قدرتمند را تجربه کرده است که اولین مورد آن در اسفند ماه سال 89 تا اردیبهشت سال 90 رخ داده است. دومین موج صعودی نیز به بهمن ماه سال 94 تا فرودین سال 95 تعلق داشت و سومین موج صعودی قدرتمند نیز از فرودین سال 99 تا مرداد ماه این سال به درازا کشید.
نسبت شاخص صنعت خودرو به شاخص کل بورس تهران از ابتدای دهه 90 تا دی ماه 1402 به طور متوسط 18.4 درصد بوده است. افزایش نسبت شاخص خودرو به شاخص کل نشان میدهد که در آن محدوده زمانی، شاخص خودرو رشد ترازی به نسبت بیشتر از شاخص کل داشته و کاهش این نسبت بیانگر معکوس این روند است. در بازههای زمانی که نسبت شاخص خودرو به شاخص کل کمتر از متوسط این معیار بوده؛ بازار سهام شاهد عقب ماندگی قیمت سهمهای خودرویی از برآیند قیمت سهمهای بازار سهام بوده و در بازههای زمانی که این نسبت بیشتر از متوسط خود بوده شاهد سبقت خودروییها در بین سهمهای بازار بودیم.
مسئله قابل توجهی که ما را به بررسی این معیار ترغیب کرده؛ تغییرات این نسبت در ابتدا و انتهای امواج صعودی قدرتمند شاخص کل است. در ابتدای روندهای صعودی قدرتمند شاخص کل، نسبت شاخص صنعت خودرو به شاخص کل بورس تهران صعودی شده و حتی تا سقف 38 درصد نیز پیشروی کرده است. از سوی دیگر نیز در انتهای امواج اصلاحی شاخص کل این معیار تا سطح 10 درصد نیز کاهش داشته است. رفتار نسبت شاخص صنعت خودرو به شاخص کل نشان میدهد که نظر فعالان قدیمی بازار از نظر تاریخی تأیید میشود اما همچنان نمیشود از این نسبت نتیجهی قطعی گرفت.
نکته دیگر در تحلیل و بررسی نسبت شاخص صنعت خودرو به شاخص کل محدوده فعلی این نسبت است. در حال حاضر این نسبت به یکی از کمترین سطوح خود بعد از موج صعودی شاخص کل در سال 99 قرار دارد و با توجه به تکمیل شدن اصلاح زمانی امواج صعودی میتواند سیگنال مثبتی برای بازار سهام بشمار رود. در خصوص اصلاح زمانی نیز با این وجود که در بین امواج صعودی قدرتمند سال 90 و 95 فاصله بیشتری نسبت به فاصله حال حاضر تا موج صعودی سال 99 وجود دارد باید عنوان کرد که شرایط تورمی اقتصاد کشور که در هفت سال اخیر تشدید شده، موجب کاهش میزان اصلاح زمانی شده است؛ همانطور که این فاصله در بین موج صعودی سال 95 و 99 مقداری کاهش یافته بود.
با این تفاسیر میتوان سیگنالهای حمایتی آتی از صنعت خودرو را سیگنالهایی حساس برای بازار سهام دانست که نیاز به تأمل بیشتری دارند. خبرهایی همچون، درخواست شورای عالی بورس برای تجدید ارزیابی داراییها، اصلاح ساختار مالکیتی و بازنگری در نظام تصدیگری دولت، لزوم واگذاری سهام تودلی، خروج از سرمایهگذاریهای غیرمرتبط، افزایش بهرهوری و مدیریت هزینهها در دو خودروساز بزرگ کشور که در صورت عملی شدن؛ میتوانند سیگنالهای حمایتی صنعت خودرو را تشکیل دهند.