دنیای بورس: همگام با اوجگیری ارزش معاملات، نماگر بورس نیز به رکوردشکنیهای خود ادامه میدهد. گویی ریسک منفی را نمیتوان برای سهام متصور شد. اما آیا این بیاعتنایی به تهدیدها به معنای حذف ریسکهاست؟
مهمترین ریسکهای بورس کدامند؟
یکی از مفاهیم رفتاری در بازار سهام به موضوع «اثر برجستگی» (saliency effect) برمیگردد که میگوید ذهن انسان نمیتواند همزمان همه ریسکها را متناسب با اندازه واقعی آنها مد نظر قرار دهد. بنابراین، برخی مسائل که به اصطلاح برجستهتر هستند مورد توجه بیشتری قرار میگیرند. در مثالی معروف گفته میشود وقتی به تازگی یک حادثه طبیعی مانند سیل یا زلزله در منطقهای رخ داده باشد، مردم نسبت به بیمه کردن خود نسبت به آن توجه بیشتری میکنند؛ حال آنکه اگر در تاریخ کوتاهمدت چنین حادثهای رخ نداده باشد کسی به این مساله دقت نمیکند.
در بازارهای مالی نیز چنین مسالهای به وضوح دیده میشود؛ اگر زیان سنگین در فاصلهای نزدیک رخ نداده باشد، عمده افراد توجه خاصی به تعدیل انتظارات و احتیاط بیشتر ندارند. این امر باعث میشود ریسکپذیری به طرز غیرقابل توجهی افزایش یابد که همزمان با ایجاد رونق قابل توجه، ریسک رفتارهای هیجانی را افزایش میدهد. پس توصیهای که باید بیش از پیش جدی گرفته شود، کنترل بیشتر هیجان در معاملات و طمع برای حداکثر کردن سود است. طمع برای چند واحد درصد سود بیشتر و جهشهای مداوم از یک سهم به سهم دیگر دو خطر را به همراه دارد؛ یکی افزایش جدی کارمزد معاملات و دومی امکان گیر افتادن در عقبگرد قیمت سهام.
پس به همان اندازه که بورس به علت افزایش ریسکپذیری با رونق همراه شده، ریسک بازگشت قیمتها با شتاب بالاتر وجود دارد. برخلاف مسیرهای صعودی که افراد معمولا به دلیل ریسکگریزی به طور پلهای وارد میشود، هنگام افت قیمتها برای فرار از زیان (زیانگریزی) آبشار عرضهها و قفل قیمتها را شاهد هستیم.
مساله دیگر به فضای سیاسی برمیگردد که بعضا انتظارات مثبتی را در حال شکل دادن میان فعالان اقتصادی است. هرچند ظاهر این مساله برای بورس مفید ارزیابی میشود، اما به دو شکل میتواند همراه با ریسک باشد. اولا اگر این انتظارات مثبت به واقعیت تبدیل نشود ممکن است بهانهای برای شروع اصلاح سهام شود. دوما در صورت پیشرفت سیاسی، احتمال عقبنشینی بازار ارز و انتظارات تورمی به عنوان پیشرانهای اصلی بورس افزایش مییابد که میتواند رویاپردازیهای قیمتی را تغییر دهد. البته در سناریوی دوم طبیعی است این مساله میتواند موج خوشبینی را با تغییر معادلات انتظاری در صنایع دیگری شکل دهد.
بازی سهام بدون بازیساز
گرچه بر افزایش حجم پولهای بورسی بارها تاکید شده است، اما نکته قابل توجه حضور پررنگ سهامداران حقیقی است. در گذشته عموما حقوقیها تعیینکننده مسیر قیمتها در بازههای نسبتا طولانیتر بودند. اما آخرین آمارها نشان میدهد این روزها، 90 درصد خرید سهام توسط سهامداران حقیقی انجام میشود. بنابراین، عملا حقوقیها به حاشیه رانده شده و دیگر قدرت سکانداری و تعیین مسیر را از دست دادهاند. ریسک بزرگ این ماجرا این است که اگر بازار به نقطه اصلاح برسد، انگیزه خاصی برای سهامداران بزرگ که معمولا در نقش حمایتی در زمان کاهش قیمتها وارد میشوند وجود نخواهد داشت.
برای تبیین دقیقتر ماجرا به این نکته توجه کنید که سهامداران حقوقی، عمدتا پرتفوی بزرگی دارند و مالکیت آنها در هر سهم قابل توجه و بعضا درصدی است. بنابراین، زمانی که اصلاح رخ میدهد این انگیزه وجود دارد که با خرید کسری از دارایی اصلی خود، مانع از افت ارزش کل داراییشان شوند. مثلا حقوقی که پنج میلیارد از سهام یک شرکت را دارد که منفی شده است، حاضر است به راحتی چندصد هزار سهم آن را در مسیر اصلاح بخرد تا ارزش آن پنج میلیارد سهم را حفظ کند. اما چنین انگیزهای برای جمع کثیری از سهامداران خُرد وجود ندارد. آنها دارایی بزرگتری ندارند که بخواهند در مسیر کاهشی، ارزش آن را حفظ کنند؛ بنابراین، رقابت سنگینی برای فروش سریعتر خواهند داشت. پس تغییر سکانداری بورس تهران ریسکی جدی برای بورس محسوب میشود.
برای مطالعه بیشتر:
شورش حقیقیها علیه بزرگان سهام
بیاعتنایی تازهواردها به همه هشدارها
یکی از نکات جالب توجه این روزها، هشداری است که شرکتها در شفافسازیهای به طور مستقیم به سرمایهگذاران میدهند. قبلا رایج بود که پس از رشدها یا افتهای متوالی، شرکتها در یک شفافسازی به نبود خبری خاص در شرکت اشاره میکردند و بسیار پیش میآمد که پس از مدتی، این اظهارات شرکتها با وقوع یک اتفاق تازه نقض میشد. اما اکنون جسارت شفافسازیها فراتر رفته و طی روزهای اخیر دو اطلاعیه روی کدال آمده که مستقیما به سهامداران عدم ارزندگی سهم و تبعات آن را یادآوری میکنند.
در همین رابطه بخوانید:
پاسخ معاملهگران خرد به مدیر شرکت: حباب سهم را دوست داریم
تغییر لحن تحلیلهای بورسی؟
یکی از اتفاقهایی که بارها از سوی «دنیای بورس» مورد انتقاد قرار گرفته بود، سکوت تحلیلگران در فضاهای هیجانی است. البته شاید منطقی به نظر برسد که بیتوجهی معاملهگران به تحلیلها باعث شود کارشناسان محافظهکارتر شوند و برای حفظ آبرو نظرات خود را مخفی کنند. به ویژه آنکه اگر تحلیلگر فعال بورس نیز باشد این مساله تشدید میشود؛ زیرا بورس تهران یکطرفه بوده و حتی تحلیلگر نیز با تاکید بر افت یا حبابی شدن قیمتها به هیچ سودی نمیرسد پس با موج صعودی همراه میشود.
اما طی چند روز اخیر لحن تحلیلها در حال تغییر است. از هشدارهای شرکتها که بگذریم، برخی تحلیلگران جسور نیز هشدارهای مستقیم و غیرمستقیمی نسبت به خروج بورسبازان از مدار تحلیلی میدهند. مثلا برخی روایت میکنند از افراد تازهواردی که حداقل شناخت از سهام را نیز ندارند. یا تحلیلگرانی که نسبت به صعودهای دستهجمعی ابراز نگرانی میکنند. یا گروهی از کارشناسان که گرچه در کمال احتیاط نظر قطعی درباره زمان نمیدهند، اما وقوع اصلاح در آیندهای نه چندان دور را طبیعی میدانند. شاید تکرار عدم اقبال به سهام بنیادی، حتی پس از تجربه اصلاح مهرماه، کاسه صبر این تحلیلگران را لبریز کرده و آنها وادار به سخن شدهاند.
آیا این تغییر لحن در تحلیلها میتواند مسیر سهام را تغییر دهد؟ معاملات روزهای آتی مشخص میکند سکانداران جدید بورس تا چه حد میتوانند بر قدرت بلامنازع این روزها، یعنی جریان نقدینگی، تکیه زنند.
در همین رابطه ببینید: