یک سوال بنیادین از بازار سهام | پاشنه آشیل کجاست

همیشه پای قیمت‌گذاری دستوری در میان است.
  • حمید مرتضی‌کوشکی | تحلیلگر بازار سرمایه

مداخله در نظام بازار و تعیین دستوری قیمت‌ها همواره یکی از مشکلاتی بوده که بازارهای کشور را با خود درگیر کرده است. همین امر سبب شده در بسیاری از بازارهای کالایی شاهد بروز مشکلاتی باشیم که در صورت نبود مداخله در قیمت‌ها هیچ‌گاه شکل نمی‌گرفتند.

در حال‌حاضر قیمت در کالاهایی نظیر زغال‌سنگ و سنگ‌آهن مطابق با آنچه که در بازار جهانی در جریان است تعیین نمی‌شود. همین امر سبب شده تا شاهد افزایش انگیزه شرکت‌های تولید‌کننده برای خام‌فروشی باشیم. این خام‌فروشی سبب می‌شود تا ماده معدنی برای صنایع مصرف‌کننده کمیاب شود. دقیقا به همین دلیل بود که در سال گذشته مباحثی پیرامون بروز بحران کنسانتره برای سال جاری شکل گرفت و قوانینی نظیر وضع عوارض برای صادرات کنسانتره مطرح شد.

به‌نظر می‌رسد در مواجهه با مشکلات این‌چنینی آنچه که مغفول مانده است، توجه به مضرات قیمت‌گذاری دستوری است که تولیدکنندگان را به کاهش عرضه یا خام‌فروشی وا می‌دارد. مداخله در نظام تخصیص آزاد قیمت‌ها همچنین به شکل‌گیری فرصت آربیتراژ میان بازار آزاد با بازارهای رسمی منجر می‌شود که در نهایت قیمت‌گذاری دستوری را با شکست مواجه می‌کند.

این مساله به کالای قیمت‌گذاری شده نیز محدود نمی‌ماند و بهای تمامی تولیدات در صنایع بالا‌دست و پایین‌دست را هم تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.  این مسائل در حالی رخ می‌دهد که اگر چرخه معیوب یادشده از ابتدا ایجاد نمی‌شد نه شرکت‌های تولید‌کننده سنگ‌آهن مجبور به پرداخت عوارض سنگین و هزینه حمل می‌شدند و نه تولیدکنندگان محصولات فولادی مجبور به پرداخت هزینه بیشتر برای خرید مواد اولیه خود بودند.درصورتی که این وضعیت تداوم پیدا کند، ممکن است در آینده مانند آنچه که در صنعت تولید روی رخ داد، دچار بحران در تامین مواد معدنی شویم.

در حال‌حاضر شرکت‌ها در بحث روی و تامین «خاک پر عیار» دچار مشکل هستند و مواد اولیه خود را از ترکیه وارد می‌کنند. در این صنعت نیز سهمیه‌بندی شرایطی را رقم زده که در آن با افزایش شرکت‌ها سهمیه آنها از مواد اولیه داخلی کمتر می‌شود و در نهایت چاره‌ای ندارند جز اینکه برای تامین مایحتاج خود، از خارج کشور مواد موردنیاز را وارد کنند. این مساله ضمن خروج ارز از کشور، قیمت تمام‌شده تولیدکنندگان داخلی را نیز افزایش می‌دهد. با کاهش سود تولیدکنندگان دیگر انگیزه قبلی برای تولید محصول را نخواهند داشت.

مداخلات دستوری در قیمت‌ها در حال‌حاضر سبب شده تا دو بازار موازی برای محصولات صنایع فولادی شکل بگیرد که در یکی از آنها قیمت کالا بعضا تنها در حدود نیمی از قیمت بازار آزاد است. همین امر سبب می‌شود تا عرضه‌کنندگان برای از دست ندادن سود خود عرضه در بورس کالا را کاهش دهند. در واقع نتیجه سرکوب قیمت‌ها حاصلی به‌جز افزایش سود دلال‌ها ندارد؛ حاصلی که افزایش آن برای بخش غیررسمی بازار به منزله کاهش سود تولیدکننده محصولات فولادی است.

در این میان آثار تغییرات یاد شده تنها به بازارهای کالایی محدود نمی‌ماند. از آنجا که بسیاری از تولیدکنندگان فعال در زنجیره فولاد از فعالان سنگ‌آهنی تا شرکت‌های مصرف‌کننده سنگ‌آهن، شرکت‌های بورسی و فرابورسی هستند، اعمال فشار بر فرآیند طبیعی کشف قیمت به منزله کاهش سودآوری آنها و فشار به سهامداران است. این مساله با تقویت سهامداری مردم در تضاد است.

در وضعیت فعلی کشور، نگرش دولت و وزارتخانه‌های مربوطه باید در جهت ارتقای منفعت جامعه سهامداران باشد. وقتی این جامعه با افزایش سود شرکت‌ها انگیزه لازم برای سرمایه‌گذاری بلندمدت را پیدا کند، به تامین مالی شرکت‌ها از طریق بازار سرمایه کمک می‌کند و منجر به توسعه صنایع می‌شود.  تحقق این مساله در نهایت منجر به واقعی‌شدن قیمت‌ها و افزایش عرضه در بازار می‌شود که هم وفور کالا در بازار‌ها را بیشتر می‌کند و هم قیمت‌های موجود را کاهش می‌دهد.

 

بورس و یک سوال بنیادین

  • علی رضاییان

پایداری و ثبات بازار سهام در هر کشور و حمایت از آن برای رشد و رونق اقتصادی حائز اهمیت است. اما یک بازار سالم سیکل‌های تجاری رکود و رونقی دارد. پیروی نکردن یک بازار دارایی از این سیکل‌ها، به معنای از بین رفتن ثبات درآن بازار است. بازار سهام ایران چند ماهی است که گرفتار این بی‌ثباتی شده و با تسری دادن این بی‌ثباتی به بازارهای دیگر موجب شده است ریسک‌های تورمی افزایش یابد.

اما آیا این روند ادامه می‌یابد؟ نقطه توقف کجاست؟

افزایش قیمت، ناشی از خرید‌های جمعی در بورس، باعث شده است بین قیمت بازاری شرکت‌ها و ارزش واقعی آنها شکاف عمیقی ایجاد شود. این شکاف در ادبیات مرسوم اقتصادی به حباب معروف است. این شکاف به حدی زیاد شده است که صنایع مختلف داخلی به‌رغم تولید و سودآوری چند صدم درصدی شرکت‌های بین‌المللی مشابه، ارزشی قابل رقابت با آنان پیدا کرده‌اند؟! این تصویر نشان‌دهنده آن است که افراد در بورس فارغ از اینکه واقعا بدانند یا بخواهند که بدانند چه چیزی را می‌خرند، صرفا با این اطمینان که فردا می‌توانند آن را گران‌تر بفروشند، امروز اقدام به خرید می‌کنند و این، علت اصلی ایجاد بازدهی خیره‌کننده در چند ماه گذشته بازار سهام بوده است.

اگر فرض کنیم نقطه توقفی بر این رویه نباشد و خرید به دلیل اطمینان از فروش به قیمتی بالاتر، همچنان رهبری‌کننده معاملات بورس باشد، در نهایت حباب زمانی می‌تواند از بین برود که ارزش واقعی شرکت افزون شود و به ارزش بازاری آن برسد. این امر یا به‌واسطه افزایش کارآیی و تولید بیشتر شرکت محقق می‌شود که در مورد ما تاکنون صادق نبوده است یا به‌واسطه افزایش قیمت محصول و در نتیجه افزایش سود اسمی شرکت. اما اگر رشد قیمت محصول شرکت‌ها بخواهد شکاف کنونی را پر کند، ما دچار تورمی بسیار بالا در آینده خواهیم شد. از همین روست که برخی از اقتصاددانان معتقدند اگر روند فعلی بورس متوقف نشود، ما به‌زودی شاهد تورم‌هایی فراتر از قبل خواهیم بود.

اما سناریوی دیگری نیز احتمال بروز دارد. اگر معامله‌گران واقعا معتقد به سود انتظاری بالا ناشی از تقسیم سود شرکتی که سهامش را خریده‌اند، نباشند، آن گاه زمانی خواهد رسید که به جای دنباله‌روی از دیگران، از خود می‌پرسند آیا خرید سهام این شرکت با چنین قیمتی می‌صرفد؟ و اگر معامله‌گران دیگر همین سوال را از خود بپرسند، آیا دیگر کسی فردا پیدا می‌شود که این سهام را از من بخرد؟ به اعتقاد نگارنده، دیر یا زود معامله‌گران به این پرسش‌ها فکر خواهند کرد و آن زمان روند تغییر می‌کند و تخلیه حباب شروع می‌شود.

 تنها نکته آن است که هر چه شکاف ارزش بازاری و واقعی شرکت‌ها بیشتر شود، آن گاه از بین رفتن سریع حباب خود می‌تواند تبعات بیشتری برای اقتصاد کلان داشته باشد. به عبارت دیگر هم تشکیل حباب فعلی تبعاتی برای اقتصاد کلان دارد و هم از بین رفتن آن. تنها می‌توان امیدوار بود وضعیت با ثباتی در بازار حاکم شود و در طول زمان حباب برطرف شود و به این شکل بازارهای دیگر از آن آسیب نبینند و سطح تورم در بازه معقولی قرار گیرد.

Submitted by admin on