واکنش‌ها به اقتصاددان نهادگرا ادامه دارد

پرسش‌های بی‌شمار درباره حال اقتصاد ایران

09:27 - 1400/01/21
تلاطم در محیط اقتصاد کلان، به ویژه افزایش قابل توجه نرخ ارز و سطح عمومی قیمت‌ها، پس از یک دوره ثبات، سوال‌های زیادی را درباره چرایی بروز چنین شرایطی در اذهان عمومی به‌وجود آورده و صاحب‌نظران مختلفی به ارایه نظرات خود پیرامون این تحولات پرداخته‌اند.
پرسش‌های بی‌شمار درباره حال اقتصاد ایران

مسعود نیلی/ اقتصاددان* 

اقتصاد ایران در چند دهه گذشته به گونه‌ای اداره شده که در هر مقطع زمانی فقط بتواند رضایت کوتاه‌مدت مردم را حفظ کند. این شیوه اداره، از طریق مصرف روزافزونِ منابع طبیعی و مالی کشور امکان‌پذیر شده است که رسیدن منابع طبیعی به مرحله بحرانی و عبور منابع مالی از مرز هشدار و ظهور ابرچالش‌های شش‌گانه در اقتصاد کشور برونداد آن بوده است.

تعدادی از اقتصاددانان که خود را به اقتصاددانان نهادگرا منتسب می‌کنند و حضور فعال رسانه‌ای دارند و به لحاظ مبانی فکری بسیار نزدیک به تفکرات آرمانی سیاستمداران کشور هستند، طی این دوران، هماهنگ با سیاستمداران، تحقق آرمان عدالت را در تثبیت قیمت‌ها، مستقل از واقعیت‌های اقتصاد کلان می‌دانسته و همواره در مقابل سیاست‌هایی که درصدد بوده تا از طریق اصلاحات تدریجی قیمتی، از یک طرف بر روند افسارگسیخته مصرف منابع محدود کشور مهار بزند و از طرف دیگر، با کوچک‌تر کردن ابعاد عدم تعادل‌های اقتصاد کلان، از استمرار و تشدید تورم و بروز بحران منابع جلوگیری کند، ایستاده‌اند.

این گروه، با استفاده از اسم رمز مقابله با تعدیل ساختاری، رسالت اصلی خود را هشدار و انذار و حمله به اقتصاددانانی تعریف کرده‌اند که طی سالیان گذشته، نه تنها بدون هرگونه چشمداشت، بلکه با تحمل انواع تحقیرها و نگاه‌های شک‌آلود از طرف تصمیم‌گیرندگان، بدون برخورداری از هرگونه پشتیبانی سیاسی و صرفا با ابزار استدلال کارشناسی و علمی، در تلاش بوده‌اند تا با به‌کارگیری انواع ابتکارها و حتی هنرمندی‌های مختلف، صورت‌حساب عطش سیری‌ناپذیر سیاستمداران برای کسب محبوبیت از طریق حراج منابع تجدید‌ناپذیر کشور را جلوی آنها گذاشته و به آنها گوشزد کنند که ادامه این شرایط، کشور را با بحران مواجه خواهد ساخت.

در مقابل، گروه دیگر، بدون بهره‌مندی از هرگونه تجربه در امر سیاست‌گذاری و چالش‌های آن، از راه دور برای تصمیم‌گیرندگان، دلبری کرده و به آنها این پیام تاسف‌آور و دردآور را القا کرده‌اند که حساسیت به محدودیت منابع و عدم تعادل‌های اقتصاد کلان، که در واقع محور اصلی علم اقتصاد است، تنها یک گرایش فکری در میان اقتصاددانان تحت عنوان اقتصاد نئولیبرال یا چیزهای دیگر شبیه به این است و گرایش‌های اصیل دیگری در «اقتصاددانان جهان» وجود دارد که بدون توجه به محدودیت در منابع و عدم تعادل‌های اقتصاد کلان می‌توانند اهداف مربوط به عدالت یا توسعه‌یافتگی را محقق کنند.

آن‌ها یافته‌های اولیه اقتصاد کلان در این زمینه را که رشد نقدینگی تورم ایجاد می‌کند بدون هرگونه استدلال علمی زیر سوال می‌برند و البته وقتی تورم افزایش پیدا می‌کند می‌گویند ما هشدار داده بودیم! آنها توضیح نمی‌دهند که چرا ما به‌رغم این‌ همه تاکید در ادبیات دینی بر خودداری از اسراف و تبذیر و به‌رغم تبلیغ مستمر رسانه‌ای در زمینه خودداری از زیاده‌روی در مصرف اقلام اساسی، جامعه‌ای غیر قابل قبول از نظر مصرف این اقلام هستیم.

اگر تصمیم مردم به مصرف بی‌رویه انرژی به قیمت انرژی مربوط نمی‌شود، اگر مصرف بحران‌زای آب، به قیمت آن مربوط نمی‌شود، بلکه به تعبیری که گفته می‌شود، اینها مسائل ساختاری و مصرف نهادینه‌شده است که راه حل‌های در اصطلاح غیر قیمتی دارد، خوب است به این سوال پاسخ بدهند که چرا ما فقط در زمینه مصرف اقلامی دچار مشکل هستیم که بر پایین نگاه داشتن قیمت آنها تاکید داشته‌ایم و چرا در اقلام دیگر که چنین حساسیتی در مورد آنها وجود ندارد مانند زعفران، مشکل ساختاری و نهادی نداریم و مردم بدون نیاز به تبلیغ و آگاه‌سازی، خود نهایت صرفه‌جویی را اعمال می‌کنند؟ اساسا آموزه‌های ابتدایی علم اقتصاد خُرد تحت عنوان نقش قیمت‌های نسبی و درآمد حقیقی در تقاضا، با مفهومی مانند اقتصاد نئولیبرال که مدام از سوی این افراد تکرار می‌شود چه ارتباطی دارد؟

این دوستان متاسفانه توجه نمی‌کنند که علت جهش‌های هر چند وقت یک‌بار نرخ ارز، اصرار بر ثابت نگه داشتن آن مستقل از واقعیت‌های اقتصاد کلان است. این موضوع، یک موضوع اثبات شده در حوزه اقتصاد پولی بین‌الملل است و حداقل قدمت ۴۰ ساله دارد. جهش نرخ ارز شوک‌درمانی نیست بلکه افزایش ناشی از ناتوانی در کنترل آن به دلیل ثابت نگه داشتن پیشینی آن است.

نرخ ارز با سخنرانی افزایش پیدا نمی‌کند اگر این‌طور بود به‌جای تئوری‌های نرخ ارز، چند سخنران استخدام می‌کردند که بازارهای انواع دارایی مانند ارز را آرام کند. به‌عنوان کسی که شناخت نسبتا خوبی از روانشناسی تصمیم‌گیرندگان کشور طی ادوار مختلف دارد عرض می‌کنم که تصمیم‌گیرندگان کشور هیچ‌گاه تمایل به افزایش نرخ ارز نداشته‌اند بلکه برعکس همیشه آرزوی آن را داشته‌اند که در زمان آنها نرخ ارز هرچه پایین‌تر بماند. اینکه گفته می‌شود نرخ ارز عامدانه افزایش پیدا می‌کند، کاملا غلط است.

خدمت دوستانی که این نوع یادداشت‌ها را می‌نویسند، به‌عنوان یک فرد آشنا و با تجربه در عرصه سیاست‌گذاری عرض می‌کنم که سیاستمداران ما از صمیم قلب، شیفته نظرات سلبی شما هستند.

شما آرزوهای آنها را بیان می‌کنید. شما دنیایی را ترسیم می‌کنید که هر سیاستمداری به دنبال آن می‌گردد. شما می‌گویید اکسیری به‌نام اقتصاد نهادگرا وجود دارد که می‌توان با آن، بدون انجام اصلاحات قیمتی در بازارهای مختلف، فساد را کنترل کرد. می‌توان با آن بدون انجام اصلاح قیمت انرژی، مصرف انرژی را کنترل کرد.

شما می‌گویید می‌توان دنیایی داشت که در آن، آب مجانی عرضه می‌شود اما بحران آب نداشته باشیم. می‌گویید باید مشکل ساختاری آب را حل کرد! اکسیر دیگری هست که می‌گوید می‌توان با پایین نگاه داشتن نرخ ارز، واردات را کنترل کرد بدون آنکه مشکلاتی از قبیل قاچاق، فساد و رانت وجود داشته باشد. شما همه تناقضات را در یک دنیای خیالی که سیاستمداران در آرزوی آن هستند حل کرده‌اید!

سیاستمداران ما شیفته این واژه زیبای شما در زمینه تقدس ارزش پول ملی هستند. چون شما واردات ارزان را با بسته‌بندی زیبای ارزش پول ملی می‌فروشید و در عین حال، امثال بنده را طرفدار واردات معرفی می‌کنید. اینها کم هنری نیست. شما می‌گویید می‌توان رشد بالای نقدینگی داشت اما تورم نداشت. اصلا چه کسی گفته که بین نقدینگی و تورم ارتباط هست! و بعد مثال تسهیل پولی آمریکا را می‌زنید.

یا جالب‌تر آنکه مثال کشورهایی را می‌زنید که نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی آنها بالاتر از ما است اما تورم ندارند. یعنی به فرق بین رشد نقدینگی و سطح نقدینگی توجه نمی‌کنید. می‌گویید نقدینگی به شرط آنکه از بانک‌های دولتی بیرون بیاید که تسهیلات را به پروژه‌های تولیدی و نه دلالی اختصاص دهد! تورم‌زا نیست. پیشنهاد می‌کنم به موضوع استقراض از بانک مرکزی هم فکر کنید. کافی است همان حرف چند وقت پیش‌تان را احیا کنید که نقدینگی اگر صرف سرمایه‌گذاری شود تورم‌زا نیست.

این پیشنهاد الان در زمان فشار بودجه خوب طرفدارانی دارد. شما در هزاره سوم حاشیه‌هایی به بدیهیات علم اقتصاد زده‌اید که در مجامع علمی دنیا حتی امکان مطرح کردن آنها نیز وجود ندارد.

البته در پاسخ به این سوال که چرا این نظرات را در معرض قضاوت دانشمندان جهانی اقتصاد قرار نمی‌دهید هم یک پاسخ نکته‌برانگیز دارید که ما علم بومی کار می‌کنیم و علم متعارف اقتصاد برای کشورهایی است که مشکلات حاد ما را ندارند! مانند این است که بگوییم علم پزشکی برای جامعه سالم است و در اینجا خوب است که به همان دعانویس‌ها و نسخه‌‌پیچ‌های سنتی مراجعه کنیم! شما دوستان عزیز تلاش کرده‌اید از افرادی مانند اینجانب، چهره‌ای بسازید که شیفته جهش‌های بزرگ قیمتی و شوک‌درمانی است و از آن لذت می‌برد؛ کسی که هیچ دغدغه‌ای برای فقر و نابرابری ندارد و همراستای رانت‌خواران اظهار نظر می‌کند. البته متاسفانه نتوانسته‌اید نشان دهید که از رانت و امتیازات مختلف استفاده کرده و ثروتی اندوخته‌ام و از این نظر کار لنگ می‌زند.

هر چه اتفاق نامطلوب طی سه دهه گذشته در اقتصاد رخ داده را در صورتحساب من وارد می‌کنید و مدیریت مالی و پولی دورانجنگ را می‌ستایید. جالب است با وجود آنکه من نزدیک به ۴ سال در دوران جنگ تحمیلی و در سخت‌ترین شرایط، همان مسوولیتی را داشتم که در دوره کوتاه خدمت حدود یک ساله و نیم‌ام در دولت سازندگی. اما هیچ اشاره‌ای به آن دوران نمی‌کنید.

این در حالی است که خوب می‌دانید من اگر مسوولیت تدوین برنامه اول را داشته‌ام، مسوولیت تدوین برنامه شرایط نوین را داشته‌ام که برنامه‌ای دوساله برای مواجهه با کاهش شدید قیمت نفت در سال‌های ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶ در دوران تشدید شرایط جنگی بود و توانست مانع از آن شود که شوک بزرگ قیمت نفت، اقتصاد نحیف و جنگ‌زده را در مقابل دشمن به زانو درآورد و همچنین مسوولیت تدوین برنامه بحران در دوران بسیار سخت سال ۱۳۶۶ را برعهده داشته‌ام که خوشبختانه هیچ‌وقت ضرورت اجرا پیدا نکرد. سوال این است که چرا از این دوره سخن نمی‌گویید؟

می‌دانم که می‌دانید من در تصمیم‌گیری مربوط به افزایش ارادی نرخ ارز نفتی از ۷ تومان به ۱۰۰ تومان در سال ۱۳۶۸ حضور نداشته و خبر آن را از رادیو شنیدم. هر چند باور داشته و دارم که ثابت نگاه داشتن نرخ ارز در سطح ۷ تومان، طی ۱۰ ‌سال سیاست غلطی بود و ثابت نگاه داشتن آن هم در سال‌های پس از جنگ تحمیلی غیرممکن و همین ثابت نگاه داشتن باعث شده بود که نرخ ارز در بازار آزاد طی زمان به جایی برسد که در سال ۱۳۶۷ در سطح ۱۴۰ تومان یعنی ۲۰ برابر نرخ رسمی قرار گیرد و از این طریق تورمی را انباشته کند که در سال‌های بعد از جنگ آزاد شود.

شاید هیچ اقتصاددانی به اندازه اینجانب، دیدگاه‌ها و نظرات خود را که در نتیجه انجام پژوهش‌های مختلف به‌دست آمده، در قالب کتاب و مقاله همراه با استنادات علمی مکتوب نکرده باشد. از ۱۹ کتابی که تاکنون تدوین کرده‌ام، تنها دو کتاب تئوریک و درسی هستند و بقیه به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، مرتبط با کاربرد علم اقتصاد در سیاست‌گذاری‌اند. اگر در میان کتب و مقالاتی که تاکنون در عرصه سیاست‌گذاری تدوین کرده‌ام تنها یک جمله بتوانید پیدا کنید که در آن توصیه به شوک درمانی شده باشد، جایزه‌ای بزرگ به یابنده خواهم داد.

مردم کشورمان شرایط سختی را می‌گذرانند. عبور از این شرایط، راه‌حل می‌خواهد نه شعار و نفرت‌پراکنی. تاریخ به شما بابت وارد آوردن اتهام به افرادی که دلسوزانه تلاش کرده و می‌کنند که به‌گونه‌ای بتوان از معبرهای سختی که سیاست برای آینده کشور رقم زده است عبور کرد جایزه نخواهد داد. به‌گونه‌ای می‌نویسید و سخن می‌رانید که اوج موفقیت خود را بسیج افکار عمومی علیه یک نفر به‌عنوان مقصر تعریف کرده‌اید. شما چهره‌های دانشگاهی هستید. شما چهره‌هایی با ادعای تدین و خداباوری هستید. شما چهره‌هایی با ادعای آزادمنشی و اصلاح‌طلبی هستید.

این شیوه کار شما با کدام یک از این صفات سازگار است؟ چرا پرچمدار خشونت جدید شده‌اید؟ چرا از قلمتان نفرت می‌بارد؟ نفرت مقدمه خشونت است و خشونت مقدمه انحطاط. دانشمندان، مظهر آرامش و تواضعند. نشانه تجلی علم در افراد، ابتدا کلام و رفتار اخلاقی است و در مرحله بعد، منش علمی. همان‌طور که در بخش مقدمه ذکر کردم، من برخی از دوستان را که قرابت فکری بیشتری با هم داریم به لحاظ منش برخورد با مخالفان تایید نمی‌کنم و در مقابل برای برخی از دوستانی که خود را نهادگرا معرفی می‌کنند به‌خاطر شخصیت انسانی و اخلاقی‌شان، احترام قائلم. اما شما چند نفر کاری کرده‌اید که اقتصاددانان نهادگرا به مخالفان در همه فصولی شناخته شوند که مبدا تاریخشان سال اعمال سیاست‌های تعدیل ساختاری است و ساعتشان در سال ۱۳۶۸ یخ زده و عقربه‌هایش حرکت نمی‌کند. هیچ بعید نیست که اختلاف هابیل و قابیل را هم ناشی از سیاست‌های تعدیل ساختاری بدانید.

شما اگر پایبند به نهادگرایی جدید اصیل و آکادمیک باشید ناچار از تجدیدنظر‌های اساسی در مطالبی خواهید شد که مرتب تکرار می‌کنید. بگذارید جوانانی که اقتصاد را با شما آموخته‌اند و امروز گرد نگرانی بر چهره‌شان نشسته از شما بیاموزند که اقتصاد بر اساس قواعدی رفتار می‌کند که حتی در دست سیاستمداران پرقدرت هم نیست چه برسد به آنکه تحت تاثیر امیال و خواسته‌های یک معلم دانشگاهی حرکت کند. بگذارید آنها از شما اظهارنظرهای مبتنی بر آدرس‌دهی به مفاهیم ساده کتاب درسی اقتصاد را دریافت کنند نه بیاناتی که هر فرد اقتصاد نخوانده‌ای هم می‌تواند ایراد کند.

*** یادداشت مزبور در پاسخ به یادداشت عباس شاکری؛ اقتصاددان با عنوان «آدرس‌های غلط و مسوولیت‌گریزی‌های رندانه: نگاهی به نقش شوک‌درمانی در بحران‌سازی نقدینگی» به رشته تحریر درآمده است.

مشروح کامل یادداشت را اینجا بخوانید.

همچنین می‌توانید بخوانید:

درجه فشار جریان خروج سرمایه

تغییر مسیر پول‌های جدید/ گزارش بانک مرکزی

در نقد کوپن سوخت/ کوثر یوسفی و پویا ناظران

بازار موهوم/ تیمور رحمانی