موجهای منفی بیرحمترند
یکی از نکات مهمی که نباید از دید سرمایهگذاران بورسی دور بماند این است که موجهای منفی فراگیر شکل گرفته در بازار سهام به هر دلیلی که باشد، در یک امر مشترک است و آنهم این است که تر و خشک را با هم میسوزاند. در موجهای مثبت انتخاب سهام پیشرو برای کسب بازدهیهای بیشتر ملاک است و ممکن است در یک گروه یا صنعت علیرغم رشد عمومی قیمتها شاهد درجا زدن قیمت یک نماد خاص به دلایل گوناگون باشیم. اما در زمان ریزش قیمتها و ایجاد فضای منفی با منشا روانی، سهامداران برای جلوگیری از زیان روزافزون دست به فروشهای ناشی از ترس میزنند. مالکیت سهام به عنوان یک ریسک شناخته میشود و خروج سریعتر از بدنه بازار راهکاری میشود برای دور ماندن از زیان بیشتر و فرقی نمیکند که عامل ریزش بازار تا چه حد شناخته شدهاست.
خطر عوامل مبهم
همانطور که گفته شد سهم اصلی در ریزشهای بزرگ را عنصر ناشناختگی عوامل موثر و ریسکهای مطرح شده تشکیل میدهد. در این خصوص دو نوع ابهام مطرح است. نخست ابهام از نظر ماهیت و دوم ابهام از نظر میزان تاثیرگذاری. ابهام ماهیتی مانند اخباریست که چند روز پیش در خصوص وضع مالیات بر سود سهام سرمایهگذاران بورسی مطرح شد. این خبر که به سرعت تکذیب شد و ماهیت شایعه بودن آن مشخص گردید، ذهن فعالان بورسی را درگیر کردهاست. گمانهزنیها در خصوص کسری بودجه دولت و راههای تامین آن تاثیر خود را بر ناخودآگاه معاملهگران بورسی و فعالان اقتصادی میگذارد و امریست که در عین ناشناخته بودن میتواند بیشترین تاثیر را بر تصمیمگیریهای روزانه داشته باشد. به دلیل اینکه موارد اینچنینی به طور کلی بر تالار شیشهای سایه میاندازد، قیمتها میتواند تحتالشعاع قرار بگیرد بدون آنکه بدانیم دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد. در بسیاری از این موارد هیچ اتفاق بزرگی رخ نمیدهد اما بازار واکنشهای بزرگی از خود نشان میدهد.
دومین مدل ابهام به ابهامی برمیگردد که تاثیر آن قابل تخمین زدن است. اگر عامل منفیای در بازار مطرح شود که میزان تاثیر آن قابل اندازهگیری باشد، حد ریزش مشخص خواهد شد. مثلا اگر افزایش قیمت حاملهای انرژی مطرح شود، در سناریوهای مختلف میتوان تاثیر آنرا بر سودآوری شرکتها و صنایع بورسی بررسی کرد. مشکل اینجاست که در این خصوص نیز بازار بسیار هیجانی رفتار میکند اما نکته مثبت این رفتار هیجانی پدید آمدن فرصتهای مناسب سرمایهگذاری در محدودههای بیش واکنشیست.
ساختار تشدید کننده
در بازاری که سنگین شدن صفهای فروش عملا امکان خروج را نمیدهد، صندوقهای سرمایهگذاری که نیازمند تامین نقدینگی برای ابطالهای روزانه خود هستند، در صورت تشکیل صفهای فروش و در برخی نمادهای خود، برای تامین نقدینگی به فروش در سهمهای دیگر اقدام میکنند. این موضوع با کاهش ارزش معاملات روزانه و در پی آن کاهش قدرت نقدشوندگی بازار، خود را در منفی شدن نمادهای گاها نامربوط نشان میدهد. امری که در معاملات امروز نیز به چشم میخورد.
الاکلنگ بانکی-خودرویی
درست زمانی که سهام گروه بانکی با سیگنال منفی بانک مرکزی مبنی بر عدم امکان افزایش سرمایه از محل سرمایهگذاریها مواجه شدند و رفته رفته موج منفی صفهای فروش در برخی از نمادهای آنها به کلیت بازار سرایت کرد، نمادهای گروه خودرویی با حجم بالای معاملات به محدوده مثبت رسیدند. به نظر میرسد فعالان بورسی دو گروه بانکی و خودرویی را به عنوان لیدر این روزها انتخاب کردهاند و پولهای آزاد شده در نمادهای بانکی و سایر نمادها به سمت نمادهای خودرویی در حرکت است. در حالیکه رفتار عمومی بازار را نمیتوان به ملاک تصمیمگیری صحیح دانست اما ثبت بالاترین ارزش معاملات در گروه خودرویی و بانکی در مسیر معکوس، رفتار این دو گروه را به در معاملات دیروز به الاکلنگی شبیه کردهاست که جریانهای پرقدرت پولی را بین خود جابجا میکنند.
در میان صنایع مطرح بورسی، ارزش معاملات گروههای خودرو (149 میلیارد تومان)، بانکی(130 میلیارد تومان)، شیمیایی (127 میلیارد تومان)، دارویی (108 میلیارد تومان) و فلزات اساسی (105 میلیارد تومان) بوده است. حمایت حقوقیها در قیمتهای منفی در نمادهای شیمیایی یکی از دلایل اصلی افزایش حجم معاملات در این گروه بودهاست و کماکان گردش بالای نقدینگی نسبت به ابعاد گروه دارویی به چشم میخورد.
مشکلات شناختی
یکی از موضوعات مهمی که این روزها دامنگیر بازار سهام است، عدم شناخت درست عوامل تاثیرگذار بر نمادهای بورسیست. واکنش عمومی و یکدست معاملهگران بورسی به موضوع منع افزایش سرمایه از محل سرمایهگذاریهای بانکی چند نماد خاص را به طور ویژه تحت تاثیر قرار میدهد. اما سایر نمادهای بانکی نیز با فشار فروش نسبتا سنگینی مواجه شدند. در حالیکه در دستورالعمل بانک مرکزی الزام خروج بانکها از سرمایهگذاری گوشزد شده است که در صورت اجرایی شدن میتواند منجر به بهبود ترازنامه بانکها شود، اما سهامداران به این وجه قضیه اعتنای چندانی ندارند و صرفا درگیر مقوله افزایش سرمایه هستند و صرف افزایش سرمایه را به عنوان یک ملاک ارزشمندی و واکنش عمومی به حساب میآورند که یک رویه غلط با منشا شناخت اشتباه است.