دنیایاقتصاد نوشت: برای جمهوریخواهان، بخش انرژی به معنای رشد اقتصادی و قدرت ژئوپلیتیک است و برای بسیاری از دموکراتها، مسالهای در باب تغییرات اقلیمی. اما هر دو طرف نیز خود را ملزم به مقابله با وابستگی آمریکا به چین میدانند.
در چنین شرایطی سخن گفتن از گذار در حوزه انرژی بسیار دشوار، سخت و پیچیده است. از یکسو مشخص است که دست و پا زدنهای جمهوریخواهان و شرکتهای نفتی آمریکایی چون اکسون موبیل که پیشینه بسیار سیاهی در حوزه محیطزیست با خود دارند، نمیتواند استراتژی واقعی آمریکا در مقابله با مساله تغییرات اقلیمی و گذار به انرژیهای تجدیدپذیر باشد.
از سوی دیگر نیز جو بایدن، رئیسجمهور منتخب آمریکا هم به برنامه رادیکال جناح چپ حزب دموکرات برای تعطیل کردن صنعت نفت و گاز آمریکا بیتوجه خواهد بود، اما تلاش گستردهای برای تغییر فاز انرژی را در دستور کار خود دارد. در چنین شرایطی بهنظر میرسد چارهجویی برای آینده صنعت نفت و گاز شیل که پس از بحران اقتصادی ۲۰۰۸ یکی از موتورهای محرک اقتصاد آمریکا بوده است بسیار دشوارتر از آن چیزی خواهد بود که بسیاری از تحلیلگران یا سیاستمداران فکر میکنند.
در صورت تعطیلی صنعت شیل، این کشور با ۱۰ میلیون شغل ایجاد شده توسط آن چه خواهد کرد؟ چه تضمینی وجود دارد که پس از تعطیل شدن سوختهای فسیلی در آمریکا شاهد مهاجرت کسبوکارها برای بار دیگر از این کشور به چین نباشیم؟ آنهم درست در دورانی که سیاستهای شیجینپینگ رهبر قدرتمند و بلامنازع حزب کمونیست چین بهدنبال استیلا و برتری کامل چین بر آمریکا است و حتی در توافق پاریس نیز خود را در برابر بسیاری از محدودیتها مصون کرده است؟
هلن تامپسون،اقتصاددان لیبرال پراگرسیو و استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه کمبریج، طی یادداشتی که در مجله معتبر بریتانیایی نیو استیتسمن (New Statesman) منتشر کرده است به چالشهای پیش روی ایالاتمتحده در گذار به انرژیهای تجدیدپذیر پرداخته است. تامپسون نوشتههای بسیار زیادی در زمینه بحران مالی ۲۰۰۸ و همچنین درباره نقش نفت در اقتصاد جهان تاکنون منتشر کرده است. او همچنین نویسنده کتاب معروف «نفت و بحران اقتصادی غربی» است که در آن موقعیت نفت را در مسائل اقتصادی و سیاسی حال حاضر جهان غرب تحلیل میکند.
سیاستهای انرژی به مثابه جنگ حزبی
سیاستهای حوزه انرژی در آمریکا بیش از هر دموکراسی غربی دیگر، مسالهای حزبی است. برای جمهوریخواهان، بخش انرژی به رشد اقتصادی آمریکا و قدرت ژئوپلیتیک آن گره خورده است و برای اکثر دموکراتها، این مساله بیشتر مرتبط به تغییرات اقلیمی است.
در آغاز سال ۲۰۲۰، دونالد ترامپ و جو بایدن هر دو نگران بودند که بخش انرژی چشمانداز انتخاباتیشان را تهدید کند. یکی از مهمترین سکوهای پیروزی که ترامپ به آن دل بسته بود، همین مشاغل پر زرق و برق و استانداردهای بالای زندگی ایجاد شده در این صنعت بود. اما نگرانی اصلی ترامپ این بود که گروه اوپک پلاس – توافقی که از سال ۲۰۱۶ به رهبری روسیه و عربستان سعودی بهعنوان سردمدار اوپک شکل گرفت – قیمتهای نفت را افزایش دهند که این امر به کیف پول آمریکاییها آسیب میزند و ممکن است بهایی گزاف برای وی داشته باشد.
از نظر بایدن اما علاقه روزافزون حزب او به یک توافق سبز جدید (Green New Deal) باعث شد که او در برابر رقیب جدی و سرسختی چون برنی سندرز آسیبپذیر شود. او به نوعی مجبور شد قول دهد که کربنزدایی به سرعت انجام میشود و بلافاصله تولید نفت و گاز شیل را ممنوع کند.
در تابستان اما هر دو کاندیدا در محاسبات خود تجدید نظر کردند. طی ماه مارس، دونالد ترامپ مجبور شد برای مقابله با سقوط قیمتی که بخش انرژی شیل آمریکا با بدهیهای بسیار سنگیناش را به شدت تهدید میکرد؛ طلاق اوپک پلاسی روسیه و عربستان را متوقف کند.
بایدن هم پس از شکست دادن برنی سندرز در انتخابات درونحزبی دموکراتها، کارزار انتخاباتی خود را بر تکذیب و رد دیدگاههای رادیکال پیشین خود در مورد استفاده از سوختهای فسیلی، به ویژه بحثهای پیرامون حفاری شیل متمرکز کرد. با وجود این شکاف درباره مباحث انرژی میان دو حزب همچنان وجود دارد.
این اختلاف تا حدی ناشی از عدم تمایل بسیاری از جمهوریخواهان به تصدیق واقعیت و خطرات ناشی از تغییرات اقلیمی است. این نگرش از نظر سیاسی مشروط به رقابت ژئوپلیتیک میان چین و آمریکا و همچنین این واقعیت است که طی پنج سال گذشته ایالاتمتحده به بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز در جهان تبدیل شده است.
حقیقت کربنزدایی در امریکا
فرآیند کربنزدایی برای ایالاتمتحده به معنای از بین بردن صنعت نفت و گازی است که پس از بحران مالی و سقوط اقتصادی سال ۲۰۰۸ سرمایه بسیار عظیمی را جذب خود کرده و بیش از ۱۰ میلیون نفر در آن مشغول بهکار هستند. باید توجه داشت بهرغم آنکه تولید شیل در بیشتر اوقات طی دهه گذشته رونق خوبی داشته است، ولی امور مالی هر کدام از ایالتهای آمریکا به شدت در برابر نوسانات قیمت نفت آسیبپذیر است. برای مثال، پس از سقوط قیمت نفت در سال ۲۰۱۴، درآمدهای مالیاتی ایالت داکوتای شمالی حدود یکسوم کاهش یافت.
کربنزدایی همچنین به معنای کنار گذاشتن منبع قدرت جدید ایالاتمتحده در بخش انرژی است. ترامپ وقتی میگوید کنار گذاشتن سوختهای فسیلی قدرت ژئوپلیتیک آمریکا را به خطر میاندازد، پایبندی خود را به خرد متعارف جمهوریخواهان نشان میدهد. در سال ۲۰۱۶، تقریبا همه نامزدهای اصلی حزب جمهوریخواه به توافق ۲۰۱۵ پاریس حمله کردند که به چین اجازه میداد حجم زیادی از زغال سنگ را برای مدت طولانیتری نسبت به ایالاتمتحده بسوزاند و مهمتر از آن، آمریکاییها را مجبور به کاهش مصرف نفت میکند در حالی که چین به پرکردن خزانههای نفتی مسکو ادامه خواهد داد.
بهرغم تمام شعارهای پرطمطراق باراک اوباما درباره مسائل اقلیمی، تفاوت خاصی در دیدگاههای او نسبت به تفکرات جمهوریخواهان در این مورد دیده نمیشد. تعهداتی که اوباما برای کاهش انتشار گازهای آلاینده آمریکا پذیرفت، بیشتر متکی بر جایگزینی زغال سنگ با گاز شیل و نه تجدیدپذیرها در صنعت تولید برق است. پس از مناظره دوم ریاست جمهوری بین ترامپ و بایدن در ماه اکتبر نیز سخنگویان کارزار انتخاباتی بایدن اظهارات وی مبنی بر «گذار از صنعت نفت» را به سرعت تصحیح کردند. سخنگویان کارزار این نماینده حزب دموکرات عنوان کردند که منظور جو بایدن از آن سخنان، در واقع پایان دادن به یارانههای نفتی فدرال بود.
چین؛ خطری همیشگی برای امریکا
برای هر دو حزب اما مسائل پیرامون رقابت چین - آمریکا و وابستگی به منابع انرژی خارجی غیرقابل چشمپوشی است. حتی دونالد ترامپ که اغلب مشغول بلوف زدن در مورد حاکمیت تخیلی بخش انرژی آمریکا در جهان است هم دیگر تشخیص داده که ایالاتمتحده بهطور خطرناکی به منابع معدنی حیاتی چین، مانند باریت، گرافیت و... که برخی از آنها برای انرژی خورشیدی و بادی ضروری هستند وابستگی دارد. در ماه سپتامبر، او برای گسترش صنعت معدن در آمریکا یک وضعیت اضطراری ملی اعلام کرد.
برای دموکراتها نیز این فرض که همکاری جدی چین و آمریکا امکانپذیر است، از زمان توافق دوجانبه سال ۲۰۱۴ میان چین و آمریکا که زمینهساز توافق پاریس در مورد تغییرات اقلیمی شد، در معرض نابودی قرار گرفت.
استراتژی شیجینپینگ، تحت عنوان ساخت چین ۲۰۲۵ (Made in China ۲۰۲۵) که هدف آن تبدیل چین به یک اقتصاد با فناوری پیشرفته است، زیرساختهای انرژی تجدیدپذیر را به یک صحنه رقابت آشکار ژئوپلیتیک تبدیل کرده است. در همین حال جنگ تجاری و فناوری ترامپ علیه چین نیز یک اجماع گسترده دو حزبی در واشنگتن ایجاد کرده که پکن باید بهعنوان یک رقیب اقتصادی استراتژیک تلقی شود. همهگیری بیماری کووید-۱۹، بیثباتی در هنگکنگ و وضعیت اویغورها، ارزشهای اخلاقی اضافهای را به استراتژی «مقابله با چین» افزوده است.
البته به نظر میرسد شیجینپینگ نیز به خوبی از مشکلات ژئوپلیتیک که بخش انرژی در واشنگتن دی سی ایجاد میکند، آگاه است. شی در سخنرانی ماه سپتامبر خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد عنوان کرد که کشور چین تا سال ۲۰۶۰ عاری از تولید کربن خواهد بود؛ او به خوبی آگاه است که میتواند از بیحوصلگی اتحادیه اروپا در قبال ایالاتمتحده بهرهبرداری دلخواهش را کند و فشار را بر این کشور افزایش دهد.
همانطور که ظرفیت تولید زغالسنگ چین از زمان وخیم شدن روابط میان ایالاتمتحده و چین در سال ۲۰۱۷ افزایش یافته است – به کمک استدلالهای لابی زغال سنگ پکن که استدلال میکند چین باید کاملا از منابع داخلی خود استفاده کند تا وابستگی به منابع انرژی خارجی را کاهش دهد –شیجینپینگ میتواند از انتشار بیشتر کربن بهعنوان تهدیدی کاربردی استفاده کند.
مساله اقلیمی بهعنوان یک اولویت مهم، نیازمند تنشزدایی با چین است. اما فضای سیاسی برای این امر در حال حاضر در ایالاتمتحده به شکل واقعی وجود ندارد. از نظر دموکراتها عقبنشینی از جنگ تجاری باعث میشود تعهداتشان در زمینه مسائل اقلیمی زیر سوال برود. توافق سبز جدید یک پروژه اقتصادی ملی است و قرار است که میلیونها شغل جدید در بخش تولید و فناوریهای مرتبط با انرژیهای تجدیدپذیر ایجاد شود، نه اینکه همانند اوایل دهه ۲۰۰۰ که چند میلیون شغل تولیدی آمریکایی به چین منتقل شدند بار دیگر این اتفاق رخ دهد.
در کاخ سفید، هیچ راه فراری از درگیر شدن با ژئوپلیتیک انرژی وجود ندارد. این درگیری عمیق و سرسختانه میان بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در شکلی عذابآور به مسائلی چون تغییرات اقلیمی، واقعگرایی انرژی در عصر شیل، برتری چین و تخریب سریع اکولوژی گره خورده است.