پویا جبل عاملی؛ کارشناس اقتصادی
کینز در فصل ۱۰ کتاب تئوری عمومی اشتغال، بهره و پول اشاره میکند که اگر دولت درون بطریها، پول بگذارد و آن را در چالهای افکند و چاله را با زبالههای شهری پر کند و افراد بتوانند این بطریها را استخراج کنند، اشتغال ایجاد خواهد شد. خبر خوب اینکه بانک مرکزی اکنون بدین شکل هر روز ایجاد اشتغال میکند! اشتغالی که حداقل ۳۰۰ هزار تومان در روز درآمد دارد.
اما اگر پیشنهاد کینز عقلانی است، سیاستی هم که منجر به تشکیل چنین صفهایی شده منطبق بر عقل و خرد است. پس چرا و بهراستی چرا باید این صفها تشکیل شود؟ مگر تقاضای احتیاطی حجیمی در بازار است؟ مگر حالا (نه چند هفته پیش) بازار دچار حمله سفتهبازانه است؟
پاسخ روشن است، قیمت تعادلی در سطحی است که تکدر ایجاد میکند و چاره آنکه تزریق کنیم به نرخ مورد نظر تا جماعتی صبح به صبح سر کار روند و چشم بپوشیم به هزاران فساد و رانتخواری که از این شیوه تزریق وجود دارد و فراتر از آن اعلام کنیم هر که بالاتر از نرخی که ما مدنظر داریم، قصد داشت ارزش را بفروشد کاری غیرقانونی کرده است.
هرچه سیاستگذار ارزی از هدف کنترل هیجانات بازار به سمت رسیدن به نرخ بدون تکدر گام برمیدارد، سیاستش بیمنطقتر و حریص شدنش برای قرار گرفتن در نقش بازار بیشتر میشود. هدف کنترل بازار با تعریف بسته ارزی به میزان قابلتوجهی محقق شد، دلیل بارزش آنکه امروز هیچ صفی مثلا برای پیشفروش سکه وجود ندارد. با نرخ بهره بالاتر، حمله بورسبازانه به بازار فروکش کرد و روند صعودی قیمت متوقف شد.
اما قصد رسیدن به نرخی پایینتر باعث شده تا صف ناشی از آربیتراژ هر روز جلوی صرافیهای عرضهکننده ارز تزریقی تشکیل شود. بهعبارت دیگر درحالیکه اگر سیاستگذار بازار را رها کند و مانند گذشته ارز مداخلهای خود را در سطح معمول در بازار به فروش رساند، قیمت توان صعود ندارد و تقاضای سفتهبازانه چشمگیری خودنمایی نمیکند، با سیاست کنونی، صفها همچنان وجود دارد و ایبسا با تداوم این وضعیت، تقاضای برونشده بهواسطه بسته ارزی، بار دیگر به بازار برگردد. آری، عرضه ارز در نرخی پایینتر از سطح تعادلی در نهایت موجب ایجاد هیجانی تازه در سمت تقاضا میشود و ثبات شکننده کنونی بازار را بر هم میزند.
فارغ از این موضوع، سیاستگذار امروز به جای تکنرخی کردن ارز، در فاز سه نرخسازی بازار قرار گرفته است! امری بدیع، غیرقابل باور و بدون وجود دلیلی منطقی برای آن.
لازم است هرچه سریعتر بازار به حال عادی برگردد، کشف قیمت انجام شده و فروش ارز مداخلهای در قیمت کشفشده انجام پذیرد. سیاستگذار دیر یا زود مجبور به انجام این کار است، چه بهتر در زمانی این کار را انجام دهد که بازار نشان داده خالی از حملات بورسبازانه است و روند قیمتی نشان از افول التهاب دارد. در پیشبرد این سیاست، شجاعت در تصمیمگیری و نهراسیدن از تکدرهای احتمالی، ضرورتی تام دارد.