دنیای بورس-سلیمان کرمی: دلار امروز به بیش از 13 هزار تومان رسید. نقش هیجان را در جهش دلار باید موثر دانست و بر این اساس لازم است شرحی از وضعیت کنونی بازار ارائه شود. اهمیت ارز برای تمامی فعالان اقتصادی به خصوص معاملهگران سهام نیز مشخص است؛ جایی که اگر احتمال کاهش التهاب دلار در کوتاهمدت وجود داشته باشد واکنش بورس را نیز میتواند در قله تاریخی جدید به دنبال داشته باشد؛ احتمالا باید بیشتر منتظر آثار روانی تا اثرات واقعی و بنیادی بود. بازار ارز هم یک بازار مالی است که در آن نمیتوان با قطعیت کامل از آینده صحبت به میان آورد. مطابق با دیگر بازارها باید سناریوها را رصد کرد و ریسک و فرصت را در نظر گرفت. اما بازار ارز کشورمان بیش از آنکه بر پایه مولفههای بنیادی نوسان کند از عوامل روانی اثر میپذیرد و درگیری عموم مردم و عدم وجود بازار متشکل نیز باعث شده که حتی اصول اولیه یک بازار مالی در نظر گرفته نشود. همین موضوع معمولا زیان سنگینی را برای معاملهگر ارزی به دنبال دارد و این در حالیاست که فرد از علل زیان خود آگاهی کافی ندارد. در چنین شرایطی شاید لازم باشد مروری بر واقعیتهای تاریخی و جرقههای جهش ارزی داشت.
فعال یک بازار مالی میداند که باید سناریوها را در کنار یکدیگر قرار دهد و با رصد سیگنالها مسیر قیمتی را دنبال کند، بر این اساس قطعیت کامل را نمیتوان از آینده داشت و تقابل احتمالی ریسکها و فرصتهای آتی در کنار وضعیت فعلی و سطوح کنونی قیمت نسبت به قیمت تعادلی میتواند مسیر آتی را رقم بزند. این موضوع در اقتصاد کشورمان که در شرایط کنونی نیز بیش از همیشه با عدم قطعیتها مواجه است باید لحاظ شود.
اما و اگر دلار 13 هزار تومانی
دلار به 13 هزار تومان رسیده است و در شرایط کنونی بار دیگر موجی از سوالات، ذهن فعالان اقتصادی را به خود مشغول کرده که سرنوشت دلار چه خواهد بود. دلاری که طی چند ماه در یازده هزار تومان قفل شده بود چگونه بار دیگر به 13 هزار رسید؟ موارد متعددی میتوان درباره تلاطم دوباره ارز مطرح کرد. اثر ناآرامیهای داخلی بر تشنج دوباره ارز، تقاضای فصلی و بودجه و اقتصاد کشور از مواردی هستند که در بازار اثرگذار هستند. باید تاکید داشت به هیچ عنوان قصد تحلیل روند آتی دلار وجود ندارد و تنها هدف نقد تحلیلهای قطعی است که از نرخ ارز ارائه میشود. این تحلیلها جهش قطعی دلار یا نزول حتمی آن را پیشبینی میکنند.
جرقههای صعود دلار از سال 90
ناآرامیها و اعتراضهای اخیر نقش قابل توجهی در جهش نرخ ارز داشتهاند. طی دو دوره اخیر که از ابتدای سال 90 تاکنون، نرخ ارز جهش داشته است گرچه بستر تلاطم ارزی همیشه با سیاستگذاری اشتباه به دنبال سرکوب ارزی فراهم آمده است، اما جرقهای لازم بوده که فنر جمعشده دلار رها شود. بر این اساس در سال 90 و 91 تحریمها جهش دلار تا 4 برابر را رقم زد، تا دلار که چندین و چند سال در سطح هزار و کمتر از آن سرکوب میشد به 4 هزار تومان نزدیک شود.
از دی سال 96 نیز ناآرامیهای داخلی نقش قابل توجهی را در استارت صعود دلار زدند. این صعود در ماههای بعد با خروج آمریکا از برجام ادامه پیدا کرد و تحریمها و عدم صادرات نفت باعث شد که دلار جهش کند. اما نکته جالب توجه در خصوص اثر این شوکها این است که در عمده موارد میزان شوک، نرخ ارز را بسیار فراتر از واقعیتها قرار میدهد و در نتیجه در موج اصلاحی افت شدید دلار را شاهد هستیم. این موضوع از اواخر سال 91 و همچنین از مهر سال 97 و پس از لمس قیمت 19 هزار تومان در بازار ارز مشاهده شد.
در سال 91 امید به تعامل با جهان و همچنین انتخابات ریاست جمهوری و در ادامه گفتگوهای بینالمللی فضا را برای ریزش ارز مهیا کرد. در سال 97 اما این واقعیتهای اقتصادی بود که جهش نرخ ارز را برنمیتابید و ارز از سطوح تخیلی 19 هزار تومانی عقب نشست. در همان زمان نیز این موضوع مطرح شده بود که چنین نرخهایی برای ارز در حالت جنگ مستقیم کشور شاید معنا پیدا کند. از ابتدای سال 98 دلار به تدریج حساسیت خود را به شوکهای سیاسی از دست داد. به این ترتیب گرچه تا میانه اردیبهشت دلار به دنبال هراس از شکلگیری درگیری مستقیم میان ایران و آمریکا در خلیج فارس بار دیگر تا سطح بیش از 15 هزار تومان پیش رفت اما در ادامه با بازارگردانی بانک مرکزی و فروکش التهابات بار دیگر دلار مسیر نزولی را در پیش گرفت.
از جمله مواردی که در مهر سال گذشته به عنوان عامل فشار بر دلار مطرح شده بود صعود دلار در فضای کاملا بدبینانه و نکته مهم عدم حضور بازارساز بود. اما مطابق با انتظارات بازگشت بازارساز البته با مکانیزمی جدید برای بازارگردانی و همچنین کاهش تلاطم روانی اقتصاد کشور، دلار را در مسیر نزولی قرار داد. یکی از تکنیکهای جدیدی که بازارساز ارزی در دوره ریاست جدید بانک مرکزی به کار گرفته (که با رویه تاریخی بانک مرکزی در بازار ارز متفاوت است) نحوه برخورد با هیجان ارزی و حراج ارز از بالا است. در شوکهای هیجانی اگر بازارساز شتابزده عمل کند اتفاقا ممکن است که منابع خود را هدر دهد. برای مثال در پایان سال 96 اخبار از دستور رئیس دولت به رئیس پیشین بانک مرکزی برای عرضه گسترده دلار در سطوح کمتر از 5 هزار تومان شرایط را برای تلاطم آتی فراهم کرد. در این شرایط عرضه ارز از بالا باعث میشود که خریداران واقعی را به سمت خود بکشد.
گرچه تصور از مقادیر بالای ذخایر ارزی وجود داشت اما اختلاف دلار با قیمت واقعی و هیجان سنگین ارزی سبب شد که دلار جهش کند. بر این اساس تغییر در شیوه کنترل نوسانات ارز و رویه شاید منطقیتر در برخورد با رفتار هیجانی را میتوان در دوره جدید ریاست بانک مرکزی مشاهده کرد. برای آنها که در بازارهای مالی معامله میکنند مشخص میشود که در برخی از موارد هیجان در کوتاهمدت بالا است؛ در چنین شرایطی برای مثال اگر کل سهام یک شرکت نیز از سوی سهامدار عمده عرضه شود یا اینکه تمام ذخایر ارزی تخلیه شود باز هم ممکن است پاسخگوی التهاب روانی بازار نباشد. بر این اساس شاید بهتر باشد منتظر ماند که ریشه التهاب روانی تا حدودی آرام شود تا بتوان کنترل بهتری بر بازار داشت و وضعیت کنونی نیز ممکن است حالت انتظار برای کاهش التهاب بازار باشد.
بودجه توهمی یا انتظارات سیاسی
آنچه در بالا اشاره شد چند نکته را برای شرایط کنونی بازار ارز در بر دارد. نخست اینکه اثر روانی ناآرامیهای اخیر را باید در نظر گرفت. نکته دوم اینکه با عنوان تقاضای فصلی نیز اثر روانی را در بازار ارز شاهد هستیم که اگر واقعا این موارد را موقت بدانیم نوسان ارز پس از فروکش هیجانهای اخیر را باید مد نظر قرار داد. موضوع سوم اما به وضعیت اقتصادی کشور و در شرایط کنونی به مباحث پیرامون بودجه بازمیگردد. در این خصوص نیز در روزهای آینده تحلیلهای بهتری میتوان ارائه داد و قطعا میتوان گفت عددی مانند 480 هزار میلیارد تومان به نوعی قمار برای آینده اقتصاد کشور است که اگر کنترل نشود میتواند آسیب شدیدی را در سال آینده به بدنه اقتصاد وارد کند و شاید بازار ارز در شرایط کنونی به پیشواز این بیتدبیریها میرود. شاید قمار روی رفتن ترامپ از کاخ سفید باعث شده که چنین بودجه خوشبینانهای از سوی تیم دولت ارائه شود یا اینکه واقعا باید در انتظار مذاکراتی خارج از انتظارات واقعی بود که بتواند بار دیگر سهم درآمدهای نفتی را در بودجه افزایش دهد. تخمین دقیقی نمیتوان از میزان صادرات نفت کشور ارائه کرد اما خوشبینهای بازار نفت به صادرات یک میلیون بشکهای نفت ایران و بدبینها به صادرات حدود 200 هزار بشکه نفت در روز از سمت ایران اشاره میکنند. بر این اساس اینکه دولت روی صادرات یک میلیون بشکهای در بودجه حساب کند خود میتواند سناریوها را تعیین تکلیف کند. بر این اساس بودجه کنونی از جنبه اقتصادی آن همچنان تخیلی و موهومی به نظر میرسد، اما شاید پشتپرده آن انتظار برای یک رخداد سیاسی را میطلبد. اثر رخداد سیاسی بر بازار ارز نیز بر کسی پنهان نیست.
از سوی دیگر در سال گذشته و در فصل ارائه لایحه بودجه با سقف حدود 450 هزار میلیارد تومانی نیز تمامی تحلیلهایی که در شرایط کنونی مطالعه میکنید از لایحه بودجه کنونی ارائه میشد و گوش دولت و مجلس به آن بدهکار نبود. اما دولت در میانه تابستان مجبور به اصلاح بودجه و کاهش حدود 60 هزار میلیارد تومانی آن شد. اما دلار اتفاقا از ابتدای سال 98 نزولی شد و در 11 هزار تومان آرام گرفته بود. در شرایط کنونی برخی از عوامل روانی و همچنین انتظارات اقتصادی و به دنبال آن احتمال بالای سیاستگذاریهای اقتصادی مانع از ثبات ادامهدار ارز شد. در شرایط کنونی شاید یکی از مهمترین مواردی که میتواند برای اقتصاد کشور اهمیت داشته باشد ترازنامههای ماهانه بانک مرکزی و رصد رفتار دولت است. اگر بانک مرکزی به زیادهخواهیهای دولت در تامین بودجه تن داده باشد شاید بتوان گفت نوسان اخیر دلار اصلا دلایل بنیادی داشته است. با این حال تا به حدی آثار روانی در بازار ارز طی چندین سال اخیر مشاهده شده است که نمیتوان تا مشاهده آمار دقیق در مورد آن با قاطعیت صحبت کرد.
در شرایط کنونی نیز بودجه حامی دلار و تورم به نظر میرسد اما نمیتوان خاطره سال گذشته را فراموش کرد و یک جانبه به قضاوت وضعیت کنونی پرداخت. علاوه بر این نسبت به سال گذشته برخی از درآمدها نیز به دولت اضافه شده است و احتمالا باید در انتظار برخی از اصلاحات ناگزیر در بودجه دولت بود.
سابقه تاریخی تخلیه حباب ارزی
بار دیگر تاکید میشود هر احتمالی را میتوان برای آینده اقتصاد کشور و بازار ارز بیان کرد. اگر سناریوها را کنار هم بچینیم حدود یک سال دیگر و پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اقتصاد کشور دستخوش تغییرات قابل توجه میشود. (از آنجایی که یک فعال بازار مالی انتظارات آتی را معامله میکند) آیا واقعا با سناریوهای آتی میتوان با قاطعیت از جهش دلار سخن گفت؟ شاید بسیاری به یاد نداشته باشند، اما در پایان سال 91 نیز موجی از ناامیدی و در عین حال سطوح 7 تا 8 هزار تومانی نرخ دلار دهان به دهان در جامعه میچرخید و سرانجام آن، نرخ کمتر از سه هزار تومانی ارز در کمتر از یک سال بعد بود. یا اینکه دلار در مهر 97 به 19 هزار تومان رسید اما در این سطح نیز دوام نیاورد و در کمتر از سه ماه به 10 هزار نزول کرد. در شرایط کنونی نیز نمیتوان با قاطعیت از آینده سخن گفت اما برای یک فعال اقتصادی لازم است که تمام سناریوها را فارغ از جوهای روانی در نظر بگیرد و احتمال وقوع آنها را مبنای کار خود قرار دهد. در نتیجه اگر شخصی در وضعیت عدم قطعیت کنونی با قاطعیت دلار را صعودی میداند یا اینکه با قاطعیت دلار را نزولی میداند با احتمال بسیار بالا باید وی را متوهم خواند.
دلار صعودی است یا نزولی؟
بر این اساس لازم است که نیروهای موافق و مخالف ارز در کنار هم در نظر گرفته شوند. در نیروهای حامی صعود دلار میتوان وضعیت نارضایتی عمومی و عامل سیاسی و همچنین تقاضای موقت فصلی را لحاظ کرد. علاوه بر این توهم دولت در بودجه 480 هزار میلیارد تومانی میتواند نگرانکننده باشد که زمینهسازی پولی شدن بودجه را ایجاد کند. در این خصوص اما میزان اعداد مطرحشده تا به حدی سنگین است که نشان از انتظارات دولت نسبت به آینده دارد. اخباری که به گوش میرسد از عدم اصلاح اقتصادی و عدم حذف یارانههای پنهان و دلار 4200 حکایت دارد؛ در چنین شرایطی امیدی جز دل بستن به صادرات دوباره نفت مشاهده نمیشود. اما واقعا تا انتشار بودجه نمیتوان اظهارنظر دقیقی داشت.
اما در نقطه مقابل باید بودجه را دقیقتر خواند. برخی از اصلاحات مدنظر بودجهای میتواند در بودجه شرکتهای دولتی منعکس شود که تشخیص آن دشوار است. علاوه بر این باید منتظر ترازنامه بانک مرکزی بود تا بتوان عملکرد دولت در سال 98 را قضاوت کرد و عاقبت آن در سال بعد مشخص شود. نکته دوم اینکه حتی در شرایط بد سیاستگذاری باید نسبت به نرخگذاریهای توهمی هشدار داد و همانطور که اشاره شد اگر دولتمردان بودجه را اینچنین بسته و خبری از اصلاح نیست شاید باید در انتظار اتفاق سیاسی بود.
اما در مسیر کوتاهمدت نیز چند نکته را باید مورد توجه قرار داد. نخست اینکه رویه قیمتی کنونی دلار کاملا بوی هیجان میدهد. در چنین شرایطی سابقه حدود 14 ماه اخیر رفتار بانک مرکزی نیز از صبر و تامل برای فروکش دوره هیجانی و در ادامه ورود برای کنترل نرخ ارز حکایت دارد. دوم اینکه اگر صعود نرخ ارز واقعا اثر تقاضای فصلی و ناآرامی موقت بوده، در نتیجه طی هفتههای آتی باید انتظار فروکش نسبی هیجان را داشت. در چنین شرایطی احتمالا باید در منتظر حضور پرقدرت بانک مرکزی نیز بود. اما با مشاهدات عینی از بازار ارز میتوان گفت که فضای بازار کاملا از فضای هیجانی تقاضا که برای مثال در نیمه دوم سال 91 یا درماههای پایانی سال 96 خبری نیست. در چنین شرایطی اینکه بگوییم بازارساز در بازار ارز حضور داشته و دلار رشد کرده چندان درست به نظر نمیرسد.
در پایان نیز برخلاف آنچه اشاره میشود، رئیس بانک مرکزی طی حدود یک سال و نیم اخیر با طمانینه بیشتری با معاملات برخورد کرده است. شاید بتوان گفت رفتار بانک مرکزی از دیدگاه بازاری حرفهایتر شده است. همیشه خط و نشانهای بانک مرکزی معمولا در چند هفته بعد از آن اثراتش مشاهده شده است و این میتواند عامل فشار بر دلار در شرایط کنونی باشد. اما همین پیامهای متوالی رئیس بانک مرکزی و هشدار به خریداران ارز از دید عدهای ناتوانی در کنترل بازار تعبیر میشود که البته بررسی رویه نرخ دلار و پیامها مشخص میکند که حداقل در سابقه کوتاه همتی چنین اظهارنظرهای بدون پشتوانهای وجود نداشته است.
بر این اساس از هر خبر یا هر واکنش قیمتی میتوان برداشتهای گوناگون داشت؛ اما معاملهگران باید توجه داشته باشند که سناریوهای صعود یا نزول دلار را در کنار یکدیگر در نظر بگیرند و احتمال رخداد هر یک را در معادلات خود لحاظ کنند.