به گزارش «دنیای بورس»، دنیایاقتصاد نوشت: شاخص کل بورس تهران روز شنبه با ثبت بیشترین رشد روزانه از ۲۵ شهریورماه، ۸/ ۲ درصد صعود کرد و به محدوده یک میلیون و ۵۴۶ هزار واحد وارد شد. روز سبز بازار سهام در حالی رقم خورد که نیمی از شرکتها با افت قیمت سهام خود مواجه شدند، اما افزایش تقاضا در گروههای بزرگ و به اصطلاح شاخصساز، روزی مثبت برای نماگر اصلی بازار سهام به ارمغان آورد.
همزمان با رشد شاخص کل، سهامداران حقیقی نیز پس از ۹ روز دوری، در سمت خرید سهام فعال شدند و شاهد ورود بیش از ۷۰۰ میلیارد تومان پول حقیقی به گردونه معاملات سهام بودیم. در این روز گروههای بزرگ کالایی همچون فلزات اساسی و پتروپالایشیها در صدر لیست خرید بازیگران خرد قرار گرفتند.
در حال حاضر بهنظر میرسد علاوهبر نگاه بورسبازان به تحولات مربوط به انتخابات آمریکا، عوامل بنیادی نظیر جذابیت قیمتها پس از اصلاح دو ماهه، سطوح جدید در بازار ارز، گزارشهای مناسب شرکتها در شهریورماه و افزایش تورم انتظاری بهعنوان حامیان بازگشت شاخص سهام به مسیر صعودی مطرح میشوند.
نخستین روز معاملاتی هفته جاری با صعود ۸/ ۲ درصدی شاخص کل بورس تهران همراه شد. این افزایش سبب شد این نماگر با ثبت بیشترین درصد رشد از ۲۵ شهریورماه، شاهد افزایش معنادار تقاضا نسبت به روزهای گذشته باشد. به نظر میرسد که افزایش بهای دلار در کنار اصلاح قابل توجه قیمتها طی ماههای اخیر از جمله عواملی باشد که سرمایه گذاران را در جهت افزایش تقاضا ترغیب کرده است.
با این حال رخداد یاد شده در حالی روی میدهد که در خلال معاملات همین روز تعداد و ارزش صف فروش از صف خرید بیشتر بوده است. ضمن آنکه در مقابل رشد سهام شاخصساز، کوچکترها همچنان در محدوده منفی قیمتی به دادوستدهای محدود خود ادامه دادند. در نخستین روز از هفته جاری مجادله بین عرضه و تقاضا به سبزپوشی نماگرها در بورس و فرابورس منتهی شد.
بر این اساس معاملات روز شنبه در حالی آغاز شد که از ابتدای دادوستدها در این روز شاهد افزایش تقاضا در بسیاری از نمادهای بازار سهام بودیم. این مساله سبب شد از همان ساعات ابتدایی افزایش تقاضا بسیاری از نمادها به شکلگیری صف خریدهای سنگین منتهی شود.
رسیدن قیمتها به سقف مجاز روزانه در طول این روز معاملاتی همچنین باعث شد تا فضای خوش بینی در بازار یاد شده تقویت شود و بسیاری از سرمایه گذاران حقیقی پس از ۹ روز دوری به خرید پرقدرت سهام در این روز بپردازند.
این تغییر رویکرد در حالی رخ داد که در واپسین روزهای معاملاتی هفته قبل حمایت روانی یک میلیون و ۵۵۰ هزار واحدی در شاخص بورس تهران از دست رفته بود و بیشتر تحلیلها پیرامون وضعیت آتی بازار سرمایه به احتمال ریزش بیشتر شاخص کل بورس عنوان نماگری عمده پیش روی سرمایهگذاران حقیقی، تقویت شد. با وجود این ذهنیت یاد شده در میان خریداران دیری نپایید و بازگشت قیمتها به سطوح از دست رفته که جرقه آن در روز چهارشنبه زده شد، مورد قبول سرمایهگذاران در بورس و فرابورس قرار گرفت.
به نام ترامپ، به کام بورس
خرید و فروش سهام در بازار سرمایه طی هفته گذشته در حالی پایان یافت که در روزهای تعطیل آخر هفته خبر ابتلای دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده به بیماری کرونا موج امیدواری به عدم انتخاب او در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را تقویت کرد. در گذشته نیز شنیدههایی درخصوص وضعیت نسبتا وخیم ترامپ که از سوی نزدیکان وی مخابره شد، این خوشبینیها را دو چندان کرد.
این رخداد اگرچه در داخل ایالات متحده به واکنشهای همدلانه با سکاندار جمهوریخواه نظام سیاسی آمریکا منجر شد با این حال در ایران به دلیل وجود تحریمهای ناجوانمردانه و یک جانبه این کشور، واکنش مناسب قیمتها در بازار سهام را به دنبال داشت.
این رویکرد نشاندهنده آن است که بهرغم تورمی بودن ماهیت رشد قیمت سهام طی دو سال و نیم گذشته، متغیرهای مربوط به سیاست خارجی در بازار سرمایه از وزن بالایی برخوردار هستند. با توجه به آنکه جو بایدن رقیب رئیسجمهور آمریکا از لزوم بازگشت به برنامه جامع اقداممشترک با ایران (برجام) سخن گفته است، همین امر سبب شد تا در معاملات روز شنبه شاهد واکنش مثبت درخصوص به خطر افتادن سلامتی دونالد ترامپ باشیم.
پیش از این نیز دور از انتظار نبود که بهبود جایگاه سیاسی بایدن در انتخابات ایالاتمتحده آن هم تنها یک ماه مانده به برگزاری انتخابات، از سوی فعالان بازارهای داخلی با دیده مثبت نگریسته شود. هر چند این مساله حتی بهرغم تحقق، بازتابی در مناسبات اقتصادی کشور بهجا نخواهد گذاشت اما در شرایط کاهش سنگین قیمتها در بازار سرمایه توانست به انگیزهای برای خرید سهام منجر شود.
ریشه رشد قیمتها
اما اگر از حواشی سیاسی و جذابیتهای خبری رخ داده در روزهای گذشته بگذریم، بیراه نخواهد بود که ریشه اصلی افزایش تقاضا در بسیاری از نمادهای بورس و فرابورس طی روز گذشته را ناشی از افت قابلتوجه قیمتها در بازار سهام کشوری بدانیم که در کمتر از سه ماه نزدیک به ۳۳ درصد از ارزش پول ملی آن کاسته شده است.
نگاهی دقیقتر به روند قیمتها در بازار سهام حکایت از آن دارد که از میانه معاملات نوزدهم مرداد ماه که شاخص بورس تهران افت خود را از سقف دو میلیون و ۱۰۳ هزار واحدی آغاز کرد تا کف یک میلیون و ۴۹۲ هزار واحدی در پایان معاملات سهشنبه هفته گذشته پیش رفت، آنچه که بیشتر از تحولات داخل بورس و فرابورس بر ارزش سهام شرکتها و در زندگی مردم اثر گذاشته افت قابلتوجه برابری ریال در مقابل ارزهای خارجی است که به اصلاح ۴۵ درصدی ارزش دلاری بورس تهران منتهی شده است.
افزایش حدود ۳۳ درصدی قیمت دلار آمریکا طی ماههای اخیر در حالی رخ داده است که بورس و فرابورس در طول مدت یادشده پذیرای معاملات نمادهایی بودند که تا پایان هفته گذشته چیزی قریب به هفتاد درصد قیمت خود را در طول دو ماه از دست دادهاند. همسویی تمامی این تحولات در کنار هم عاملی است که در هر جایی از جهان میتواند سرمایهگذاران را به اعمال سفارشهای بیشتر در جهت خرید ترغیب کند و بدون آنکه نیازی به دخالت بازارساز یا سهامدار عمده باشد، بهای داراییهای مربوطه را بالا ببرد.
تجمع این عوامل در کنار وجود جریانی ادامهدار از تزریق انتظارات تورمی به اذهان عمومی نیز عامل دیگری است که اثر مضاعفی بر رویکرد سرمایهگذاران خواهد داشت.
فوران نقدینگی در بازارها
بنا بر آنچه بانک مرکزی منتشر کرده شش ماه نخست سالجاری دوره افزایش ۱۵ و نیم درصدی حجم نقدینگی بوده که با افزایش بیش از ۵ درصدی پایه پولی در دوره یادشده همراه شده است. همسویی این دو متغیر در حالی رخ داده است که عامل انتظارات تورمی بهعنوان یکی از متغیرهای حاکم بر اقتصاد رفتاری افزایش تورم در ماههای پیشرو را به امری سهلالوصول بدل میکند؛ نکتهای دیگر که حتی بهرغم نبود جریان مناسبی از تولید در درون شرکتها میتواند بر رشد ریالی ارزش جایگزینی آنها اثرگذار باشد.
اما همانطور که پیشتر نیز اشاره شد واکنش قیمتها به ریزشی که در هفتههای اخیر شاهد بودیم از افزایش احتمال حرکت قیمتها در مسیر صعودی حکایت دارد.
برتری صفهای فروش
بررسیها حکایت از آن دارد که بهرغم افزایش قابل توجه تقاضا در خلال معاملات روز گذشته، بازار همچنان برپاشنه قبلی میچرخد و تعداد نمادهایی که شاهد صفهای فروش سنگین بودند در مقایسه با صفهای خرید، حجمی، معنادار داشتند. بر این اساس داد و ستدها در بورس و فرابورس روز شنبه در حالی خاتمه یافت که از مجموع ۳۲۸ نماد معامله شده در بورس تهران ۱۶۶ نماد با قیمت پایانی مثبت به کار خود خاتمه دادند و ۱۵۱ نماد با قیمت پایانی منفی به انتظار معاملات روز جاری نشستهاند. در فرابورس نیز از مجموع ۱۳۲ نماد معامله شده قیمت پایانی ۶۲ نماد مثبت بوده که این رقم اندکی از ۶۹ قیمت پایانی منفی به ثبت رسیده در این بازار کمتر است.
بررسی آخرین قیمت معاملاتی هم حکایت از آن دارد که فرابورس در این زمینه نیز نسبت به بورس تهران ضعیفتر عمل کرده و در فرابورس تنها ۶۱ نماد در مقابل ۷۰ نماد منفی آخرین معاملات خود را در محدوده سبز تابلو به پایان رساندند.
البته اگر بخواهیم نگاهی دقیقتر به این آمار و ارقام داشته باشیم توجه به این نکته ضروری است که به روال روزهای قبل صف فروش در نمادهای کوچک هر دو بازار سنگینتر از صفهای خرید بود. بورس تهران درحالی معاملات خود طی روز شنبه را خاتمه داده که ارزش صفهای خرید در این بازار به ۱۱۷۹ میلیارد تومان میرسد. این رقم در حالی ثبت شده که ارزش صفهای فروش ۲۳۸۸ میلیارد تومان بوده است.
در فرابورس نیز ارزش صفهای خرید و فروش وضعیتی مشابه داشته بهطوری که در مقابل ۷۱۴ میلیارد تومان ارزش صفهای خرید این بازار ۸۶۱ میلیارد تومان سهم برای فروش گذاشته شده بود.
با این حال در بورس تهران روز گذشته روز آشتی سهامداران حقیقی با بازار سرمایه بود بهطوری که بررسی جریان تغییر مالکیت سهام نشان میدهد در پایان معاملات روز شنبه ۷۳۷ میلیارد تومان سهم از حقوقیها به حقیقیها فروخته شده است تا سهامداران خرد پس از ۹ روز دوری مجددا در سمت خرید سهام فعال شوند. گروههای فلزات اساسی، فرآوردههای نفتی و محصولات شیمیایی در این روز بیشترین حجم ورود پول حقیقی را داشتهاند. سرمایهگذاریها نیز بیش از سایر گروهها با خروج پول سرمایهگذاران خرد مواجه بودند. مجموع این عوامل سبب شد تا ارزش معاملات خرد در بورس تهران ۶۳۱۷ میلیارد تومان و در فرابورس ۲۱۱۷ میلیارد تومان باشد.
ثبت این ارقام اگرچه عاملی در جهت افت بیشتر قیمتها تلقی نمیشود اما حکایت از آن دارد که افزایش قابل توجه تقاضا در روز گذشته، در شرایطی برای روزها و هفتههای پیش رو پایدار خواهد بود که میزان صفوف فروش بهخصوص در نمادهای کوچک که تعداد بالایی دارند و نقدینگی حقیقی در آنها قفل شده است رفتهرفته کاهش یابد و جای خود را به صفوف خرید در نمادهایی دهد که به زعم فعالان بازار از ارزندگی کافی برای سرمایهگذاری برخوردار هستند.
خودشیفتگی بورسبازان و سیاستگذاران
- ایلیار حیدری | دکترای اقتصاد خانوار و مصرفکننده، دانشگاه جورجیا
تحولات اخیر بازارهای مختلف از بازار ارز گرفته تا بورس شاید بهنوعی در تاریخ اقتصادی ایران بیسابقه بودهاست. بخشی از این تلاطمات را میتوان به تحریمهای اقتصادی نسبت داد، با این حال تحولات داخلی نیز در این میان نقش اساسی ایفا کرده است. آنچه در این آشفته بازار چندان موردتوجه سیاستگذاران و تحلیلگران قرار نگرفته، رفتارها و مکانیزمهای تصمیمگیری بازیگران گوناگون بوده است.
بهویژه بُعد رفتاری تصمیمات برنامهریزان و سرمایهگذاران حقیقی (افراد). ادبیات اقتصاد رفتاری سالهاست با ارائه شواهد نظری و کاربردی فراوان در پی ارائه ابزاری متفاوت بهمنظور تحلیل تصمیمات مالی فردی و گروهی بودهاست. برخلاف فرضیه بازار کارآ که همه یا حداقل اکثریت افراد فعال در بازار را عقلایی و توانا در تحلیل اطلاعات فرض میکند مالیه رفتاری با کنار گذاشتن این فرض بازارها را لزوما کارا در نظر نمیگیرد.
رفتارگرایان تصمیمات افراد در بازارهای مالی را تحتتاثیر احساسات و تورشهای شناختی میدانند که کم و بیش سراغ همه فعالان بازار سرمایه میآید. در این نوشته سعی شده برخی تحولات غیرمنتظره اخیر در بازارهای مالی و نقش فعالان و سیاستگذاران این عرصه از منظر اقتصاد رفتاری مورد بررسی قرار گیرد.
نقطه شروع را میتوان زمانی در نظر گرفت که طی مدت کوتاهی تب ورود به بورس در میان آحاد مختلف جامعه بالا گرفت. از رسانهها گرفته تا شبکههای اجتماعی پر شد از تیترها و پستهای گوناگون با هشتگ بورس. در سطح جامعه کمتر محاورهای یافت میشد که در ارتباط با بورس نباشد.
در آن مقطع رشد حجم نقدینگی همزمان شد با افزایش قیمتها در بازارهای ارز، طلا و مسکن و در نتیجه از دید بسیاری بورس بهعنوان بازاری جایگزین فرصت مناسبی برای سرمایهگذاری تلقی میشد. از دیگر سو برخی از صاحبان کسبوکارهای آزاد که تحتتاثیر بحران کووید-۱۹ مشاغل آزاد خود را از دست داده بودند، بورس را مامنی برای کسب عایدی در کوتاهمدت دیده و پساندازهای اندک خود را وارد بازار سرمایه کردند.
براساس رویکرد رفتاری برای هر فرد فعال در بازارهای مالی یک چرخه یا سیکل رفتاری میتوان در نظر گرفت. ابتدا فرد که در حال دریافت اطلاعات و اخبار مثبت است از بازار است، دچار اعتمادبهنفس افراطی و خوشبینی غیرواقعی است. در این مرحله اقدام به خرید و ورود به بازار میکند. گستردگی جمعیتی غیرمنتظره این پدیده در اواخر سال گذشته و اوایل امسال خود ناشی از اثرپذیری جمعی (Herding effect) بود؛ آنجا که بسیاری از اشخاصی که عملا هیچ شناختی از بازار سرمایه نداشتند صرفا تحتتاثیر یک روند اجتماعی به پیروی از گروهی اقلیت تصمیم به سرمایهگذاری در بورس گرفتند.
در این مرحله نباید نقش تصمیمات و سیگنالهای سیاستگذاران و مسوولان را نادیده گرفت. تحت چنین شرایطی حتی یک مصاحبه نیز میتواند اثر یک تلنگر (Nudge) برنامهریزی شده را داشته باشد و رفتار فعالان اقتصادی را تغییر دهد.
همزمان مسوولان برنامهریز با سلسله اقداماتی از قبیل رفع برخی قوانین و مقرارت، معرفی ابزارهای مالی جدید، وضع معافیتهای مالیاتی، آزادسازی سهام عدالت و ترغیب افراد به سرمایهگذاری در بورس به نوعی بر شور و هیجان احساسی موجود در جامعه افزودند.
نکته قابل توجه این است که اکثریت مطلقی که سوار بر این موج احساسی شدند به اصطلاح بیتجربه (Naive) بودند. چنین افرادی با احتمال بیشتری گرفتار تلههای رفتاری و احساسی میشوند، چراکه مهارتهای لازم مانند توانایی تفسیر اطلاعات مالی، انتخاب گزینه (سبد) مناسب یا توزیع ریسک از طریق تنوع بخشی را ندارند.
پس از ورود چنین حجمی از سرمایهگذاران و ادامه روند صعودی شاخصهای بورس بروز دو تورش شناختی روند فزاینده سرریز سرمایههای خصوصی به بورس را تقویت کرد. اثر رفتاری اول ناشی از اخبار خوشی بود که تازهواردان از تجربه موفق خود و رسانهها از عملکرد بیسابقه بورس در سطح جامعه نقل میکردند.
افرادی که در معرض این اطلاعات مثبت قرار میگرفتند، شانس ثروتمند شدن خود را در صورت ورود به بورس بسیار بالاتر از حد واقعی تخمین میزدند، چراکه گمان میکردند قدم نهادن در مسیر سرمایهگذاران موفق در نهایت منجر به موفقیت خودشان نیز میشود.
این خطای محاسباتی در اصطلاح سوگیری بازماندگی (Survival bias) نام دارد و زمانی گریبانگیر ما میشود که قضاوتمان تنها براساس مشاهده عملکرد نمونههای موفق شکل میگیرد. درحالیکه معمولا قصه شکستها و روایت زیاندیدگان چندان مورد توجه افکار عمومی قرار نمیگیرد. اما اثر رفتاری دیگر ناشی از خود انتسابی (Self-attribution) بود.
روند مثبت بازار احتمالا این توهم را برای بسیاری از تازهواردان بیتجربه ایجاد کرد که شم اقتصادی فوقالعاده آنها میزان ثروتشان را افزایش داده. این تمایل رفتاری بسیاری از فعالان نوظهور را دچار خودفریبی و اعتماد به نفس بالا کرد و توانایی سنجش صحیح نااطمینانی را از آنان سلب کرد. در نتیجه این گروه در ادامه مسیر به جای اتکا به تحلیلهای بنیادی تنها با نوعی سوگیری تاییدی (Confirmation bias) اطلاعات دریافتی را بر مبنای باورهای خود تفسیر میکردند.
عدهای از این گروه حتی در نقش مشاور در فضای مجازی و حقیقی ظاهر میشدند. در این میان سرمایهگذاران حقیقی تنها گروهی نبودند که دچار خود انتسابی شدند، بلکه جمع کثیری از مدیران و سیاستگذاران نیز شرایط مطلوب موجود را حاصل درایت خود دانسته و رویههای سیاستی موجود را ادامه دادند.
در چرخه رفتار مالی افراد، کاهش تدریجی قیمتها و افت شاخصها شروعی است بر پایان روزهای خوش. پدیدای که چند هفتهای است در بورس شاهدش هستیم. در ابتدا گروهی این کاهش را موقتی و حاصل بدشانسی میدانند. عدهای ممکن است حتی اقدام به خرید کنند، زیرا قیمتهای کاهش یافته جدید را با قیمتی مقایسه میکنند که در بدو ورود به بازار پرداختهاند.
اثر لنگر (َAnchoring effect) موجب بروز این رفتار میشود. همزمان بسیاری از افراد احتمالا بهدلیل عدم تمایل به تبدیل زیان کاغذی به زیان ملموس و واقعی اقدام به فروش سهام نخواهند کرد. این عکسالعمل ریشه در بودجهبندی ذهنی و زیانگریزی افراد دارد. در واقع برخی مبادلهگران در هنگام رونق، در قیاس با شرایط افت قیمتها، تمایل بیشتری به فروش دارند.
اگر روند نزولی بازار ادامه یابد افراد به تدریج دچار اضطراب شده و مرتب به پایش شاخصها و نوسانات ارزش داراییهای خود میپردازند. نهایتا زیانگریزی کوتهنظرانه (Myopic loss aversion) کاسه صبر افراد را لبریز خواهد کرد و ممکن است آنها دچار وحشت شوند. انتظار میرود از این نقطه به بعد صفهای فروش دستکم تا مدتی، به تدریج طویلتر شوند.
زمانی،که این روند معکوس شود و رونق مجددا به مبادلات بازار سهام بازگردد احتمالا چرخه مشابه برای بسیاری تکرار خواهد شد. با این تفاوت که برخی واکنشهای احساسی از سوی افراد و نهادها ممکن است تعدیل شوند. درحالحاضر چرخه رفتاری سرمایهگذاران تابعی است از رفتار و تصمیمات دو نهاد: واسطهها یا همان کارگزاران بازار سرمایه و دیگری سیاستگذاران.
در بازارهای مالی عموما تضاد منافع، انگیزههای مشاوران و واسطهگران مالی را شکل میدهد که معمولا با منافع، مصرفکننده (سرمایهگذار حقیقی) همخوان نیستند. در کشور ما بهدلیل حضور پررنگ نهادهای دولتی در بازار سرمایه تصمیمات سیاستی دولت بهعنوان نهاد ذینفع در جهتدهی رفتارهای فردی و گروهی، قابلیت اثرگذاری بالایی دارد.
تحت چنین شرایطی فعالیت برای سرمایهگذاران حقیقی در بورس از لحاظ شناختی با پیچیدگیهای بیشتری همراه خواهد بود، چراکه هر دو نهاد مذکور میتوانند با تلنگرهای (Nudges) خواسته یا ناخواسته از قبیل تغییر ساختار مبادلات و نوع اطلاعات یا مشاورههای ارائه شده، تاثیرات کلیدی بر فرآیند انتخاب فعالان عرصه بازار سرمایه بگذارند. نتایج و عواقب برخی از این تلنگرها، چنانچه حساب شده نباشند، ممکن است هزینههای اقتصادی و اجتماعی هنگفتی به بار آورد.
بنابراین چنانچه دولت بهمنظور جذب نقدینگی سرگردان، تامین کسری بودجه یا حتی اقدامات حمایتی بهدنبال ایفای نقشی فعالتر در بورس است. سهامداران حتما باید آثار محتمل رفتاری سیاستهای مرتبط با بازارهای مالی را مدنظر قرارداده و نظارت خود بر عملکرد نهادهای مشاور و واسط را بهبود بخشد.