دنیای اقتصاد: دو روز اول هفته در سراسر بازار صفهای فروش سنگین و رعبآور مشاهده میشد و تغییر قیمت 5 درصدی تقریبا در تمام نمادهای بورسی و فرابورسی، آرامش را از سهامداران حقیقی گرفته بود. در بازار پایه هم اوضاع به همینگونه بود با این تفاوت که دامنه نوسان محدود یک تا سه درصدی بازارپایه بود، شاید وقتی معاملهگران این بازار به سوختن «تر و خشک» نمادهای بازار اصلی بورس و فرابورس در آتش 5 درصد منفی نگاه میکردند، نگرانی کمتری داشته باشند اما در واقعیت سهامداران بازارهای اصلی و به خصوص نمادهای بزرگ با حمایت حقوقیها توانستند سهام خود را نقد کنند اما معاملهگران بازار پایه همچنان پشت صفهای قفلشده باقی ماندند.
جدا از این مورد، پس از پایان معاملات هم ناظر فرابورس برروی برخی از نمادها اقدامی انجام داد که آرامش سهامداران را بیشتر کرد. خرید و فروش در بیش از 25 نماد که حجم معاملات پایینی داشتند، مورد تایید ناظر قرار نگرفت و قیمت پایانی برای آن روز تغییری نکرد. البته یکی دو نماد هم در صف خرید بودند و معاملاتشان کم بود و تایید نشد که البته دور از انتظار نبود. طی چند روز منفی بازار گرچه محدودیتهای بازارپایه به اشتباه برای فعالان این بازار دوستداشتنی باشد اما اگر هراس در بازار سهام ادامه پیدا کند احتمالا سهامداران این بازار که به هوای سودهای رویایی به این بازار جذب شدهاند استرس بالایی را به دنبال عدم توانایی در نقد کردن سهام تجربه کنند. به صورت مشخص معاملهگران بازار پایه درک درستی از «ریسک» در معاملات سهام ندارند و همچنان در قصههای ذهنی خود از بازار سهام ماندهاند. پیش از این نیز اشاره شده بود که بازار پایه به عنوان مکانی برای تبعید نمادهای غیرشفاف و اخراجی و ورشکسته تبدیل شده است. در حالیکه حمایت قوی از سهام در بازارهای اصلی به منظور حفظ ظاهر بازار انجام شد اما دلیلی وجود ندارد که معاملهگران حقوقی به حمایت از سهام در بازار پایه بپردازد. در شرایط کنونی همچنان ریسک شیوع ادامهدار هراس در بازار سهام و پیوستن سیل معاملهگران خرد به صفهای فروش وجود دارد و اگر احتمال وقوع سناریو بدبینانه بیشتر شود واکنش هیجانی در کل بازار را نمیتوان کاملا کنار گذاشت و در این بین نمادهای کوچکتر و بازار پایه میتوانند با هجمه فروش و بدون خریدار بمانند.
در گزارش پیشرو به برخی از رویدادهای «بازار پایه فرابورس» پرداخته میشود تا کمکی هر چند اندک به علاقهمندان و سرمایهگذاران در این بازار پرریسک باشد.
قیمت کاغذی سهام بازار پایه
روز شنبه تقریبا تمام بازار درپی اقدام تروریستی ایالات متحده منفی بود. با وجود این جو منفی، در بازارپایه تعداد محدودی از نمادها از ابتدای معاملات صف خرید بودند و برخی دیگر در فاصله زمانی کوتاهی از صف فروش به صف خرید تغییر وضعیت دادند. برخی از نمادها هم که چند روز بود در صف خرید بودند و روز شنبه نوبت دامنه نوسان دوبرابری آنها بود بدشانسی آورده و بجای اینکه دوبرابر دامنه نوسان مثبت بخورند، دوبرابر منفی شدند. بر این اساس باید گفت هیچ منطق بنیادی برای نوسان سهام در این بازار نباید متصور بود و معاملهگران این بازار درک پایینی از انواع مختلف ریسک برای بازارها دارند. گرچه باورش برای معاملهگران این بازار سخت است اما این دسته از فعالان بازار سهام برخلاف تصورشان بینش اندکی نسبت به سهام و معاملات آن دارند و شاید همین موضوع باعث شده که بیپروا به خرید سهام و کسب سود در یک سهم بپردازند.
به عنوان نمونه «پتروشیمی گلستان» با نماد شستان که سهامدارانش روز شنبه منتظر نوسان چهار درصد مثبت بودند با صف فروش نسبتا سنگین و معاملات بیش از 3 میلیون سهمی، کاهش قیمت چهار درصدی را شاهد شدند. البته در روز یکشنبه خریداران این نماد، دوباره تغییر عقیده داده و با خرید سنگین بیست میلیون سهمی، صف فروش را جمع کرده و آنرا تبدیل به صف خرید کردند. در ترکیب سهامداری شستان در چند ماه اخیر تغییراتی ایجاد شد. سهامدار عمدهای که در مجامع شرکت سهامداران را به صبر توصیه میکرد و شرکت را بسیار ارزشمند میدانست خود دست به فروش زد و شناوری سهم را که بالای 90 درصد بود، بیشتر کرد. البته از آنسو چندی بعد خریدارانی برای خرید شستان هجوم آورده و یکی دو ماه اخیر صف خرید آنرا برپا نگه داشتند. تصورات کاملا اشتباه از قیمت سهم شکل گرفته است و برخی فکر میکنند اگر قیمت هر سهم شرکت الف کمتر از شرکت دیگر باشد در نتیجه قیمت هر سهم شرکت الف میتواند رشد کند. همین موضوع باعث میشود که بر این موضوع تاکید کرد که معاملهگران بازار پایه درک درستی از سهام ندارند و هر برگه سهام را کاغذهایی میدانند که یک سری اعداد (قیمت هر سهم ) روی آن نوشته شده و اگر کاغذی در شرایط کنونی روی آن 100 تومان نوشته شده ارزندهتر از کاغذی است که روی آن عدد هزار تومان نوشته شده است؛ علت شکلگیری این موارد جز خطای ذهنی در معاملهگران و نبود هیچگونه آگاهی از سهام نیست.
در یک مثال ساده فرض کنید زمینی دارید که هر متر آن یک میلیون تومان معامله شده و زمین دیگری هر متر آن 100 هزار تومان قیمت خورده است، کدام زمین ارزش بالاتری دارد؟ تا نداشتن متراژ زمین که نمیتوان ارزش کل این دو زمین را با هم مقایسه کرد. ممکن است زمین هر متر یک میلیونی صد متر باشد ارزش آن صد میلیون تومان باشد و زمین دوم 10 هزار متر باشد و کل ارزش آن به یک میلیارد تومان برسد. اگر شما نیز مبنای معاملاتی را قیمت هر سهم میگذارد در همین حد در اشتباه هستید که زمین متری یک میلیون تومان را ارزش بالاتری نسبت به زمین دیگر فرض کردهاید.
براساس صورتهای مالی حسابرسی شده منتهی به 31/6/1398 پتروشیمی گلستان، فعالیت خاصی در شرکت صورت نگرفته است و تنها (2) ریال به زیان شرکت اضافه گشته است. درباره پتروشیمی گلستان پیش از این صحبت شده که با جستجو در سایت روزنامه قابل دسترسی میباشد.
داستان یک شرکت بیمهای ناکام
«بیمه آرمان» با نماد آرمان که در بازارپایه نارنجی حضور دارد، روز یکشنبه پیشنهاد هیئت مدیره خود را برای افزایش سرمایه از 150 میلیارد تومان به 250 میلیارد تومان برروی کدال قرار داد. دقایقی بعد هم اظهارنظر مشروط حسابرس در مورد این افزایش سرمایه منتشر گردید. در اهداف این افزایش سرمایه آنچه بیشتر به چشم میآید، خروج شرکت از شمول ماده 141 قانون تجارت است. به بیان دیگر براساس آخرین صورتهای مالی حسابرسی شده برای دوره منتهی به 31/6/98 زیان انباشته (100) میلیارد تومانی شرکت بیشتر از نصف سرمایه 150 میلیارد تومانی آن است، وضعیتی که آنرا مشمول ماده 141 میکند. با وجود حضور سه بانک خصوصی و دو حقوقی نسبتا معروف بازار سرمایه اما این شرکت وضعیت خوبی ندارد. اگر مجامع چند سال اخیر شرکت بررسی شود اختلافات فرسایشی دو سهامدار آن مشهود است. یکی از این دو سهامدار «بانک گردشگری» (وگردش) و دیگری یک حقوقی آشنای بازار سرمایه هستند که اختلافات آنها احتمالا تا مدتها عملیات اصلی بانک را تحتالشعاع خود قرار میداد. سهامداران این بیمه، در چند مجمع فوقالعاده بیمه آرمان شاهد اختلافات این دو سهامدار عمده بودند که در یک مجمع حتی کار به درگیری لفظی شدیدی بین خانم نماینده بانک و آقای نماینده حقوقی آشنای بازار سرمایه، کشید طوریکه یکی از طرفین را برای کاهش تنش به انتهای سالن بردند. در میانه این دعوای چند ساله مدیرعامل ضمن اینکه سعی در کم کردن تنش داشت،
به گفته خودش تلاش خود را بر انجام درست فعالیتهای بیمهای شرکت و برگرداندن آن برروی ریل سودآوری گذاشته بود. این مدیرعامل چندی بعد رییس هیئت مدیره شد و در آبانماه امسال نیز از ترکیب هیئت مدیره خارج گردید. براساس صورتهای مالی 6 ماهه منتهی به 31/6/98 به ازای هر سهم 36 ریال سود ساخته که سهامداران امیدوارند که تا پایان سال سودده بماند، گرچه این امید را سال گذشته هم با انتشار صورتهای مالی میاندورهای داشتند اما با انتشار صورتهای مالی پایان سال نقش برآب شد. یکی از موارد افزایش زیان شرکت در صورتهای مذکور، ناکافی بودن ذخیره فنی بیمه شخص ثالث بوده که حدود (15) میلیارد تومان به زیان خالص (نسبت به صورتهای حسابرسی نشده) اضافه کرد. نکته دیگر انتشار آثار یکی از سرمایهگذاریهای بیمه آرمان است؛ در سال 1393 هفده واحد تجاری را از یک فرد پیشخرید کرده و عمده وجه آن را نقد و بخش اندکی را چند ماه بعد پرداخت میکند. دو سال بعد یعنی در سال 1395 بیمه آرمان همین 17 واحد را با سود حدود 12 میلیارد تومانی به شرکتی میفروشد که نمایندهاش فردی هم فامیل با فروشنده قبلی است و تمام وجه 30 میلیارد و پانصد میلیون تومانی آنرا بصورت چک دریافت میکند. از این چکها تنها پانصد میلیون تومان وصول شده و بقیه برگشت میخورند. اینجا را داشته باشید تا ببینید یکسال بعد یعنی در سال 1396 سپرده 19 میلیار تومانی بیمه آرمان در یکی از بانکها، بخاطر بدهی شرکت بورسی «سختآژند» (ثاژن) برداشت میشود. سخت آژند و خریدار 17 واحد تجاری که چکهایش برگشت خورد از شرکتهای فرعی همان حقوقی آشنای بازار سرمایه است که آقای نمایندهاش با آن خانم نماینده بانک در مجمع درگیر شده بود.
پس از این دو ضربه ناگهانی به آرمان، سختآژند پیشنهاد میدهد در قبال این دو بدهی بزرگ، «مجتمع سینمایی سیمرغ» (ظاهرا در شهر مشهد) را نزدیک به ارزش کارشناسی و به مبلغ 42 میلیارد تومان به بیمه آرمان واگذار کنند. تا پایان سال 97 هم گرچه براساس گفته حسابرس پروژه تحویل نشده اما درآمد حدود 300 میلیون تومانی که احتمالا از فروش بلیت سینما بدست آمده را میتوان متعلق به شرکت دانست! معاملات آرمان که تا اواسط تیرماه امسال در قیمتهای زیر 100 تومان انجام میشد، چند هفتهای است که بصورت مداوم مورد استقبال خریداران قرار گرفته و به بالای 170 تومان هم رسیده است، و در دو روز آخر هفته هم با صف خرید به کار خود پایان داد. عملکرد شرکتهای بیمهای بسیار تخصصی و مستلزم رعایت بسیاری از مسائل «فنی بیمهای» و «اصول مالی اقتصادی» میباشد که اندکی انحراف از آنها ظرف چند سال یا حتی چند ماه شرکت را به ورطه زیاندهی میرساند. فرآیند این انحراف هم معمولا به اینصورت است که شرکت مبالغ قابل توجهی را به عنوان حق بیمه دریافت میکند که بخشی از آن را باید بعدا خسارت بپردازد و در عین حال تمام یا بخشی از آن را به سرمایهگذاری اختصاص دهد. هدف از این سرمایهگذاری هم آنست که از یک طرف بتواند بخشی از زیان عملیات بیمهای (مانند رشتههای شخص ثالث و درمان) را جبران کند و از طرف دیگر به سرمایهگذاران برخی از رشتههای بیمهای (مانند بیمه عمر و سرمایهگذاری) متناسب با آنچه وعده کرده سود برساند. سرمایهگذاری نامناسب این پولها ضمن آنکه ممکن است سود سرمایهگذاری و حتی اصل پول را در معرض خطر قرار بدهد، با رسیدن موعد پرداخت خسارات میتواند فشار مضاعفی به شرکت بیمه وارد کند.
مواردی در صنعت بیمه طی دو دهه گذشته مشاهده شده که عدم رعایت این مسائل شرکت را به مرز ورشکستگی برده است. حتی در یک مورد شرکتی عمده حقبیمه دریافتی (و حتی حقبیمهای را که هنوز از نمایندگان دریافت نکرده) را به خیال سودآوری شگرف در زمینه خاصی سرمایهگذاری کرده اما با عدم موفقیت در بازیافت سرمایهگذاری، نتوانسته به تعهدات خود در قبال بیمهگزاران عمل کند و تا مرز انحلال پیش رفته است. انجام موفقیت آمیز چنین فرآیندی در شرکتهای بیمه، مستلزم داشتن هیئت مدیره متخصص و بدور از تضاد و اختلاف و نیز بهرهگیری از بدنه فنی متخصص در امور پیچیده بیمهای است. البته با تقویت نهاد ناظر صنعت بیمه یعنی «بیمه مرکزی» طی چند سال اخیر، امیدواریهایی برای بهبود شرایط ایجاد شده که امید است ادامه یافته و شرکتهای نیازمند به نظارت بیشتر را به وضعیت درخوری برساند.