سرمایهگذاران و افراد درگیر در این حوزه با مفهوم ریسک بیش از هر قشر دیگر جامعه دست و پنجه نرم میکنند. در بازار سرمایه به علت سازمان یافتگی ملموس و عینی، این نوع از درگیری به صورت روزانه و در ساعات معاملاتی، حتی به صورت لحظهای همراه سهامداران است. به همین دلیل هیجانها و واکنشهای کوتاهمدت نقش اساسی در شکلگیری سود و زیان مقطعی دارند و این مسئله تا حدود زیادی حافظه بازار سرمایه را به اکنون محدود کردهاست.
حلقه مفقود بازار
تصمیمگیری در شرایط نامشخص خروج پولهای بزرگ را به همراه داشته است و سرمایههای کلان عمدتا در دست بازیگرانیست که حرفه اصلی آنها در این بازار است. صندوقهای سرمایهگذاری با محوریت سهام، شرکتهای سرمایهگذاری و هلدینگهای بورسی به عنوان شاخصترین بازیگران شناخته میشوند و نقش سرمایههای بزرگ حقیقی در این فضا کاملا کمرنگ است. سرمایههای خرد نیز به طریقی سعی در قدرتمند سازی خود برای کسب بازدهیهای کوتاهمدت هستند. هجوم به سهمهای کوچک از طریق تشکیل گروههای به اصطلاح سرمایهگذاری برای تحقق این امر ساز و کاریست که بیش از آن که شبیه سرمایهگذاری باشد، به یک قمار شبیه است. وضع قوانین کنترلی نظیر توقف نمادهایی که در کوتاهمدت رشدهای سریعی را تجربه میکنند؛ به خروج برخی از این سرمایهها نیز انجامیدهاست. گرچه به نظر نگارنده رصد دقیق جریانهای اینچنینی در بازار تکامل نیافتهای چون بازار سرمایه ایران بسیار ضروریست اما انتخاب سلیقهای نمادها به منظور توقف در کنار ترس از تداوم توقف بزرگترین آفت این قوانین به شمار میرود.
بنابراین در شرایط بروز ریسکهای بزرگ، ابتداییترین تصمیم (خصوصا در یک بازار یکطرفه و بدون گسترش ابزار کنترل ریسک) فروش سهام است. آموزش کارکرد اوراق مشتقه سهام و رواج معامله این بازار برای کاهش ریسک، خاصیت خودکنترلی مناسبی به بازار خواهد بخشید که میتواند به عمق تحلیلی بورس کمک کند. به نظر میرسد در شرایط کنونی توجه اهالی بازار به این بخش برای کنترل ریسک سرمایهگذاری به کلی فراموش شده و آشفتگی در فضای ترس ناشی از آینده سیاسی مربوط به برجام، رفتار سهامداران را از دایره تحلیل خارج کردهاست.
دلار 5 هزار تومانی
روز گذشته در بازار ارز شاهد عبور نرخ دلار از مرز 5 هزار تومان بودیم. این واکنشها و تحرکات از سوی مردم عادی بیش از آنکه جنبه اقتصادی داشته باشد رنگ و بوی سیاسی دارد. بدون تردید بزرگترین عامل موثر بر کلیه بازارهای داخلی، ریسک خروج از برجام و به بیان دیگر ریسک شخص ترامپ است. بازی با مهرههای سیاسی و ابزارهای اقتصادی از سوی رئیسجمهور آمریکا این روزها در سطح بینالمللی سر و صدای زیادی به پا کردهاست. نوع رفتارهای التهابآور در فضای سیاسی با توجه به قدرت کرسی ریاست جمهوری ایالات متحده، با واکنشهای بعضا سریع بازارها در کل دنیا همراه بودهاست اما به نظر میرسد اوضاع آنچنان که در شروع امر جلوه داده میشود؛ نیست.
برای نمونه در خصوص تحرکات اقتصادی، وضع تعرفه برای واردات آلومینیوم و فولاد برای کلیه کشورها در ماههای گذشته، با حذف تدریجی کشورهای مکزیک و کانادا در نخستین قدم و حذف اتحادیه اروپا در قدم بعدی، بیش از آنکه یک اقدام تغییر دهنده معادلات اقتصادی باشد شبیه یک شو سیاسی بود. (چون عمده صادرکنندگان این فلزات به آمریکا کشورهایی بودند که هماکنون از لیست وضع تعرفه حذف شدهاند)
در خصوص اقدامات سیاسی نیز همانگونه که در مراحل قبلی تمدید برجام شاهد بودیم، تهدیدهای مطرح شده، به کنش قطعی از سوی رئیس جمهور آمریکا منتهی نشد اما ممکن است بگوییم این بار مدل رفتاری عوض شدهاست. تغییر مهرههای سیاسی نظیر وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی، از یک زاویه نشان از عزم جزم برای برهم زدن توافق هستهای دارد و از زوایهای دیگر شبیه آرایش تهاجمی برای کسب بیشترین امتیاز ممکن است. تبعات این تشنجهای اعمال شده بیش از هرچیز در بازار ارز خودنمایی کرده و سرمایهگذاری و تولید را مختل میکند. هرچند صحبت از یک بلوف سیاسی بزرگ در این مقطع حساس نوعی خوشبینی مفرط به شمار میرود اما در صورت گذر از این پیچ سخت سیاسی، بازار سرمایه روزهای بسیار روشنی در پیش خواهد داشت.