به گزارش «دنیای بورس»، دنیایاقتصاد نوشت: اقبال به سهمهای کوچک در بورس که اثر چندانی بر نماگر اصلی این بازار ندارند، نسبت به ماههای اخیر افزایش یافته است. از این رو بازار سهام شاهد افزایش شکاف بین دو شاخص کل و هموزن است.
همین امر سبب شد خروج نقدینگی از سهام شاخصساز به نفع گروههای کموزن بازار سهام در یک ماه اخیر افزایش یابد. به نظر میرسد تدابیر ناکارآمد اتخاذشده در حمایت از سهام، رای منفی سهامداران حقیقی به دخالتهای دولت را به دنبال داشته است.
روز یکشنبه تمامی شاخصهای بازار سرمایه مسیری کاهشی در پیش گرفتند و در مواجهه با تعطیلی بازارهای جهانی و آرامش نسبی بازارهای موازی، روزی آرام را پشتسر گذاشتند.
در حالی که پیشتر تصور میشد چشمانداز مثبت بازارهای جهانی بهخصوص در بخشهایی مانند تولیدات پتروشیمی و فولادی اثری قابل توجه بر رونق بازار سرمایه در ماههای پایانی سال بگذارند، اما از ابتدای آذر نگاه سهامداران به گروههای کوچکتر معطوف شده است.
جایی که در برابر رشد ۵/ ۵ درصدی شاخص کل (از اول آذر تا ۷ دی)، نماگر هموزن رشد ۸/ ۲۳ درصدی را ثبت کرده است.
واقعیت این است که در کنار بیخبری از چند و چون نگاه مجلس به لایحه تورمی بودجه ۱۴۰۰، بیاعتمادی فعالان بازار سرمایه به قولهای حمایتی سبب شده تا خوشبینیها به آینده سهام کامودیتیمحور نقض شود و تمایل سهامداران خرد به سمت نمادهای کوچکتر افزایش پیدا کند. آنطور که بهنظر میآید پول این روزها بهعنوان ترسوترین فعال بازارهای مالی در حال نمایش تمایلات مردم و رای دادن به سهامی است که در آنها اثر چندانی از نفوذ دولت دیده نمیشود.
رای دادن با پول
میلتون فریدمن، نوبلیست اقتصاد و اقتصاددان معروف نئوکلاسیک سخنرانی معروفی دارد که در آن به مفهومی با عنوان رای دادن با پا (Foot voting) اشاره میکند.
در این سخنرانی که بخشی از آن به نحوه ابراز رضایت مردم از وضعیت موجود در چین مائو و دلیل علاقه بسیار آنها برای مهاجرت به سایر کشورها از جمله هنگ کنگ اشاره دارد، فریدمن از مفهومی عمیق پرده بر میدارد که زیربنای تمامی رفتارهای انسانی از جمله انتخابهای اقتصادی است. این زیر بنا چیزی نیست جز مطلوبیت.
مطلوبیت است که سبب میشود تا مردم اقدام به خرید و فروش بکنند. تمامی مسائل از انتخاب نوع یک وعده غذا یا حتی کلماتی که ما برای ارتباط برقرار کردن با سایرین انتخاب میکنیم، همه و همه به میزان فایده و مطلوبیتی بستگی دارند که ذهن انسان از کارکرد آنها استنباط کرده است.
بنا بر این طبیعی است که هم در حوزه فردی و هم در حوزه جمعی انسانها به طیف متنوعی از انتخابها و رفتارها از جمله رفتارهای اقتصادی تمایل داشته باشند.
در واقع به همان شکل که مردم تمامی کشورهای بلوک شرق در طول سالهای زمامداری کمونیسم عدم مطلوبیت سیاستهای اجرا شده را به گذر از مرزها و پردههای آهنین نشان میدادند، مردم نیز فارغ از اینکه در کجای جهان زندگی میکنند در طول تاریخ از طریق تمامی انتخابهای خود به محرکها و تغییرات بیرونی واکنش نشان میدهند.
با این حال اقتصاد تنها علمی است که توانسته در طول تمامی اعصار به واسطه یک مکانیزم و ظاهر ساده یعنی پول تمامی تمایلات فردی و جمعی را که بعدی کیفی و غیرملموس دارند به امری کمی بدل کند.
مفهوم قیمت در اقتصاد سبب شده تا ما بتوانیم نهتنها ارزش کالاها و خدمات بلکه تمایل آحاد مردم را با یک موقعیت اقتصادی یا یک دارایی خاص بسنجیم. به عبارت سادهتر هر بار که فردی در یک جامعه کالا یا خدمتی را انتخاب میکند به کارآیی یا عدم کارآیی آن رای میدهد.
این تفسیر از کارکرد پول اگرچه ممکن است چندان متداول نباشد، اما در حقیقت نشان میدهد که قبل از اختراع شدن صندوق رای یا حتی دموکراسیهای یونانی انسانها بدون اینکه بهدنبال آن باشند توانستند راهی برای انتخاب مسالمتآمیز گزینههای محدود و رویارویی با ملایمات و ناملایمات زندگی فراهم کنند.
در طول این قرنها هرچه اقتصاد گسترش یافته و بر پیچیدگیها و زوایای پیدا و پنهان آن افزوده شده، این انتخاب گسترده تر شده و تفسیر آن نیز از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. یکی از این حوزهها بازارهای مالی هستند که به رغم تفسیرها و تحلیلهای گوناگونی که در ابتدای هر سال مالی یا فصل از عملکرد آنها ارائه میشود در نهایت ممکن است بر اساس پیش بینیها عمل نکنند و قیمتهای متفاوت را نسبت به چشمانداز ارائه شده از سوی تحلیلگران به داراییها تخصیص دهند.
در حالی که ممکن است در وهله اول تصور شود که این قیمتها باید صرفا بر اساس ارزش ذاتی به داراییهایی نظیر سهام یا اوراق قرضه تخصیص داده شود اما حقیقت این است که مردم یعنی همان سرمایهگذاران هنگام خرید یا فروش یک دارایی تمامی ریسکهای پیدا و پنهان آن را مورد ارزیابی قرار میدهند و ممکن است براساس همین ریسک بهای یک دارایی خاص را تنزیل یا بهدلیل وجود آیندهای روشنتر از آنچه تصور میشد بر قیمت آن بیفزایند.
رابطه دولت - ملت در بازار سهام
دقیقا در روزهای ابتدایی تابستان سال جاری بود که بازار سهام کلمات جدیدی را خلق کرد. در حالی که پس از حدودا چهارماه افزایش بیوقفه قیمت در نمادهای شاخص ساز، دماسنج اصلی بازار سهام، یعنی شاخص کل بورس به رشد خود ادامه میداد، شاخص هموزن که بهدلیل نحوه محاسبه و در نظر نگرفتن وزن سهام در بازار، نماگر بهتری برای نشان دادن وضعیت معاملات در نمادهای کوچک است، رو به کاهش گذاشت.
همین امر سبب شد در شرایط حمایت تام دولت از بازار سهام که بهدلیل تامین مالی از این بازار بود، زمزمهها درخصوص تحولات بازار سرمایه از جانب مردم به گوش برسد.
بر همین اساس بسیاری از فعالان بازار سرمایه در آن روزها شاخص کل (با در نظر گرفتن وزن هر کدام از نمادها محاسبه میشود) را بهدلیل حضور نمادهای بزرگ بازار که اکثرا سهامدار عمده دولتی داشته و حمایت میشدند، شاخص دولت و شاخص کل هموزن را بهدلیل آنچه پیشتر گفته شد شاخص ملت بنامند.
این دیدگاه هرچه که بیشتر پیش رفت، تقویت هم شد و در نهایت با ریزش قیمتها از ۲۰ مرداد تا هفته سوم آبان سال جاری که به افت حدودا ۹۰۰ هزار واحدی شاخص کل منجر شد، این دیدگاه نیز شدت بیشتری گرفت.
متاسفانه ضعف عملکرد ارکان بازار سرمایه در کنار مشکلات عدیده که فروش آبشاری سهام عدالت در آن روزها پدید آورد موجب شد تا عملکرد دولت و متولیان بازار در این زمینه جای چندانی برای دفاع نگذارد. بهخصوص آنکه تقریبا بیشتر وعدهها در مورد بازارگردانی موثر و القا آن بهعنوان راهحلی برای جلوگیری از کاهش قیمتها سبب شد تا حتی معنای بازارگردانی نیز در ذهن مخاطب عام در تضاد با چیزی باشد که در عالم واقع وجود دارد.
در حالحاضر بسیاری از مردم فکر میکنند که وظیفه بازارگردان جلوگیری از کاهش قیمت سهام است، این در حالی است که وظیفه ذاتی بازارگردان تسهیل معاملات سهام به منظور ایجاد نقدشوندگی است. از آنجا که سود بازارگردان در نوسانگیری از خرید و فروش سهام نیست، بنابراین در صورتی که فشار عرضه بالا باشد و خود شرکت صاحب نماد علاقهای به حمایت از سهام خود نداشته باشد، نمیتواند جلوی تداوم کاهش قیمت را بگیرد.
مجموع این همین اتفاقات سبب شده تا برخلاف روزهای نخست تابستان شاهد برگشت پول حقیقی به سمت نمادهای موثر بر شاخص ملت یا همان هموزن باشیم.
نگاه مردم به سهام غیردولتی
بررسیها نشان میدهد با گذشت روزهای سخت ریزش مداوم قیمت در نمادهای کوچک بازار و حتی راکد ماندن صفوف فروش در آنها، حالا رونق در این نمادها بیش از آنکه ناشی از بهبود شرایط بنیادی در نمادهای کوچک باشد، بهدلیل بیاعتمادی به مسیر پیشروی نمادهای بزرگ است.
سازمان بورس و مقامات دولتی که در ماههای اخیر با ایراد سخنان گوناگون بر حمایت از بازار سرمایه و آنچه که سهام بنیادی میخواندند، نوعی از خوشبینی را برای آینده این نمادها ایجاد کردهاند، حالا در مواجهه با ناکامی در داشتن حمایتی موثر از قیمت سهام، خود زمینه را برای غیرتحلیلیتر شدن وضعیت بازار و دامنزدن به تمایلات سوداگرانه فراهم کردهاند. موضوعی که در همان روزهای دستوریشدن خرید و فروش حقوقیها هشدارهای «دنیایاقتصاد» را بهدنبال داشت.
جریان حاکم بر شبکههای اجتماعی این روزها نوعی از بیاعتمادی را به مسیر پیشروی نمادهای بزرگ بازار سرمایه نشان میدهد.
تحلیل جریان ورود و خروج پول حقیقی به این بازار موید آن است که در یک ماه گذشته گروههایی مانند بیمه و صندوق بازنشستگی، قند و شکر، استخراج نفت و گاز، کانی غیرفلزی و انبوهسازی که بیشتر بر شاخص هموزن موثر هستند، توانستهاند نقدینگی حقیقی را جذب کنند.
این در حالی است که در قعر جدول تغییر مالکیت نمادهای حاضر در گروههای سرمایهگذاری، فلزات اساسی، چندرشتهای صنعتی و خودرو و ساخت قطعات بیشترین خروج پول حقیقی را داشتهاند.
این اتفاق در حالی رخ میدهد که تغییرات قیمتها در بازارهای جهانی و احتمال افت نرخ برابری دلار با دیگر ارزهای معتبر بینالمللی شرایط را برای افزایش قیمت محصولات شرکتهای کامودیتیمحور فراهم کرده است، بنابراین اگر قرار باشد در بازاری با مختصات فعلی قیمت سهام بالا برود دقیقا نمادهایی مستعد رشد خواهند بود که در شرایط کنونی با خروج پول حقیقی مواجه هستند.
آنطور که بهنظر میآید دخالتهای اعمالشده در ماههای اخیر اثر منفی خود را گذاشته و به کاهش اعتماد مردم به نمادهای دارای سهامدار دولتی انجامیده است. در واقع بورسبازان در شرایط فعلی رو به سهامی آوردهاند که کمترین اثر از دخالتهای دولتی در آن مشاهده میشود. این مهم را میتوان بهنظریه دست نامرئی آدام اسمیت ارتباط داد.
در اقتصاد و نظریه لیبرالیسم اقتصادی (بازار آزاد) دست نامرئی (Invisible hand) هماهنگکننده منافع شخصی و منافع اجتماعی است. در نظر آدام اسمیت، دست نامرئی در جامعهای دارای بیشترین کارآیی خواهد بود که از شرایط رقابت کامل برخوردار باشد. بر اساس این نظریه بازار بر اساس عرضه و تقاضا نظم میگیرد و احتیاجی به دخالت دولت وجود ندارد.
جنس تغییرات شاخصها
روز گذشته شاخص کل بورس تهران بیش از ۴۵۰۰ واحد افت کرد و سبب شد تا این نماگر در آخرین لحظه معاملات به سطح یک میلیون و ۴۱۹ هزار واحد برسد. این افت ۳۲/ ۰ درصدی با اینکه تفاوت چندانی با کاهش ۲۸/ ۰ شاخصکل هموزن نداشت، اما مانع از آن نشد تا واگرایی رخ داده میان نمادهای کوچک و بزرگ بورس نادیده گرفته شود.
روز گذشته در حالی که دماسنج اصلی بازار سهام به لطف نمادهایی مانند شستا، تاپیکو و نوری بخشی از افت ساعت اول خود را پس گرفت با این حال قرمزپوشی نماد بیشتر نمادهای موثر بر شاخص مانع از آن شد تا سرمایهگذاران استنباطی مثبت از وضعیت کلی بازار سرمایه داشته باشند.
نگاهی به فراز و فرود شاخصهای کل و هموزن طی یک ماه اخیر نشان میدهد که جنس رفتار سرمایهگذاران خرد در نمادهای کوچک و بزرگ از هم متفاوت است.
در حالیکه شاخص بورس تهران طی روزهای منتهی به یکشنبه هفته جاری عملکردی حاکی از بدبینی سرمایهگذاران به وضعیت بازار را نشان داده و از اوج یک میلیون و ۵۳۵ هزار واحدی در روز شنبه بیست و دوم آذر به سطح یک میلیون و ۴۱۹ هزار و ۵۲ واحد در روز گذشته رسیده است که شاخصکل هموزن طی همین مدت بهرغم افت ۳ روزه در هفته پایانی آذرماه که ناشی از هیجان فروش در کل بازار بوده است در روزهای گذشته با قدرت افزایش پیدا کرده است.
چنین تغییری نشان از آن دارد اگرچه کاهش دماسنج اصلی بازار نشان از ضعف و تقاضا در کلیت این بخش از اقتصاد کشور دارد ولی وضعیت در نمادهای کوچک به مراتب بسیار بهتر است. در روزهای گذشته هرجا که شاخصکل در جا زده و نتوانسته افزایش یابد شاخصکل هموزن با قدرت به سمت بالا حرکت کرده است.
همین امر نشان از آن دارد که همانند آنچه که پیشتر گفته شد، دست خریداران در نمادهای کوچک بسیار قویتر از متقاضیان خرید سهام در نمادهای بزرگ است. در حالحاضر تغییرات قیمت نماگر هموزن نشان میدهد که پس از شروع کاهش قیمتها در بورس این شاخص از سقف تاریخی خود یعنی ۵۳۳ هزار واحد (۱۹ مرداد) تا ۳۶۴ هزار واحد (۲۰ آبان) را در فاصله زمانی سه ماهه پیموده است.
این افت ۱۶۹ هزار واحدی در حالی به ثبت رسیده که پس از آن حدود ۶۴ درصد از این کاهش جبران شده است و حال نماگر هموزن تا سقف تاریخی خود تنها ۵/ ۱۱ درصد فاصله دارد.
این در حالی است که طی همین مدت عقبگرد شاخصکل بورس از محدوده ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار واحدی تا یک میلیون و ۲۱۱ هزار واحدی تنها به میزان تقریبی ۲۳ درصد جبران شده است و این نماگر همچنان فاصلهای ۳۲ درصدی از اوج دارد، بنابراین بیراه نیست اگر سرمایهگذاران فعال در بازار سهام فرض را بر این بگذارند که دوریکردن از نمادهای بزرگ لااقل در شرایط فعلی بهصرفهتر از سرمایهگذاری در نمادهایی است که بهزعم بسیاری از کارشناسان از شرایط لازم برای رشد قیمت بیشتر برخوردارند.
گزارش دو | پای لنگ تامین مالی از بورس
دنیای اقتصاد در مطلب دیگری نوشت: در سالی که به نام جهش تولید نامگذاری شده است، یکی از راهکارهای اساسی رونق تولید، تامین مالی بنگاههای تولیدی از طریق بازار سرمایه است. تحریمهای بینالمللی، فعالیت اقتصادی کشور را وارد فاز جدیدی کرده این در حالی است که تولید همواره نیازمند تامین مالی مستمر با حداقل ریسک برای ادامه حیات خود است.
کارشناسان اقتصادی بارها در مورد حجم بالای نقدینگی در کشور هشدار دادهاند. در شرایطی که نقدینگی بهویژه بخش پول با رشد همراه میشود، سرمایههای خرد نزد عموم مردم که بهصورت جهتدار به سوی بازارهای مختلف سراریز میشود، میتواند مانند بهمنی سهمگین اقتصاد کلان را با چالشهای جدی مواجه کند که پیامدی جز تورم و رکود به همراه نخواهد داشت.
بورس نقش محوری در رشد اقتصادی ایفا میکند، از اینرو بازار سرمایه بهعنوان شاهراه بازارهای مالی، نقش پررنگی در ساماندهی پولهای سرگردان از بخش غیرمولد و بعضا مخرب به سمت تولید بازی میکند.
خطر خوش پول
آخرین برآوردهای منتشر شده از سوی بانک مرکزی نشان میدهد که رقم کل نقدینگی در هشت ماه نخست سالجاری به بیش ۳هزار هزار میلیارد تومان رسیده است. به این ترتیب نقدینگی کل کشور نسبت به پایان سال ۹۸ رشد بیش از ۴۸۰ هزار میلیارد تومانی را تجربه کرده است. به عبارتی در هر روز شاهد افزایش حدود۲هزار میلیارد تومان به حجم نقدینگی بودیم.
در این میان اما یکی از نکات جالب در بررسی ترازنامههای ماهانه بانک مرکزی تغییر ترکیب نقدینگی است. آمارها نشان میدهند روز بهروز سهم پول نسبت به سهم شبهپول از نقدینگی کل افزایش پیدا میکند. در حالی اواسط سال ۹۶، سهم پول از نقدینگی کل کمتر از ۱۲ درصد بود که در پایان سال ۹۸ این نسبت به ۸/ ۱۷ درصد رسید.
آمار جدید بانک مرکزی اما حکایت از افزایش سهم پول به حدود ۵/ ۲۰ درصد دارد. این پول نیز با حرکت به سمت بازارهای سرمایهگذاری چه بازار سهام و چه ارز، طلا و مسکن میتواند سبب رشد قیمتها در این بازارها شود. در این میان بررسیها نشان میدهد از ابتدای سال ۹۸ تاکنون، در مجموع دو بازار بورس و فرابورس، بیش از ۱۴۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی تازهنفس تنها از سوی معاملهگران خُرد جذب گردونه معاملات سهام شده است.
آمار معاملات بازار سرمایه نیز در این مدت حدود ۴۵ درصد از حجم نقدینگی کل کشور را شامل میشود که این آمار بر نقش بسیار مهم و محوری بورس در راهاندازی و کمک به بنگاههای تولیدی و افزایش تولید تاکید میکند.
این شرایط در حالی است که کارشناسان بورسی معتقدند در بازار سرمایه وضعیت به گونهای است که از این ظرفیت بهطور کامل استفاده نمیشود و با وجود اینکه شرکتها علاوه بر حضور در بازار ثانویه میتوانند در بازار اولیه نیز اوراق منتشر کنند، شاهد چنین اقدامی از سوی آنها نیستیم. به گفته فعالان بازار زمانی سیکل توسعه از طریق بورس و بازارهای مالی کامل خواهد شد که بازار اولیه از عمق مناسبی برخوردار باشد.
در همین رابطه حسن برادرانهاشمی، کارشناس بازار سهام اظهار میکند: روانه شدن منابع مالی به سمت بنگاههای تولیدی علاوه بر مهار تورم از طریق کنترل نقدینگی میتواند موجب افزایش تولید و بهرهوری شود.
به گفته وی، بازار سرمایه بهطور مستقیم از طریق تامین مالی در بازارهای اولیه و ثانویه و همچنین بهصورت غیرمستقیم از طریق کنترل نقدینگی و نیز اخذ مالیات از معاملات در بورس به شکوفایی اقتصاد کمک جدی میکند. بازار اولیه که شرکتها از طریق پذیرهنویسی سهام وارد بازار سرمایه میشوند در واقع محلی است که بنگاههای اقتصادی جدید متولد میشوند.
ورود به بازار اولیه بورس از بهترین روشهای تامین مالی شرکتهای تولیدی محسوب میشود که نسبت به اخذ وام بسیار راحتتر است ضمن اینکه تعهد بازپرداخت اصل پول به همراه بهره سنگین را هم ندارد.
برادرانهاشمی ضمن انتقاد از فعالیت بازار اولیه در بورس تهران میگوید: بازار اولیه در بورس تهران فعالیت گستردهای ندارد در حالی که رونق بازار اولیه علاوه بر تامین مالی برای واحدهای تولیدی مزایای مهم دیگری از جمله عمق دادن به بازار سهام، افزایش شرکتهای بورسی و هدایت سرمایههای خرد به سمت تولید دارد.وی در ادامه خاطرنشان میکند: در بازار ثانویه بورس و فرابورس که عمده معاملات نقل و انتقال سهام در آن انجام میشود، یکی از روشهای تامین مالی شرکتها از طریق افزایش سرمایه است.
در واقع شرکتهای پذیرفته شده در بورس برای تامین مالی جهت افزایش خطوط تولیدی به جای اخذ وام از بانکها که پروسه طولانی و هزینهبری دارد از طریق افزایش سرمایه از محل آورده نقدی به سهولت منابع مورد نظر را جذب میکنند بر همین اساس با عدم پرداخت سود تسهیلات، بهای تمام شده محصولاتشان منطقیتر خواهد شد.
این کارشناس معتقد است: در بازار ثانویه بورس، معاملات روزانه سهام شاید بهطور مستقیم به جریان تولیدی شرکتها کمک نکند، اما منجر به رونق سفتهبازی و ایجاد حباب در قیمت سهام بورسی هستیم؛ این در حالی است که همین معاملات روزانه بهصورت غیرمستقیم میتواند به رونق اقتصادی کمک کند، به این صورت که اخذ مالیات نقل و انتقال سهام و مالیات ارزش افزوده از معاملات روزانه در بورس(که رقم آن با توجه به افزایش قابل توجه حجم معاملات طی یکی، دو سال اخیر افزایش چشمگیری نیز داشته است) در صورت تخصیص بخشی از آن به تولید میتواند رونق این بخش را رقم بزند.
معاملات سهام در بورس بهصورت غیرمستقیم جلوی رشد بیرویه قیمتها در بازارهای موازی را سد میکند.
وی در پایان یادآور میشود: بخش مهم دیگری از بازار سرمایه که واحدهای تولیدی بهطور مستقیم با آن در ارتباطند، بورس کالا است که شرکتهای تولیدی مواد اولیه خود را از آن تامین میکنند. در واقع بورس کالا موجب شفاف شدن قیمت مواد مورد احتیاج واحدهای تولیدی و نیز جلوگیری از سفتهبازی در تامین مواد اولیه میشود.
اما و اگرهای بازار اولیه
محمد گرجیآرا، کارشناس بازار سهام نیز با اشاره به نقش بورس در بخش مولد کشور اظهار میکند: بخش عمدهای از تولیدات صنعتی کشور را شرکتهایی تشکیل میدهند که در بورس، کالای خام تولید میکنند. این شرکتها که در دهههای ۴۰ و ۵۰ مالکیت دولتی داشتند به مرور زمان وارد بورس تهران شدند. درحال حاضر بخش زیادی از تولیدات سیمان، فلزات اساسی و محصولات پتروشیمی در بورس عرضه میشوند.
از سوی دیگر بخش زیادی از کالاهایی که در بورس تولید میشود را کالاهای صادراتی نظیر محصولات پتروشیمی، تولیدات مربوط به قیر، فلزات اساسی و کانههای فلزی تشکیل میدهد، از این رو بخشی از تولیدات صادراتی و درآمد کشور از طریق بورس حاصل میشود. بر همین اساس شرکتهای صنعتی بورس، بیشترین سهم از کل GDP که تولید میشود را به خود اختصاص میدهند.
وی با بیان اینکه حضور بازار ثانویه کمک شایانی به بازار اولیه به منظور افزایش داراییهای مالی شرکتها میکند، میگوید: در بورس تهران وضعیت به گونهای است که از این ظرفیت بهطور کامل استفاده نمیشود و با وجود اینکه شرکتها علاوه بر حضور در بازار ثانویه میتوانند در بازار اولیه نیز اوراق منتشر کنند، شاهد چنین اقدامی از سوی آنها نیستیم، این در حالی است که زمانی سیکل توسعه از طریق بورس و بازارهای مالی کامل خواهد شد که بازار اولیه از عمق مناسبی برخوردار باشد.
این تحلیلگر بازار سهام در توضیح این مطلب میگوید: بازار اولیه با عرضه اولیه تفاوتهایی دارد. بازار ثانویه هر چه عمق بیشتری داشته باشد جذابتر خواهد بود اما در کنار آن باید تدابیری برای توسعه بازاراولیه نیز توسط سیاستگذار اندیشیده شود تا شرکتها بتوانند اوراق بهادار خود را در بورس عرضه کنند.
معاملاتی که سمت تامین مالی نمیرود
گرجیآرا در پاسخ این پرسش که چه میزان از پولهایی که جذب معاملات میشود به سمت تامین مالی سوق مییابد، عنوان میکند: ورود و دست به دست شدن روزانه ۲۰ هزارمیلیارد تومان پول حقیقی به بازار سهام که در بازار ثانویه اتفاق میافتد لزوما منجر به تامین مالی تولید نمیشود. زمانی که شرکتها استراتژی افزایش سرمایه را پیاده و اقدام به انتشار اوراق جدید میکنند، میتوان گفت شرکتها در بورس تامین مالی کردهاند.
سال گذشته شرکتها به موضوع افزایش سرمایه از محل آورده نقدی توجه چندانی نکردند. این آمار نگرانکننده است و صرفا کمتر از ۱۰ درصد از فرصت به وجود آمده استفاده شده اما با تخفیفهای مالیاتی و تغییر قوانین سختگیرانه شرایط برای توسعه بازار اولیه تسهیل خواهد شد.
وی در ادامه با تاکید بر توسعه متوازن همه صنایع بورسی خاطرنشان میکند: با توجه به شرایط فعلی، کالاهای خام از پتانسیل بیشتری برای رونق تولیدات داخلی برخوردارند.
این کارشناس ضمن مقایسه نقش بورسهای بزرگ دنیا نسبت به بورس تهران بر تولیدات داخلی کشورها اظهار میکند: در بورسهای بزرگ دنیا توسعه و تعمیق بازار اولیه از جذابیت خاصی برخوردار است و بازار اولیه را مختص شرکتهای بزرگ نمیدانند. بر همین اساس شرکتهایی که در بخش استارتآپ فعالیت میکنند میتوانند در بورس از طرق مختلف اقدام به انتشار اوراق بهادار میکنند، اما این شرایط در بورس تهران بسیار متفاوت است و تامین مالی در حوزه سهام صرفا توسط شرکتهای بزرگ انجام میشود.
در حوزه اوراق نیز با توجه به اینکه بازار اوراق در دست دولت است شرکتهای خصوصی نمیتوانند اوراق بفروشند. در حال حاضر نسبت فروش اوراق دولتی به اوراق خصوصی ۹۵ به ۵ درصد است که نشان میدهد بازار در دست دولت است.
راهکارهای افزایش تامین مالی
بورس در صورتی میتواند منجر به رونق تولید شود که بتواند برای بنگاههای مالی تامین مالی کند. این را پیمان حدادی تحلیلگر بورس به «دنیایاقتصاد» میگوید. به گفته وی تامین مالی معمولا به دو شکل انجام میشود: عرضه سهام شرکتهای تولیدی حاضر در بورس که در این روش با توجه به تامین مالی که برای سهامدار عمده میشود آنها میتوانند همان واحد تولیدی را تقویت یا واحد تولیدی دیگری احداث کند.
در این روش زمانی که شرکت وارد بازار سرمایه میشود از محل افزایش سرمایه میتواند با دریافت پول سهامداران جدید، عملیات تولید را رونق دهد یا با انتشار اوراق مشارکت یا صکوک تامین مالی کند.
این کارشناس در پاسخ این پرسش که چرا با وجود ورود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان پول در ۴ ماه ابتدایی سال به بازار سهام اما شرکتهای تولیدی عایدی نداشتهاند، توضیح میدهد: پولهایی که وارد بازار سرمایه میشود عمدتا با دید کوتاهمدت و با هدف حفظ ارزش دارایی و نوسانگیری روانه این بازار میشود از این رو این پولها به سمت افزایش سرمایه به منظور تامین مالی شرکتها نمیرود.
اما چه کسی مقصر این اتفاق است؟ در وهله اول شرکتها بهدلیل ابهامات موجود در مولفههای اقتصادی، نوسانات قیمت ارز، تغییر ناگهانی قوانین تجارت از سوی وزارتخانهها و قوانین سختگیرانه سازمان بورس در پروسه انتشار اوراق، اقدام به افزایش سرمایه از محل آورده نقدی نمیکنند.
وی با بیان اینکه معاملاتی که روزانه در بازار سرمایه انجام میشود کمکی به تامین مالی شرکتها ندارد، تاکید میکند: با توجه به اینکه معاملات در بازار ثانویه انجام میشود سود نهایی به سهامداران میرسد، نه شرکتها اما در مجامع وضعیت به گونهای دیگر است؛ هرچه سود نقدی کمتر تقسیم شود خروج پول از شرکت کاهش و نیاز شرکت به تامین مالی را کمتر میکند. اگرچه عدمپرداخت سود نقدی زیاد بهطور غیرمستقیم نوعی تامین مالی محسوب میشود.
حدادی در ادامه اظهار میکند: با برنامهریزی میتوان بازار سرمایه را به بازاری مولد تبدیل کرد. افزایش سهام شناور شرکتها و فروش سهام توسط سهامداران عمده آن یکی از راههای افزایش سرمایهگذاری برای تولید محسوب میشود و نقدینگی موجود در بازار را به بخشهای مولد اقتصاد کشور سوق میدهد. اما در بورسهای بزرگ دنیا بهدلیل اینکه ابزارهای مشتقه گستردهای وجود دارد تامین مالی به بهترین شیوه ممکن انجام میشود.