خبر مربوط به اضافه شدن ارز متقاضی با نرخ 6500 تومان به بازار ارز سیگنالی جهت رفع محدودیتهای این بخش و آزادسازی قیمتها برای شرکتهای تولیدی است. به رسمیت شناختن این نرخ در بازار سرمایه به معنی قبول تورم آتیست که منجر به تجربه رشد بزرگتری در قیمت سهام شرکتها خواهد شد.
هرچند چشماندازی از این تورم وجود ندارد اما حرکتهای اینچنینی به واسطه ترس از عقب ماندن از روند میتواند تشدید شود. رویدادی که ما را به یاد وقایع سال 92 میاندازد.
در سال 92 چه اتفاقی رخ داد؟
شاید در این فرصت مرور اتفاقات سال 92 و جهش خیره کننده قیمت سهام شرکتها خالی از لطف نباشد. در سال 92 تجربه رشد نرخ دلار پس از یک وقفه چند ماهه به صورت کاملا ملموس در شاخص بازار سهام منعکس شد. تفاوت این رشد در بازار ارز و بورس تنها در فاصله زمانی آن خلاصه نمیشد. تجربه سال 92 نشان میدهد که در زمان تجربه رشدهای اینچنینی، جهتگیری بازار از حالت مشخص و بسیار محتاطانه در ابتدای مسیر به حالت ترس عقب ماندن از روند تبدیل میشود.
در ابتدای مسیر انتخاب صنایع و سپس سهام بهتر در یک صنعت خاص مورد توجه قرار میگیرد. تشکیل صفهای خرید در نمادهای برتر و عدم دسترسی به این سهمها تقاضای موجود را به سمت سهام شرکتهای همگروهی و بعضا با بتانسیل کمتر سوق میدهد. این موج تقاضا با ثبت بازدهیهای زیاد، موجب ترغیب ورود نقدینگی شده و این نقدینگی جدید حالا با تخصص و سواد کمتر، در موج بعدی (که از منظر حجم و عنصر شتابزدگی پررنگتر هستند) رشدهای عجیب در مدت زمان کوتاه را به ثبت میرساند.
در سال 92 و در روزهای پایانی رسیدن به سقف تاریخی، نقدینگی ورودی صرفا به دنبال سهامی میگشت که در صف خرید قفل نباشد و عرضه سهام توانایی خرید را برای صاحبان ریال فراهم کند. به زبان سادهتر سرمایهگذار در آن برهه زمانی ترجیح میداد که داراییش به شکل ریال نباشد و تبدیل آن به هر سهمی را یک حرکت برای حفظ ارزش پول خود میدانست. فارغ از اینکه سهام مذکور چه ارزشی داشته باشد. لازم به ذکر است در این فضا توجیحاتی نظیر ارزش جایگزینی داراییها برای شرکتهایی که تولید یا وضعیت عملیاتی مناسبی نداشتند به عنوان یک دلیل علمی و محکمه پسند مطرح میشد.
صف خرید نمادها به قدری فراگیر شده بود که سهام بدون صف از امتیاز ویژهای برخوردار شده و فرصتی برای تبدیل ریال به سهام برشمرده میشدند. کسی که سهام را در این شرایط خریداری میکرد در روز بعد از کسی که در صف خرید نماد برتر حضور داشت و موفق به خرید سهام مورد نظر خود نمیشد بازدهی بیشتری کسب میکرد. حتی در مقاطعی محاسبه بازدهی شرکتها با یکدیگر بدون درنظر گرفتن پتانسیلها و تهدیدها یک رویکرد کاملا عادی به شمار میآمد. مثلا سهام شرکتی که تنها 40 درصد رشد کرده بود در مقابل بازاری که پر از بازدهیهای بالای 100 درصدی بود، یک امتیاز فوقالعاده به حساب میآمد.
در آن مقطع زمانی حتی هشدار کارشناسان نیز افاقه نکرده و قدرت نقدینگی برهم زننده تمام معادلات منطقی بود.